به گزارش گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، تشکل جامعه اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین در بیانیه ای اعلام کرد: «خوشبختانه امروز جنبش علمی در کشور تبدیل شده به یک جریان؛ این یک جریان تثبیت شده در کشور است و در این تردیدی نیست. در این ده پانزده سال اخیر اساتید ما، دانشمندان ما، جوانان ما در این زمینه کار کردند؛ و آثار آن را هم در صعود رتبه علمی کشور مشاهده می کنیم. ما رسیدیم به رتبه شانزدهم علمی جهان ... رسیدن ما به رتبه بالای علمی، ناشی از شتاب فوقالعاده کار بود. طبق آمارهای جهانی، شتاب پیشرفت علمی در کشور، سیزده برابرِ متوسّط جهان بود؛ این را مراکز آماریِ علمی دنیا اعلام کردند که ما هم مکرّر قبلاً اعلام کردیم. این شتاب، امروز کم شده ... برادران و مسئولان وزارتخانهها به این نکته توجّه کنند؛ آن شتاب، امروز نیست. کاری کنید که شتاب رشد علمی فروکش نکند ... نکته دوّم این است که محیط علمی کشور را از حاشیهسازي ها برکنار نگه دارید. اشتباه نشود؛ من نمی گویم در دانشگاه ها سیاست نباشد ... بنده معتقدم محیط دانشگاه، محیط فهم سیاسی، تحلیل سیاسی، دانش سیاسی، آگاهی سیاسی است؛ این را من مانع نیستم؛ بلکه می گویم سیاست بازی نشود، سیاسی کاری نشود، حاشیهسازی نشود. این حاشیه سازی ها به کار اصلی که عبارت است از کار علم و پیشرفت علم با همه خصوصیّاتی که این مسئله دارد، لطمه میزند ... جنجال درست کردن، حاشیه درست کردن، این سمّ برای محیط علمی است که باید با آرامش کار خودش را دنبال بکند. این سم را متأسّفانه افرادی بر اساس همان پایههای بینش فکری مبنی بر سیاسیکاری و سیاست بازی به کام دانشگاه کشور ریختند... نگذارید محیط آموزش عالی اسیر حواشی بشود.» بخشي از بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با اساتيد دانشگاه ها مورخه 13/4/1394
در ابتداي روي كار آمدن دولت تدبير و اميد !!! مبتني بر آنچه در گزارش پايگاه استنادي scopus هلند در مهرماه 1392 منتشر شد، جمهوري اسلامي ايران با توليد ۲۷ هزارو ۳۰۶ مقاله، رتبه اول توليد علم در منطقه خاورميانه و رتبه شانزدهم توليد علم در جهان را در اختيار داشت و کشورهایی مانند روسیه، سوئیس، ترکیه و سوئد در رتبه های 17، 18، 19 و 20 تولید علم در جهان قرار داشتند؛ بنابراين دانشمندان و پژوهشگران ايراني در آن مقطع زماني 58/1 درصد از كل توليد علم دنيا را به خود اختصاص داده بودند. حال جاي اين پرسش است كه اكنون وضعيت علمي كشور در چه جايگاهي قرار دارد؟!!
آنچه از شواهد و قرائن بر مي آيد حاكي از اين حقيقت تلخ است كه ديگر از آن شتاب روز افزون توليد دانش در محيط هاي دانشگاهي و بالتبع فضاي علمي كشور خبري نيست و ديري نخواهد پاييد كه ايران از رتبه شانزدهم توليد علم جهان تنزل يافته و رقباي منطقه اي و جهاني، گوي سبقت را از ايران خواهند ربود، هرچند معلوم نيست تا الان اين فاجعه صورت نگرفته باشد؛ اما به راستي علل اصلي بروز اين فاجعه علمي در كشور چيست؟!!
با اندكي دقت در عملكرد دولت به اين نتيجه مي رسيم كه گويا اساساً دولت يازدهم اعتقادي به رشد و توسعه علمي ندارد و براي اثبات اين مدعا تنها به دو نمونه اشاره مي كنيم؛ در دي ماه 1393 خبري شوك آور در رسانه ها منتشر شد، مبني بر اينكه با دستور مستقيم شخص رئيس جمهور، پژوهشگاه فضایی ایران که محل تجمع دانشمندان جوان كشور بود و تمامی دستاوردهای تاریخی ایران در حوزه فعالیت های فضایی در این پژوهشگاه طرحریزی مي شد، منحل شد و اجزای آن شامل پژوهشگاه هوافضا به وزارت علوم و پژوهشکده مهندسی نيز به جهاد دانشگاهی سپرده شد !!! و همچنين سازمان فضایی ایران نيز به وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات برگشت؛ این درحالی است که این سازمان به دليل اهمیت نقش ساختاری و پروژه های ملی آن در دولت قبل به ریاست جمهوری منتقل شده بود. اين اقدام در شرایطی رخ داد كه در كشوري همچون ايالات متحده آمريكا، نهاد گرايي و تمركز گرايي به منظور پيشرفت در عرصه فناوري فضايي آنقدر اهميت دارد كه سازمان فضايي NASA بسيار فراتر و حتي مستقل تر از يك سازمان دولتي عمل مي کند، به گونه اي كه داراي بودجه مستقل بوده و رئيس اين سازمان نيز به پيشنهاد دولت آمريكا ولي با رأي مجلس سنا انتخاب مي شود.
در توصيف دانش زُدايي هاي دولت باسوادان !!! به نمونه ديگري از اين اقدامات اشاره مي كنيم و آن چيزي نيست جز اعمال محدوديت هاي گسترده بر بسياري از بخش هاي صنعت هسته اي و پذيرش محدوديت هاي درازمدت (25 سال) و حتي ابدي (for all future) در زمينه هاي تحقيق و توسعه پيرامون ساخت رآكتورهاي آب سنگين و بازفرآوري سوخت مصرفي در قلب رآكتورهاي قدرت و حتي تحقيقاتي _ مبتني بر متن انگليسي و تأكيد مي شود متن انگليسي برجام _ آن هم در شرايطي كه نه چرخ سانتريفيوژها قرار است بچرخد و نه چرخ اقتصاد و فقط اين چرخ تحريم ها است كه قرار است تا سالها پس از پذيرش برجام همچنان بچرخد.
حال خود قضاوت كنيد كه با اين اقدامات دانش ستيزانه دولت راستگويان!!! آيا ديگر انگيزه اي براي توليد علم و فعاليت هاي پژوهشي در ميان دانشمندان و پژوهشگران كشور باقي مي ماند؟!!
اما كُند شدن حركت علمي كشور علت ديگري نيز دارد كه اساساً انگيزه اصلي ما از نگارش اين بيانيه پرداختن به اين مقوله است.
در روزهاي آغازين روي كار آمدن دولت اعتدال !!! كه بهتر است آن را تشبيه به يك شركت سهامي كنيم، بسياري از جريانات و گروه هاي سياسي كه مباني فكري و تئوريك خود را نزديك به دولت مي انگاشته و خود را در اختلاف رأي 7/0 درصدي رئيس جمهور فعلي سهيم مي دانستند، شروع به سهم خواهي كرده و پُست ها و موقعيت هاي مديريتي را همچون گوشت قرباني قلمداد مي کردند. يكي از گروه هايي كه از قضا قرابت سياسي بيشتري به شخص رئيس جمهور داشته و دارند همانا ورشكستگان فتنه 88 و وابستگان به نويسنده نامه بدون سلام و والسلام به رهبري بودند. اين جريان در راستاي تلاش هاي خود براي چنبره بر وزارتخانه ها و پست هاي مديريتي، تأكيد بسياري بر تسلط بر وزارت علوم داشت.
واكاوي علل اصلي تمركز جريان افراطي اصلاح طلب بر سيستم آموزش عالي كشور نيازمند فرصتي مناسب است كه پرداختن به آن خارج از حوصله اين نوشتار است؛ اما اشاره به اين نكته خالي از لطف نيست كه اين جريان به دليل آنكه در ميان افكار عمومي جامعه دچار انزوا شده و بستري براي افراط گري هاي خود نمي يابد، بر روي سيستم آموزش عالي و محيط دانشگاهي تمركز کرده تا بلكه بتواند سوار بر موج آرمانخواهي و عدالتخواهيِ دانشجويي در صدد استفاده ابزاري از احساسات پاك دانشجويان و در نتيجه پياده سازي اهداف ساختارشكنانه خويش در محيط دانشگاه و سپس انتقال اين موج افراط گري به سطح جامعه مي باشند.
به بيان خميني كبير: «دانشگاه مبدأ همه تحولات است»، با بررسي محتوايي اين فرمايش امام راحل (ره) به اين نتيجه مي رسيم كه دانشگاه هم مي تواند مبدأ تحولات مثبت باشد و هم در صورت غفلت ما و نفوذ جريان هاي منحرف، مي تواند مبدأ تحولات منفي باشد. دشمنان انقلاب اين اصل اساسي را به خوبي درك کرده و به همين دليل است كه از روزهاي آغازين انقلاب اسلامي بر روي دانشگاه و استفاده ابزاري از ظرفيت هاي دانشجويي حساب ويژه اي باز كرده اند و افراط گرايي را بدان جا رساندند كه قائله 14 اسفند 1359 را در دانشگاه تهران رقم زدند و كار را بدان جا كشاندند كه در سال 1360 برخي اتاق هاي خوابگاه هاي دانشگاه تهران را عملاً به انبار اسلحه و مهمات گروهك تروريستي پيكار و سازمان مجاهدين خلق (منافقين) تبديل کرده بودند.
با بررسي موشكافانه تحولات درون دانشگاهي در دو دهه اخير به ويژه از حوادث كوي دانشگاه تهران در سال 1378 تا حوادث فتنه 1388 به روشني به يك فرمول كلي در چالش آفريني جريان هاي معاند دست خواهيم يافت و آن اينكه دانشگاه به دلايل مختلف از جمله شور و انرژي جواني و همچنين روحيه آرمانخواهيِ دانشجويي، در صورتي كه بصيرت افزاييِ سياسي آنگونه كه بايد و شايد در محيط دانشگاه صورت نگرفته باشد، مي تواند به عنوان نمونه، مبدأ بروز آشوب و اغتشاش نه تنها در سطح دانشگاه كه حتي كشاندن اين آشوب به داخل شهر و كف جامعه نيز باشد كه در اين راستا حوادث 25 خرداد 1388 دانشگاه بين المللي امام خميني (ره)، خود گواهي بر اين مدعا است. آن هنگام كه يك گروه افراطي با هجوم قرون وسطايي خويش به دانشكده هاي فني و مهندسي، علوم پايه و سپس علوم انساني، در صدد برهم زدن امتحانات بر آمده و با كشيدن برگه امتحاني از زير دست دانشجوياني كه شايد ماه ها خانواده هاي خود را نديده بودند و براي اتمام امتحانات و بازگشت به شهرهاي خود لحظه شماري مي كردند، خواستار پيوستن اجباري آنان به جمع خويش بودند. پس از چند ساعت آشوب و بلوا در دانشگاه در نهايت با كشاندن دامنه اغتشاشات به داخل شهر، كاري كردند كه تا پاسي از شب، برخي خيابان هاي مركزي شهر قزوين عرصه تاخت و تاز آشوب گران مغول صفت و آسيب رساني به اموال عمومي و خصوصي مردم بود كه در نهايت با مداخله دستگاه هاي انتظامي و امنيتي و حضور به موقع مردم، بساط آنان برچيده شد.
نكته جالب توجه در حوادث 25 خرداد 1388 دانشگاه بين المللي امام خميني (ره) اين است كه افراط گرايان، هنگام كشيدن برگه امتحاني از زير دست دانشجويان و برهم زدن امتحانات، اين شعار را سر مي دادند: «تعليق امتحانات، مساوي با اصلاحات» كه صد البته شعار درستي است؛ چرا كه اساساً افراط گرايي جزء ذات ليبراليسم و جريان هاي اصلاح طلب است و كساني كه در عرصه مباحثه و مناظره علمي و منطقي و در يك فضاي آرام و غير احساسي، حريف منطق مستحكم گفتمان انقلاب اسلامي نمي شوند، همواره راه تندروي و افراط را اتخاذ کرده و با برهم زدن آرامش دانشگاه در صدد غبار آلود كردن فضا مي باشند تا بلكه بتوانند از اين آب گل آلود ماهي گرفته و چند صباحي بر حيات نباتي خويش بيافزايند.
اما بار ديگر جريان افراطي دانشگاه كه تلاش هاي يك سال اخير خويش براي تصاحب تشكل انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه بين المللي امام خميني (ره) را بي نتيجه ديد _ كه متأسفانه در اين راه از حمايت هاي بي دريغ برخي مسئولين دانشگاه نيز بي نصيب نبود _ در صدد تأسيس تشكلي جديد به منظور ايجاد يك پايگاه ثابت جهت عملياتي كردن منويات افراط گرايانه گروه هاي ورشكسته خارج از دانشگاه برآمده و اين بار نيز با كمال تأسف مجموعه مديريتي دانشگاه در اقدامي مشكوك، به اين شبه تشكل ساختارشكن و افراطي مجوز عضوگيري و ايجاد زمينه سازي براي فعاليت دادند.
اما نكته جالب توجه در اولين روز عضو گيري اين شبه تشكل افراطي اين بود كه در اقدامي هنجارشكنانه، تصاويري از سران فتنه 88 و خائنين به ملت بر ديواره غرفه عضو گيري نصب شده بود. حال جاي اين پرسش است كه مجموعه مديريتي دانشگاه با چه توجيهي به چنين تشكلي اجازه عضو گيري و زمينه سازي براي آغاز فعاليت هاي تشكيلاتي داده بود كه پس از چند روز كِش و قوس در نهايت مجبور به تعليق پنج ماهه !!! اين شبه تشكل شده اند؟!!
به راستي در شرايطي كه به واسطه دانش زدايي هاي دولت تدبير و اميد !!! _ در عرصه برون دانشگاهي به ويژه صنعت هسته اي و فضايي و در عرصه درون دانشگاهي به دليل حاشيه سازي هاي متعدد _ شتاب رشد علمي كشور كم شده است، زمينه سازي براي فعاليت شبه تشكلي كه رويكرد آن نه بصيرت افزايي كه از همان ابتدا حاشيه سازي و افراط گرايي است، چه توجيهي مي تواند داشته باشد؟!!
مگر يكي از اصلي ترين اهداف تأسيس دانشگاه بين المللي امام خميني (ره)، صدور انقلاب و تبيين اسلام ناب نيست؟!! پس چگونه در دانشگاهي كه مزين به نام مبارك خميني كبير است، تشكلي مجوز زمينه سازي براي فعاليت مي گيرد كه در همان ابتدا، غرفه عضوگيري خود را آلوده به تصاوير خائنين به آرمان هاي امام خميني (ره) مي کند؟!! آن هم كساني كه حقيرانه براي جلب حمايت و تأمين مخارج فتنه گري هاي خود در سال 1388 دست گدايي به سوي ملك عبدالله، پادشاه فاسد سعودي و محمود عباس، رئيس خائن تشكيلات خودگردان فلسطين دراز مي كنند _ طبق اسناد ويكي ليكس _ و شيمون پرز ، رئيس رژيم كودك كُش صهيونيستي نيز از آنان تعبير به سرمايه هاي اسرائيل مي کند. آيا به راستي اينگونه مي خواهيم انقلاب خود را صادر كنيم؟!!
اما در راستاي تبيين عمق خيانتي كه سران فتنه در حق اين مرز و بوم روا داشتند اشاره به اين نكته ضروري است كه اساساً 22 خرداد 88 حماسه اي است به وسعت يك تاريخ كه در جغرافياي وجود انسانها تبلور يافت، حماسه اي كه امت هميشه در صحنه ايران اسلامي با حضور 85 درصدي خود در پاي صندوق هاي رأي ، برگ زريني ديگر در دفتر افتخارات اين مرز و بوم رقم زدند. پيروز واقعي اين دوره از انتخابات نيز همانند دوره هاي پيشين خود ملت بودند، چه آنهايي كه به كانديداي منتخب رأي داده و چه آنهايي كه رأي خود را متوجه كانديداهاي ديگر نمودند همگي در اين جشن ملي سهيم شدند. اما هنوز اندك زماني از اين حضور حماسي نگذشته بود كه دستان پليد استكبار از آستين مزدوران داخلي آنها بيرون زد و با طيفي از فريب خوردگان درصدد تلخ كردن شهد شيرين اين پيروزي در كام ملت برآمدند. نظام جمهوري اسلامي كه مي رفت به پشتوانه اين حضور 40 ميليوني، معادلات منطقه و حتي جهان را تغيير دهد به يك باره كارش به جايي رسيد كه حكومت فاسدي همچون نظام ديكتاتوري مطلق عربستان _ كه حتي پارلمان فرمايشي هم ندارد _ در مقابل آن ژست دموكراسي بگيرد و اين مطمئناً بزرگ ترين خيانتي بود كه مدعيان بدون سندِ تقلب در انتخابات در حق اين ملت روا داشتند.
خاطرنشان مي سازد طرح اعمال نسل جديد تحريم هاي اقتصادي بانكي و نفتي عليه كشورمان كه رئيس جمهور آمريكا از آن تعبير به تحريم هاي فلج كننده مي نمود _ كه هدف از اعمال اين تحريم ها چيزي جز تحت فشار قرار دادن قشر مستضعف جامعه و ايجاد نارضايتي عمومي نسبت به حاكميت نبود _ دقيقا بعد از آشوب هاي سال 1388 و خدشه دار شدن حضور 85 درصدي و 40 ميليوني ملت در ميان افكار عمومي جهان، در دستور كار اتاق هاي فكر حكام آمريكايي قرار گرفت و اين اميد واهيِ تقابل ملت و حاكميت را همانا خيانت سران فتنه و ايجاد آشوب هاي خياباني در دل دشمنان اين مرز و بوم قرار داد.
در پايان تشكل جامعه اسلامي دانشجويان دانشگاه بين المللي امام خميني (ره)، ضمن استقبال از حركت هاي دانشجويي در راستاي بصيرت افزايي و تبلور كرسي هاي آزاد انديشي در سطح دانشگاه، بدين وسيله انزجار خود را از فعاليت هاي مشكوك برخي تندرو ها كه هدف آنان نه آگاهي بخشي و بصيرت افزايي كه حاشيه سازي و افراط گرايي است اعلام مي دارد و اميد است مجموعه مديريتي دانشگاه نسبت به اين گونه اقدامات با هوشياري و هوشمندي مضاعفي برخورد کند.