به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو از بیرجند، امتحانات پایان نیمسال اول سال تحصیلی جاری رو به پایان است و دانشجویان خودشان را آماده میکنند تا چند روزی را برای استراحت و دیدار به شهر و دیار خود بروند، ما هم در همین روزهای پایانیترم برای دیدار و گفتوگو با چند تن از دانشجویان خوابگاهی راهی دانشگاه صنعتی بیرجند شدیم؛ اتفاقاً اولین خوابگاهی را که سر زدیم، خوابگاه دانشجویان ترم اولی و یا بهاصطلاح دانشجویان«ترمک ها» بود.
برای هماهنگی با بچههای اتاق، یکی از دانشجویان ترمهای آخر را همراه خود بردیم، او ما را به اتاقی برد که در انتهای سالن طبقه همکف بود سمت چپ اتفاقها بود و سمت راست هم پنچره ای بزرگ که بیرون آن محیط و زمینهای خلی دانشگاه بود.
بعد هماهنگی، سلام کردیم و وارد اتاق شدیم، چند دانشجو که روی تخت خواب بودند و یکی دو نفر هم در حال درس خواندن و بقیه همروی زمین نشسته بودند که با ورود ما همه از جا بلند شدند و بچهها و آنهایی که بیدار بودند هم از تخت پایین آمدند. ابتدا معرفی شدیم، خبرگزاری دانشجو را خوب میشناختند...
محمدرضا، دانشجوی فناوری اطلاعات ترم اول از خوزستان ابتدا سخن را آغاز میکند و از سختیها و شیرینیهای زندگی دانشجویی سخن میراند و میگوید: «من خیلی اذیت میشوم چون از بیرجند تا شهر ما باید سه یا چهار مرتبه باید اتوبوس عوض کنم و حدود 24 ساعت در اتوبوس هستم و به همین دلیل درترم یکمرتبه بیشتر به دیدار خانواده نمیروم. زندگی دانشجویی هم سختی دارد که دوری از خانواده است و شیرینیهایی هم دارد که پیدا کردن دوستان جدید است».
او میگوید در خوابگاه به دلیل وقت زیادی که داریم میتوانیم برای آینده خود هم برنامهریزی کنیم، البته منظورم شغل و ادامه تحصیل است.
انگار در این خوابگاه اینترنت هم حال و روز خوشی ندارد و به سرعت کم میآید و بهسرعت میرود به گفته دانشجویان این خوابگاه، تلگرام اگر اینترنت وصل باشه که اذیت می کنه و نمی زاره بخونیم. اگر هم کسی بسته داشته باشد که فوری هک میکنیم و استفاده دستهجمعی می کنیم.
هفتهای 400 میگ میدهند. خوب چون اگر زیاد باشه ضرر دارد و اگر کم هم باشه خوب نیست. اگر وصل بشه اینترنت چون همه باهم استفاده می کنند سرعت میاد پایین.
اتاق مطالعه خوابگاه 10 نفره است
پرسیدم که سخت نیست برای درس خواندن در این اتاقی که هشت نفر هستند، یکی دیگر از دانشجوها از ته اتاق جواب داد: «خدایش اگر کسی خواسته باشه بخوابه و یا یکی مریض باشه و همزمان یکی بخواد درس بخونه واقعاً سخت است چون هم سروصدا هست و هم باید لامپ روشن باشه و... اتاق مطالعه خوابگاه کلاً 10 نفر ظرفیت دارد؛ کتابخانه دانشگاه هم بزرگ نیست و زود پر میشه».
از فضای کوچک اتاق مشخص بود که درس خواندن اینجا صبر ایوب میخواهد، گرچه اگر برنامهریزی درستی صورت گیرد که دانشجویان هم رشته باهم در یک اتاق باشند شاید مزیت هم داشته باشد؛ اما این ممکن نیست؛ چراکه دانشجویان هم استانی دوست دارند باهم باشند و بهترین راه برای حل این مشکل ساخت کتابخانه بزرگ که حداقل در ایام امتحانات شبانهروزی باشد، این را یکی دیگر از دانشجویان اتاق گفت. او ادامه داد: « در حال حاضر شبها ساعت هشت درهای دانشگاه بسته و کتابخانه تعطیل میرود. در صورتیکه باید طوری باشد که در ایام امتحانات تا ساعتی 12 شب باز باشد، از ساعت دو عصر هم مسئولهای کتابخانه میروند و سرو صدای دانشجوها زیاد است و نمیشود درس خواند.
مسئولان هیچ سری به خوابگاه نزدند
اوقات بیکاری را چطور به سر میبرید؟ که یکی از دانشجوها پاسخ داد: «تلویزیون تو نمازخانه است و بیشتر فوتبال نگاه میکنیم، البته اخبار هم نگاه میکنند بچهها، شبهایی که گروههای خارجی ساعتی 23بازی دارند آن را هم میبینیم، بنده خدا دانشجوهایی که اتاقشان کنار نمازخانه است خیلی سخت میگذرد به آنها چون تلویزیون تو نمازخانه است و صدای بلند اذیت میکند».
او به کیفیت غذای سلف دانشگاه اشاره میکند، میگوید: «غذای سلف چلو گوشت باقیمت1150 تومان است و باید با آن سالاد و سس هم بدهند وگرنه قیمت خود غذا تنها 700 تومان است اما برخی اوقات میرویم و میبینیم که سس و سالاد حذف شده است؛ اما هزینه اضافی رو کسی به ما پس نمیدهد. کیفیت غذای دانشگاه هم به گفته ترم بالاییها از زمانی که رئیس جدید دانشگاه آمده بهتر شده است، هرچند که من رئیس دانشگاه را تا الآن سه مرتبه بیشتر دیدم».
یکی دیگر از دانشجوها هم میگوید که من تا الآن رئیس راندیدم و نمیشناسم؛ اما انگار اینجا رئیس دانشگاه روزهای دوشنبه بعد از نماز ظهر را برای دیدار با دانشجو وقت خالی گذاشته است، این را دانشجوی ترم بالایی که با ما بود گفت.
مسئولان امور دانشجویی هم که تا کنون به خوابگاه سر نزدند که در جریان مشکلات قرار گیرند، یکی از دانشجوها به خنده میگوید: « قول میدهیم از سر زدن به ما ناراحت نشوند و ما هم اذیت نکنیم، برخی دانشجوها میگویند که در این دانشگاه سطح علمیاش پایین است و مسئولان همه باهم فامیل هستند، البته برخی از دانشجوها هم با گفتن نه اینطور نیست این نظریه را رد میکنند اما انگار برخی از این دانشجو به دلیل مشکلات و گرفتاریهای خاص به دنبال انتقال به شهر خودشان بودند که مسئولان دانشگاه موافقت نکردند».
دانشجویان ترم اولی از هماکنون به فکر آینده خود هستند و در اوقات بیکاری باهم بر سر شغل در آینده چانهزنی میکنند. یکی از این دانشجوها میگوید: «چون الآن وضعیت اشتغال در کشور مناسب نیست بهخصوص برای رشتههای فنی مانند کامپیوتر که ما میخوانیم؛ باید به فکر برنامهنویسی و کارهایی ابداعی باشیم.
در این اتاق همه دانشجویان مهندسی هستند، مهندسی شیمی، علوم کامپیوتر و مکانیک که از استانهای اصفهان، بندرعباس، فارس و خوزستان هستند.
از بچههای شیراز پرسیدیم که چرا با وجود اینکه در استان فارس دانشگاهی خوبی است؛ اما دانشگاه صنعتی بیرجند را برای تحصیل انتخاب کردید که میگوید: «برای کسب تجربه اینجا آمدم» همه دانشجوها میخندند و یکی دیگر هم میپرسد:«4سال تجربه؟؟؟»
دانشجوهای خوابگاه هنوز بهخوبی شهر بیرجند را یاد نگرفتهاند و ترجیح میدهند بهجای گشت در شهر و دیدن از جاهای دیدنی بیرجند در خوابگاه به سر ببرند، اما دانشجوها اعتقاد دارند که بیرجند شهر خوبی است؛ اما از ساعت هشت به بعد خاموشی است و همه به منازل خود میروند.
غذایی که در تشت حمام درست شد
یکی از دانشجوها برای ما خاطرهای را از طبخ غذای دانشجویی در تشت حمام بیان کرد و دانشجوها هم کلی خندیدند. او میگفت: « یک روز از یکی از بچهها خواستیم که غذا طبخ کند، همان روز اعصابش بههمریخته بود، باید برای 20 نفر سالاد الویه درست میکرد. رفت داخل آشپزخانه و بعد از چند دقیقه رفتم که کمکش کنم دیدم رفته از داخل حمام تشت را برداشته و داخلش دارد سیبزمینی پوست میکند، گفتم داخل این چرا؟ گفت لباسای بچهها رو انداختم بیرون و تشت رو با مایع دستشویی خوب شستم... وقتی من رسیده بودم دیگر کار از کار گذشته بود و در حال آماده کردن بود دیگر نتونستم کاری بکنم و داشت با دست سیبزمینیها مشت میکرد، آماده که شد سالاد را آورد و بچهها هم شروع کردن خوردند و در آخر پرسید که بچهها خوب بود؟ همه گفتن اره خیلی خوب بود! گفت خوب داخل تشت حمام درستش کردم... جمعیت همه خندیدند.
یکی دیگر از دانشجویان رشته کامپیوتر از اصفهان که به نظر میرسد خیلی دلتنگ خانوادهاش شده است و این را از چهره دانشجو هم میشد فهمید، میگفت: «محیط دانشگاه نسبت به مدرسه رسمیتر است، اولش که به این شهر آمدم گریه نکردم؛ اما یک مقداری احساس دلتنگی میکردم و میخواستم برگردم اصفهان... اساتید باکسی شوخی ندارند و اگر غیبتکنیم حذف میکنند». انگار تا قبل از این بیشتر از یک هفته از خانواده خود دور نبوده است.
پرسیدیم که در خوابگاههای دانشجویی چه چیزی بیشتر یافت میرود؟ انتظار داشتیم که پاسخ کتاب باشد اما یکی از دانشجوها گفت که در خوابگاههای دانشجویی دسته پلیاستیشن بهوفور یافت میرود و همه دارند و روزی حداقل دو بازی رو انجام میدهیم»
چیزی که مهم است اینکه دانشجوها از ورزش فقط فوتبال هفتهای یکبار را در دستور کار دارند و دیگر هیچ.
او میگفت: «این ترم اصلاً به خاطر درسها نرفتم اصفهان، شیرینی زندگی دانشجویی با بچهها بودن است، اولترم که آمدم چون با محیط آشنا نبودم جو خوب نبود و اذیت میشدم الآن شوق خانه رفتن دارم و لحظهشماری میکنم.