به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو،بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی در خصوص وضعیت فرهنگی دانشگاهها بیانیهای صادر کرد که متن کامل آن به شرح زیر است:
هو المالک
أخذ الله على العلماء ألا یقَاروا على کظة ظالم و لا سغب مظلوم
«دانشگاه مطلوب کجاست؟» این سوال، سوال چندان مهجوری نیست و به مناسبت پاسخهایی داشته است. پاسخهایی عموما زیبا و دلفریب. پاسخهایی که به افقهای دوردست اشاره میکنند که میتوان با خیال آن دمی خوش بود.
اما وقتی چند صباحی را در یکی از این دانشگاههای در «دسترس» گذراندی، آن وقت حیرت زده خواهی شد از قدرت عجیب پتک واقعیت که حتی به آرزوها و آرمانها هم رحم نمیکند و آنها را چند آسمانی فرو میآورد، البته اگر به زمین گرم نزند!
و این پتک نه یک بار و دو بار، بلکه بارها بر سرت فرود میآید. وقتی عمده کلاسهای دانشگاه کلاس دیکته جزوه باشد، آن جزوات ترجمهای هم از منابع دست چندم و فسیل شده باشد، وقتی نوآوری و نظریهپردازی و جرات علمی در بیان نظریات خلاف جریان انحصاری علم در دانشگاه شوخی بیش نباشد، وقتی کلاسهای معارف و انقلاب، خود عملا موجب وهن اسلام و انقلاب باشند، وقتی در دانشگاه عملا تشکلها به بودن و بقا راضی شده باشند و کانونهای فرهنگی و مذهبی هم به یک آرم و انجمنهای علمی دانشجویی نیز به یک نام، وقتی درآوردن نشریه مستلزم به پا کردن کفش آهنی باشد، وقتی در و دیوار دانشکده در حسرت اطلاعیه و سالن اجتماعات در حسرت برنامه باشد، وقتی از سیمای دانشجو به جای امید و نشاط، افسردگی و رخوت ببارد، وقتی سیاستگذاری و راهبری فرهنگی با محاسبه تنخواه و جیره خشک اشتباه شود، وقتی معاونت فرهنگی دانشگاه به موسسه تورهای سیاحتی زیارتی بیثمر تبدیل شود، وقتی رویکرد «مهار» فعالیت دانشجویی جایگزین رویکرد «بها دادن» به فعالین دانشجویی شود، وقتی مدیریت فرهنگی جای خود را به تقسیم «ارزاق»! میدهد، وقتی بودجه دانشگاه معطوف ورزشگاه و تغذیه میشود، وقتی همت بزرگترین مرکز آموزش! دانشگاههای کشور، برگزاری کلاس «رهایی از شکست عشقی»؟!! و سفالگری و چرم دوزی میشود، وقتی نگاه به دانشجو شکمی است که باید پر و انرژی است که باید تخلیه شود، وقتی دانشجوی خوب دانشجوی منفعل و بیدغدغه باشد، وقتی بسیجی خوب، بسیجی است که متولی شربت وشیرینی و حلوا و خرمای مناسبتها و کلاس انتخاب همسر باشد، وقتی امانت بیت المال لاشه مردهای برای اشتهای سیری ناپذیر چنگ اندازان به آن باشد، وقتی «بودجه» تبدیل به ریموت کنترل تشکلهای وابسته باشد، وقتی آرمانها و شعارهای انقلاب تبعید به پلاکاردها و دیوارنوشتها شود، وقتی «دانشجو باید سیاسی باشد» شوخی بیش نباشد، وقتی...
اینها «اضغاث احلام» نیست، «رویای صادقه» است، واقعیتی است که هر روز با آن مواجهیم.
اینها گزیده تصاویری است از دانشگاه «موجود» برای کسانی که به دنبال دانشگاه «موعود» هستند.
آنچه امروز در دانشگاه علامه با آن مواجهیم اگر جدی گرفته نشود به جای «درس عبرت»، بدل به «سرمشق» خواهد شد.
دانشگاه مطلوب، نهادی مستقل است و آزادی عمل دارد و با فرقه گرایی و جناح گرایی و حل شدن در معادلات قدرت و ثروت و مرید و مراد بازی و تحجر و سنگ اندیشی و تجارتخانه فاصله دارد. خود میتواند منشا ابتکار و خلاقیت باشد. دانشگاهی که میتواند با دانشکاههای دیگر رقابت کند. به شیوهٔ محتواگرایانه اداره میشود نه مشابه ادارات و سازمانهای ساختار رسمی و اسیر فرمها و شاخصهای دست و پاگیر نیست. دانشجویان آن به لحاظ علمی، فکری و سیاسی، فعال و با نشاط و خلاق هستند. کانون تراوشات فکری و ایدههای نوظهور است.
دانشگاه نباید متمرکز اداره شود. دانشگاه همچنان که نباید با پادگان خلط شود، نباید با یک نهاد خدماتی اشتباه گرفته شود. به عینه شاهدیم مدیریت حاکم بر دانشگاه علامه، نهاد تولید علم را با موسسه ارائه خدمات رفاهی به دانشجو و کارمند اشتباه گرفته است. دانشگاه دارالتجاره نیست، محل و موضع علم است. دانشگاه محل تراوشات فکر و آزاداندیشی و عدم انحصار علمی است. محل تاسف و تامل جدی است که بزرگترین دانشگاه علوم انسانی کشور در بعد مدیریتی خود نشانی از پیروی از یک رویه فرهنگی مشخص بر پایه نظام فکری معینی ندارد و به نظر بیش از تئوریهای علوم انسانی به «نظریه بازیها» با هدف غایی و متعالی! رکود و رخوت دانشگاه علاقهمند است.
بهتر است نگاهی به دانشگاههای خودجوش که روی پای خودشان ایستادهاند بیندازیم، که چه مولفههایی دارند؟ در این صورت به نظر بهتر فاصله کیهانیمان از یک دانشگاه مطلوب درک خواهیم کرد. دانشگاهی که تولید علم میکند و واجد این درک حداقلی از تولید علم شده که تولید علم با شاخصهای فرم گرایانه میانهای ندارد. تولید علم با محتواگرایی، آزادی بیان و خلاقیت و عدم انحصار عجین است. حتی یک بررسی اجمالی نیز نتیجهای جز این به دست نمیدهد که بیتوجهی مدیریت حاکم بر دانشگاه به مباحث نرم افزاری علم عامل غفلت یا انکار این مسائل جدی و دقیق است.
وجوه مختلف فکری و عرصههای مختلف سیاسی، اندیشهای، اقتصادی و فرهنگی با هم مرتبط اما در عین ارتباط قابل تقلیل به یکدیگر نیستند. انتظار بیتوجهی به دلالتهای سیاسی فعالیت علمی از نیروهای علمی غیرمنصفانه و نابخردانه است. علم باید مساله محور باشد و این مساله خواه یا ناخواه جنبه سیاسی و اجتماعی پیدا میکند. نمیتوان صرفا مصرف کننده تئوریهای علوم انسانی غربی بود. فراموش نکنیم نقطه عطف و تکوین فلسفه غرب همین عرصههای اجتماعی و مدنی بوده است. دانشمندان علوم انسانی سده هفده و هجده غرب، غالبا -اگر نگوییم هیچ کدام- دانشگاهی نبودهاند، و از بطن و متن همین پرسشهای سیاسی و اجتماعی برخاستهاند. نمیتوان نسبت به مسائل روز بیگانه بود و نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی حساسیت نداشت. مگر آنکه صرفا یک نگاه «برج عاج نشینانه» بر دانشگاه حاکم باشد که ماهیتی شدیدا برونزا و مصرفی و غیر مولد دارد. دانشگاهی که با مسائل اجتماعی خود بیگانه است، با هر دک و پزی و ژستی بیشتر به یک دارالترجمه میماند تا یک دانشگاه. در این میان تفاوتی نمیکند لقب و کنیه! این نهاد آسیب زا و به شدت راکد، بزرگترین دانشگاه علوم انسانی خاورمیانه باشد یا نباشد.
البته مطلوب، بودن و ماندن در دانشگاه برخاسته از دانش عملی و ناظر به نیازهای جامعه است و الا ماندن در بین مردم و متوجه دردهای آنها بودن و کمک به برطرف کردن این دردها صد شرف دارد به ماندن در دانشگاه فرم گرا و دارالتجاره به ظاهر علمی، همراه با تحقیر اخلاق و خلاقیت. امروز بیش از آنکه با دانشگاه روبرو باشیم با نمایشگاه روبروییم، بیش از آنکه با دارالعلم روبرو باشیم با دارالتجاره روبرو هستیم و بالاخره بیش از انکه با دارالتالیف روبرو باشیم با دارالترجمه روبرو هستیم.
مدیریت فعلی دانشگاه تا چه اندازه به وظیفه و نقش این دانشگاه در ایجاد تمدن نوین اسلامی متوجه بوده و آیا اساسا مسئولیتی برای خود در این عرصه قائل بوده است؟ آیا آنجنابان ادعایی به این گزافی دارند که همه کارها و برنامه ریزیها را در این جهت سامان دادهاند؟ دانشگاهی که در ارزیابی عملکرد میدانی سرافراز است و چیزی برای ارائه دارد نه در گزارشهای مفصل و انشا وار و البته شائبه زا. (۱)
آیا آنجنابان خطر جدی علم بیجهت و بیمنطق اخلاقی و معنوی را درک کردهاند؟ آیا هشدار رهبری در این باره که علم بیجهت به «استعمار» میانجامد شنیده شده است؟ نهادهای مربوطه دانشگاه تا چه حد به سازندگی اخلاقی و معنوی در کنار فعالیت علمی توجه داشتهاند؟ (۲)
آیا آنجنابان امکانی برای دفاع از جایگاه اندوهبار پرداختن به علم نافع و ناظر به مسائل «واقعی» امروز کشور در فعالیتهای علمی و پژوهشی دانشگاه میبینند؟ موضوع پایان نامهها تا چه حد به این مساله متوجه است؟ (۳)
پژوهش محور بودن دانشگاه تا چه حد در برنامهها و حوزههای عملیاتی دانشگاه جدی گرفته شده است؟
آیا آنجنابان تصوری از لزوم نقش آفرینی جدی در عرصههای مختلف اقتصاد مقاومتی که ناظر به دانشگاه علوم انسانی است داشتهاند؟ اساسا در این عرصه چیزی به عنوان «عملکرد» قابل ارائه دارند؟ چه بسترهایی برای «ایفای نقش دانشگاه در این زمینه و عمل به معنای واقعی کلمه» فراهم کردهاند؟ (۴)
با توجه به فهم و تصمیمات و عملکرد خفت بار ساختار فرهنگی حاکم بر دانشگاه اساسا موضوعیت این پرسش که آیا مسئولین فرهنگی دانشگاه متوجه عملکرد خود هستند یا خیر؟ محل تامل جدی است. چه آنکه میبینیم عملکرد عالیجنابان فریاد و هشدار جدی رهبری معظم را در پی داشت. (۵) آیا مضحک نیست که بپذیریم تصور و عملکرد آنجنابان در باب مساله کار فرهنگی چیزی است که به هدف تربیت نیروی متخلق انقلابی و مومن بینجامد؟ مفاهیمی مثل عمق بخشی به اعتقاد به آرمانها،» بصیرت بخشی و عمق دهی سیاسی و فکری ، کار فرهنگی در زمینه تعمیق اعتقاد به استقلال؛ استقلال فکری و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی جایی در منظومه فکری و عملکردی مدیریت فرهنگی دانشگاه دارد؟ (۶) البته اگر اساسا به وجود چنین منظومهای قائل باشیم! آیا عالیجنابان دغدغههای فرهنگی رهبری که خواب از چشمان آگاه میرباید را با برگزاری کلاسهای چرم دوزی و سفالگری قابل تامین میبینند؟ آیا ساختار عریض و طویل معاونت فرهنگی دانشگاه که در قبال دعوت از منصوبین رهبری به دانشگاه درخواست ارائه رزومه میکند، نیازی به جستجو در سابقه درخشان! برخی مدرسین کلاسهای مرکز آموزش نمیدیده است؟ آیا واژهای بهتر از فاجعه میتواند توصیف کننده این واقعیت باشد که معاونت فرهنگی دانشگاه که وظیفه سیاستگذاری و راهبری فرهنگی در دانشگاه را برعهده دارد کار فرهنگی را با برگزاری کنسرت و اردوهای بیثمر اشتباه بگیرد؟ البته شاید بتوان واژههای بهتری جایگزین اشتباه کرد... صراحتا اعلام میکنیم رویکرد فرهنگی حاکم بر دانشگاه متاثر از دیکتاتوری روشنفکری و غایت آن ایجاد خفقان و رخوت در عرصه فرهنگی دانشگاه است. خطر تاثیرپذیری مدیران فرهنگی دانشگاه از عناصر بیکفایت که هیچ نسبتی با نظام و انقلاب اسلامی و فرهنگ ملی و بومی ندارند امروز بیش از پیش جدیتر شده است. وقتی عالیجنابان در اوج جنگ نرم به وظایف قطعی خود عمل نمیکنند، نباید گفت هنوز مجال عمل به بند (م) وصیتنامه امام فرا نرسیده است.
رویکرد و مواضع دانشگاه در قبال نیروهای جوان مومن انقلابی چه بوده است؟ مدیریت فرهنگی دانشگاه چه عملکردی در قبال این مساله به عنوان یکی از بزرگترین وظایف این نهاد، داشته است؟ آیا امروز مجموعههای مومن به اسلام و انقلاب ، حرف اول را در دانشگاه میزنند و فضای غالب را در اختیار دارند؟ (۷) آیا خطر توطئههایی که امروز در کمین دانشگاه است تا دانشجوی انقلابی «روحیه تهاجمی در میدان نداشته باشد و خطوط قرمز دشمن را بر هم نزند و پرچم علم را در دست نگیرد و شعارهای انقلاب را پررنگ نکند «که راه سلطه آینده و استعمار توسط عناصر فعال و هوشمند را باز میکند احساس میشود؟ جای پرسش است آنجنابان چه برنامه ریزی در این قبال داشتهاند؟ (۸)
آنجنابان بدانند بحمدالله بسیج بیدار و ناظر است و نسبت به مسولیت خود در مطالبه و رساندن دانشگاه به دانشگاه مطلوب انقلاب جدی است. پاسخگویی آنجنابان نسبت به مسائل مطرح شده و تجدید نظر جدی در رویه سابق طی شده در ابعاد مختلف مطرح شده به ویژه رویکردهای فرهنگی دانشگاه مطالبه جدی بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی (ره) است. طبیعتا این تشکل دانشجویی در صورت ادامه روند بیتوجهی نسبت به فرامین رهبری در قبال دانشگاه به وظایف مقتضی خود در این باره از جمله عمل به بند (م) وصیتنامه امام (۹) کاملا آگاه است و عمل متناسب خواهد کرد.
ان شاءالله
و السلام علی من اتبع الهدی
بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی (ره)
بسیار عالی وقابل تامل بود...قطعا من وهمه دانشجویان خط رهبری در دانشگاه علامه طباطبایی منتظر جواب قانع کننده مسیولین دانشگاه علامه طباطبایی هستیم.چیزی را ضی نخواهدکرد مارو جز جواب منطقی وقانع کننده...قطعا درک مسیولین به سطحی رسیده که شخص مقام معظم رهبری باید درمورداردوها یابه به تعبیری اردوهای مختلط وکلاس های.....هشدار بدهند.....
باز هم ذکرمیکنم مسئولین
دانشگاه علامه منتظر جواب شماهستیم.....