به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو از گرگان، مراسم یلدای منتظران، شب گذشته همزمان با افتتاحیه قافله زیارتی عشق (راهیان نور) ۹۴، در تالار شهید مطهری دانشگاه گلستان و با روایتگری سردار محمد احمدیان، معاون اطلاعات عملیات کمیته جستجوی مفقودین کشور برگزار شد.
این روای دفاع مقدس که غالبا خاطرات طنز جبهه را روایت میکند، در قالب یک خاطره، به شوخیهایی که با روحانیون صورت میگیرد اشاره کرد و گفت: ما مزاحهایمان را از علما شروع میکنیم؛ اما خدا خودش میداند که دلیل تقدس دفاع مقدس ما وجود همین علمای اسلامی بود که آمار شهدای آنان نیز بالاتر از بقیه است.
سردار احمدیان از پیش نمازی گفت که قنوتهای طولانیاش حتی در خط مقدم رها نمیشد، از شوخیهای خودمونی رزمندهها هنگام دعا و درد و دل کردن با خدا گفت، از شهید سهرابی که پیرمردی قدرتمند بود و با آن سن و سال در خط مقدم نارنجکها را با چاشنی تبرای از دشمن به سمت بعثیها پرتاب میکرد سخن گفت، از نزدیکی حاج حسین خرازی با رزمندهها گفت؛ و در این ترسیم زیبا از رزمندگان، به دانشجویان فهماند که بچههای جبهه و جنگ جنس عجیب و غریبی نداشتند و درست مانند ما بودند، شاید گاهی با همین ادبیاتهایی که تنها در جمع دوستان بیان میشود صحبت میکردند، شاید قنوت نمازشان کمی از ما نیز سریعتر ادا میشد! شاید یقه لباسشان خیلی بسته نبود و ذکر زیادی نیز برای گفتن بلد نبودند و شاید، البته بی شک، آنان نیز آمال و آرزوهای زیادی داشتند که در اوج جوانی با شناخت خدا و با تکیه بر غیرت همه را بوسیدند و به خدا سفر کردند.
تجلی «و ما رمیت اذ رمیت» در حلبچه/ شهدای غواص را خوشگلتر ببینیم
وی از عملیات والفجر ۱۰ در حلبچه سخن گفت و آن را کمدیترین و در عین حال آموزندهترین عملیات دانست و تصریح کرد: در عملیات والفجر ۱۰ پس از پیمودن یک مسیر طولانی پیش از رسیدن به مقر دشمن یک تانک عراقی سر راهمان سبز شد که مانده بودیم در تاریکی شب چطور راننده آن را بزنیم، در چند قدمی تانک با آیه «و ما رمیت اذ رمیت» مدام در تکاپو بودیم که شلیک کنیم بدون آنکه تیرمان خطا برود اما هوا تاریک بود و احتمال خطا ممکن بود کل ستون را لو بدهد در همین کش و قوس بودیم که دیدیم از روی تپه در آن تاریکی و با فاصله ۵۰۰ تا ۶۰۰ متری یک آرپیجی شلیک شد و درست به صورت آن عراقی اصابت کرد، شلیک گلوله کار یکی از آرپیجی زنها بود که خودش بعدها گفت راستش را بخواهید من زمین خوردم و گلوله خودش شلیک شد! اینجا دیگر آیه «و ما رمیت اذ رمیت» برایمان معنا شد و آنجا بود که فهمیدیم ما وسیله هستیم و کسی که به هدف میزند یکی دیگر است.
سردار احمدیان در قسمتی از صحبتهایش به کلیپ شهدای غواصی که پخش شد اشاره کرد و گفت: چرا وقتی شهدای غواص را آوردند فقط گفتند شهدای دست بسته؟ چرا فقط مصیبت و رنج و درد بیان شد؟ چرا کسی از حماسه و عزم و اراده آن جوانان چیزی نمیگوید؟ چرا کسی از عملیات کربلای ۴ نمیپرسد که چطور برگشتید و یا اصلا چطور به آب زدید با آنکه میدانستید گلوله عراقیها برای تک تک رزمندهها آماده است.
وی افزود: شهید حسین فاتحی، معروف به سرطلا یکی از یوسفهای جبهه و خیلی زیبا بود، حسین غواص بود، غواصی که شب عملیات به فرمانده گردان گفته بود اگر من شهید شدم خون من را به موهایم بمال تا کفاره آن بشود؛ اینها افسانه نیست آن شهیدان از جنس من و شما بودند با آرزوهای زیادی که اگر میماندند کشته مرده هم زیاد داشتند ولی از همه چیز گذشتند و رفتند؛ ایکاش یک بار این شهدای غواص را خوشگلتر میدیدیم.
سردار احمدیان از مصیبت بالای شهدای غواص غرق شده در تلاطم اروند با بدنهای تکه تکه سخن گفت و خاطرنشان کرد: ما در چیزهای دیگر غرق شدیم که این عظمت را درک نمیکنیم، آنها میتوانستند نروند، هیچ تکلیف و اجباری نبود، هیچ کس آنها را توی آب نریخت، خیلیها کم آوردند و برگشتند، خیلیها ترسیدند، جان بود، زندگی بود، اما یک عده ماندند و با علم به شهادت به آب زدند که البته دلیل آنان مستحکمتر و متقنتر بود.
وی از ارادت آزادگان دیگر کشورها به ایرانیان و شهدای دفاع مقدس نیز سخن گفت و تصریح کرد: با یکی از بچههای حزب الله لبنان دیدار داشتم که هر جملهای که میگفت باعث میشد من سرم را بالا بگیرم و سینهام را ستبر کنم، احمد قصیر میگفت هر چه دارند به برکت شهدای دفاع مقدس ماست، امروز لبنانیها و حتی عراقیها به عزت ایرانیان اذعان دارند همچنانکه نخست وزیر عراق گفت اگر ایران نبود امروز البغدادی در عراق حکومت میکرد.
سردار احمدیان حسن ختام خاطرات متعدد طنز خود را یک تذکر و دعوت به تأمل قرار داد و گفت: بنده با جناحهای چپ و راست ارتباطی ندارم من فقط یک محور میشناسم و آن ولایت فقیه است، سعی کنید حول این محور از یکدیگر جدا نشوید که اگر جدا شوید زمین میخورید، آن رزمنده لبنانی به من گفت که به مردم ایران بگویم شما را به خدا سیدعلی را تنها نگذارید که این آقا اگر نباشد اسلام زمین میخورد، مردم جهان قدر و منزلت ولایت را فهمیدهاند، قدرنشناسی است اگر خودمان برکات آن را درک نکنیم، ما باید در کنار هم بمانیم و البته خواهیم ماند ولو اختلاف نظر داشته باشیم.
وی متذکر شد: خیلیها ممکن است اصلا ما را قبول نداشته باشند ولی اگر دوباره جنگ بشود ما فدای همانهایی میشویم که ما را قبول هم ندارند، میرویم و دوباره از خاک و ناموس و دینمان مراقبت میکنیم و نخواهیم گذاشت آرمانهایی که شهدای عزیزمان برای آن فدا شدند زیر پای هوسهای ما له بشود.
سردار احمدیان ادامه داد: خیلیها زمین خوردند تا ما بایستیم، اگر راه را گم کردیم باید برگردیم و اگر زمین خوردیم باید بلند شویم، خیلیها راه را گم کرده بودند؛ اما سر راه آمدند، خیلیها معجزه آسا عوض شدند و در معرکه جهاد و شهادت از ما سبقت گرفتند.