به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، با شكل گیری قیام 15 خرداد كه قیامی مردمی در حمایت از مرجع تقلیدشان بود، پایه های نظام سلطنت محمدرضا شاه به لرزه درآمد. پس از آن شاه تلاش كرد تا با اهانت به انقلابیون و مرتجع نامیدن آنها، این مفهوم را تلقین كند كه قیام 15 خرداد را عده معدودی از واپسگراها برنامه ریزی كرده اند. او همچنین سعی كرد تا با دروغ پردازی های رسانه ای این باور را القا كند كه این حركت مردمی از خارج هدایت شده و برای شكل گیری آن پول خرج شده است. این گونه تلاش های شاه در سخنرانی های وی پس از قیام 15 خرداد نمود بارزی دارد.
19 خرداد 1342: حمله شاه به انقلابیون
ساعت 4 بعد از ظهر دیروز مراسم تقسیم اسناد قریب به 14 هزار نفر از زارعین همدان ، تویسركان ، ملایر و نهاوند در میدان بوعلی همدان انجام شد .
شاه در این مراسم گفت : در كنگره دهقانان ایران در دی ماه سال گذشته موقعی كه مواد قوانین ششگانه انقلاب ملی خودمان را برای دهقانان ایران و ملت ایران توضیح می دادم متذكر شدم كه دو قوه از پای نخواهند نشست چون در آزادی ملت ایران و رفاهیت آن ها آن دو قوه مرگ خودشان را مشاهده می كردند یكی از آن ها ارتجاع سیاه یا هر كسی كه مثل یك مرتجع سیاه فكر می كند و زندگیش افكارش عاداتش چه بود ؟ تجلی روح مرتجعین سیاه را ما در روز چهارشنبه 15 خرداد در شهر تهران مشاهده كردیم.
وی ادامه داد : مرتجع سیاه از چندی پیش این اقدامات را شروع كرد هر كس كه تریاك می كاشت گفت تریاك بكارید به هر كسی كه تریاك می كشید گفت تریاك بكش افراد قاتل پیشینه دار را كسی كه برادر خودش را كشته بود[1]و نظایر آن در ملاقات های شبانه در كافه های تهران پس از صرف مشروبات با مقداری پول روانه كوهستان های فارس كردند برای این كه آن جا قطاع الطریقانه امنیت مملكت را به هم بزنند .
شاه گفت : در چهارشنبه 15 خرداد ارتجاع سیاه چه كرد ؟ كتابخانه پارك شهر را آتش زد یعنی هر چه كه مطابق علم و سواد و احتیاجات امروز باشد به درد او نمی خورد . ورزشگاه را آتش زد و وسیله عبور و مرور باجه های بلیط فروشی اتوبوس آتش زده شد . برای این كه لابد او فكر می كند در این قرن كه دنیا به سمت تسخیر فضا می رود او باید سوار الاغ یا قاطر بشود .[2]
وی ادامه داد : حرف آن ها این است كه شما دهقان هایی كه آزاد شده اید دو مرتبه بروید برده بشوید و این ملكی كه به شما داده شده است از شما پس بگیرند . نیت آن ها این است كه نصف جمعیت این مملكت زن های ایران كه بعد از قرن ها مرارت امروز به حقوق مساوی با مرد ها مثل همه ممالك مترقی دنیا و مثل تمام ممالك دیگر مسلمان دنیا رسیده اند دو مرتبه توی لانه سوراخ بخزند و مثل جانور زندگی كنند . ارتجاع سیاه فكرش این است كه دختران دانش آموز دیگر به مدرسه نروند و مثل یك عضو بدبخت و بیمار جذامی جامعه به یك گوشه ای بخزند .[3]ارتجاع سیاه در آن روز لوله كشی آب را خراب می كرد برای این كه لابد آب تصفیه شده خوردنش حرام است و آب جوی كثیف لابد آن مباح است .
شاه در ادامه مدعی شد : باید به شما بگویم كه متاسفانه كسانی كه بساط 15 خرداد را به راه انداختند كما این كه در میان كسانی كه یا زخمی شده اند یا دستگیر شده اند خیلی از آن ها می گفتند كه ما چه كار كنیم به ما 25 ریال پول داده بودند و می گفتند كه در كوچه ها بدوید و بگوئید زنده باد فلانی ما حالا می دانیم این وجوه از كجا رسیده است و به شما ملت ایران به زودی جزئیات گفته خواهد شد .
شاه سپس گفت : یك ایرانی كه پول خارجی را بگیرد و بر ضد جامعه خودش اقدام بكند این را چه می شود گفت و دوم یك نفر شیعه پول بگیرد از یك نفر مسلمان غیر شیعه این چیست؟[4] [مخاطبان شعار دادند خیانت به اسلام است][5]
اتهام زنی های اسدالله علم ادامه دارد
نخست وزیر امروز طی نطقی اظهار داشت : بی نهایت متاثر و متاسف هستم سالی را كه با سازندگی آغاز كرده ایم در اثر اغوا و اغفال چند نفر انگشت شمار با مسائل دیگر آلوده می شود كه نه در خور مقام بلند ملت ایران است و نه در خور سابقه تاریخی درخشان ما است .
من كه همیشه مسائل را حسب وظیفه دینی اخلاقی خودم از دریچه صافی و راستی می نگرم از ایام عید كه عده ای در مدرسه فیضیه قم به هم ریختند و یك نفر در آنجا در اثر پرتاب آجر به وسیله ساكنان آن مسجد از بالای بام كشته شد با خودم می اندیشیدم خدایا چه مسئله ای است كه آن ها خود را هادیان مردم قلمداد می كنند این همه دروغ به مردم می گویند و مقتولین مدرسه فیضیه را دهها نفر به مردم گوشزد می كنند و همه روزه این مسئله را به رخ مردم می كشند.[6]
بعد از آن مشاهده شد كه نسبت به چند نفر كه به هیچ وجه در طراز اول علما نیستند[7] بیش از حد لزوم در قم و مشهد تبلیغ می شود و مقارن این احوال از مشهد مطلع شدیم كه بین این تبلیغات در قم و مشهد ارتباط است و آن وقت دولت به خود آمد و احساس كرد كه باید دستی در كار باشد .
اسدالله علم در ادامه با تكرار حرف های اخیر شاه مبنی بر این كه انقلابیون از خارج پول گرفته اند گفت : همین قدر كه در ظرف چند روز آینده مطمئن بشویم كه همه شاخه های جاسوسی و بیگانه پرستی دشمنان ملت به دست آمده است جاسوس ها و پول های به دست آمده با اسم و رسم و منبع كسب پول و این كه پول از كجا به دست چه كسانی رسیده است وسیله سازمان اطلاعات و امنیت كشور در اختیار همه مردم قرار خواهد گرفت .[8]
پی نوشت ها:
[1]. منظور شاه در این سخنان فردی است به نام عبدالله ضرغام پور از خوانین منطقه كه مدتی پیش از این سخنان به دعوت شاه به تهران آمده بود تا حمایت وی از به اصطلاح انقلاب شاه جلب شود . بنا به اذعان مطبوعات و كارگزاران مطبوعاتی رژیم ضرغام پور كه جنایاتی را مرتكب گردیده بود حداقل دو بار مورد عفو شاه قرار گرفته بود و در یك مورد نیز در حالی كه به 15 سال حبس محكوم بود بعد از 4 سال زندان عفو و آزاد شده بود و حال سوال این جا است كه چه كسی و كسانی از چنین فردی حمایت كرده و او را به این جایگاه رسانده بودند .
البته تبلیغات جراید رژیم شاه در باره این فرد نیز خالی از دروغ گویی و اغراق نیست ولی اگر آن چه در این جراید منتشر شده است را مبنا قرار دهیم خواهیم دید كه شاه حداقل درباره آن كارهایی كه كرده بود از جمله پروراندن جنایتكاران و عفو آنان در جنایاتی كه علیه مردم انجام داده بودند نه رژیم صداقت نداشته و كارهای خود را به دیگران منتسب ساخت بود .
[2].این سخنان یعنی فروكاستن و تحریف قیام به حمله مخالفین به كتابخانه ها و مظاهر علم و پیشرفت در حالی بود كه یكی از دلایل مخالفت مردم با رژیم شاه این بود كه به جای پیشرفت های علمی رژیم هم خود را مصروف واردات فساد و فحشا كرده است . كسی در ایران چه از میان علما و روحانیون و چه از میان مردم مخالف علم و پیشرفت نبود علما مخالف فساد و فحشا بودند چنان چه بعد از پیروزی انقلاب بر سرعت رشد علمی و اقتصادی ایران زیر سایه دین و مذهب افزوده شده تا روشن شود اتهامات شاه تا چه اندازه بی پایه بوده است .
[3].سخن شاه مبنی بر تلاش وی برای آزادی زنان و مخالفت علما و روحانیون با این آزادی از طنزهای تلخ روزگار است . در روزگاری كه مردان نیز آزاد نبودند و هر انسانی به اندك مخالفتی به زندان می افتاد و پس از شكنجه های طاقت فرسا به شهادت می رسید این چه ادعای آزادی زنانی بود كه شاه آن را برای منكوب سازی علما و روحانیون به دست گرفته بود . مشخص و مبرهن است كه منظور شاه از آزادی زنان نه آزادی آنان برای بیان نظرات خود و حضور در جامعه كه آزادی فساد و فحشا بود . نگاه شاه به زنان در خاطرات درباریان به خوبی عیان است زمانی كه خاطرات اسدالله علم را مطالعه می كنیم می بینیم كه علم در سمت وزارت دربار یكی از وظایفی كه داشته است این بود «پیدا كردن دختركان زیبا روی و تقدیم آنان به شاه برای التذاذ وی» چنین نگاهی به زنان چگونه با آزادی اندیشه و عمل آنان منطبق و سازگار است؟ جشن هنر شیراز نیز كه توسط شاه برپا شد به خوبی نگاه فساد محور شاه را به زنان مشخص می سازد . از سوی دیگر زنان نقش عظیمی در انقلاب اسلامی داشتند آنان هم دوش و هم پای مردان علیه رژیم به پا خواستند و از اولین انتخابات پس از سقوط پهلوی در صحنه حاضر بوده رای دادند به مدرسه رفتند و به نمایندگی مجلس انتخاب شدند . از این رو است كه مدعای شاه در باره حمایت وی از حقوق زنان و مخالفت علما با این آزادی خنده دار می نماید .
[4].درباره ادعای شاه مبنی بر دریافت پول از سوی انقلابیون در این نوشتار به صورت مجزا صحبت شده است ولی او كه می گوید اگر یك مسلمان از غیر مسلمان پولی دریافت كند خائن به اسلام است چگونه برای ادامه سیاست های ضد ایرانی و دینی خود از آمریكا و انگلیس كمك دریافت می كرد و یا به مدد همین آمریكا و با یك كودتای ننگین در سال 32 به قدرت باز گشت ؟ آیا دریافت كمك از این قدرت های شیطانی برای سركوب ملت و باقی ماندن بر اریكه قدرت جایز بود ؟!
[5].رجوع كنید به روزنامه اطلاعات ، 19 خرداد 1342 ، صفحه 4.
[6].ادعای اسدالله علم در مورد حمله مزدوران شاه به مدرسه فیضیه در فروردین ماه سال 1342 و تقلیل شهدا به یك نفر و دروغ گو خواندن علما و مراجع عظام نیاز به بررسی و كنكاش دارد . شاه در این برهه كه از مخالفتهای امام به شدت برآشفته بود در صدد رویارویی مستقیم با روحانیتبرآمد تا آنها را مرعوب و وادار به سكوت كند.در روز 2 فروردین ماه 1342 كه مصادف با شهادت امام جعفر صادق (ع) بود مجالس متعدد عزاداری و روضه خوانی در شهر مقدس قم برپا شد و سخنرانان مذهبی به سخنرانی و روضه خوانی پرداختند.یكی از این مجالس در منزل امام بود.آن روز گروهی از سربازان گارد شاهنشاهی (گارد جاویدان) كه به طور ناشناس و با لباس مبدل و كفشهای سربازی با اتوبوس وارد قم شده بودند بهمجلس روضه خوانی امام آمدند و سعی كردند با حركات بیادبانهای مجلس را به هم ریخته و اغتشاش ایجاد كنند.امام به محض مشاهده این حركات فورا توسط آیت الله صادق خلخالی به اطلاع حاضران رساندند كه چنانكه افرادی بخواهند اخلالگری كنند ، ایشان فورا به حرم مطهر خواهد رفت و مسائلی را كه لازم بداند به اطلاع مردم خواهد رساند.با تهدید امام توطئه ماموران ناكام ماند ؛ اما آنها بعد از ظهر آن روز در مجلس روضه خوانی و عزاداری كه توسط آیت الله گلپایگانی در مدرسه فیضیه برگزار شده بود همان حركات را انجام دادند و پس از برهم زدن مجلس به ضرب و شتم طلاب و مردم شركت كننده در مجلس پرداختند.طلبهها نیز با استفاده از سنگ و آجر و چوب به مقابله با كماندوها برخاستند.اما نیروهای مسلح كه از قبل، مدرسه را در محاصره خود داشتند به كمك كماندوها شتافتند و طلاب و جمع كثیری از مردم بیگناه را به سختی مضروب و مجروح كردند و از هیچ گونه هتاكی به مقدسات اسلامی خودداری ننمودند.كماندوها پس از پایان ماموریتبه صف ایستاده و شعار «جاوید شاه» - كه شعار سربازان گارد بود - سر دادند.
این درگیری تا ساعت 7 بعد از ظهر آن روز ادامه داشت و در پایان ماموران، لباسها، كتابها و بسیاری از لوازم و اثاثیه طلبهها را در وسط صحن مدرسه به آتش كشیدند و سپس محل را ترك كردند.نظیر همین جنایت نیز در مدرسه علمیه طالبیه تبریز در همان روز صورت گرفت و بر اثر آن دهها نفر از طلاب، مضروب و مجروح شدند.
وقتی خبر جنایت ماموران شاه را به امام رساندند ایشان بلافاصله تصمیم گرفتند به طرف مدرسه فیضیه حركت كنند.روحانیون و مردم حاضر در منزل كه از احتمال گزند به ایشان نگران بودند با قسم دادن، مانع خروج ایشان از منزل شدند.برخی نیز كه تصور میكردند ماموران به زودی به منزل امام حمله خواهند كرد در منزل امام را بستند.وقتی كه ایشان متوجه شد با لحن تندی از آنها پرسید كه «به اجازه چه كسی در را بستهاید؟» و سپس با ایراد سخنانی در آن شرایط وحشتزا، ضمن افشای ماهیت ددمنشانه رژیم شاه به مردم حاضر اعتماد به نفس داده و فرمودند : ...ناراحت و نگران نشوید، مضطرب نگردید.ترس و هراس را از خود دور كنید.شما پیرو پیشوایانی هستید كه در برابر مصائب و فجایعی صبر و استقامت كردند كه آنچه امروز میبینیم نسبتبه آن چیزی نیست. پیشوایان بزرگ ما حوادثی چون روز عاشورا و شب یازدهم محرم را پشتسر گذاشتهاند.و در راه دین خدا یك چنان مصائبی را تحمل كردهاند.شما امروز چه میگویید؟ از چه میترسید؟ برای چه مضطربید؟ عیب استبرای كسانی كه ادعای پیروی از حضرت امیر (ع) و امام حسین (ع) را دارند در برابر این نوع اعمال رسوا و فضاحت آمیز دستگاه حاكمه، خود را ببازند.دستگاه حاكمه با ارتكاب این جنایت، خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهیت چنگیزی خود را به خوبی نشان داد.دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه، شكست و نابودی خود را حتمی ساخت.ما پیروز شدیم.ما از خدا میخواستیم كه این دستگاه ماهیتخود را بروز دهد و خود را رسوا كند.بزرگان اسلام، در راه حفظ اسلام و احكام قرآن كریم كشته شدند، زندان رفتند، فداكاریها كردند تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ كنند و به دست ما برسانند.امروز وظیفه ماست در برابر خطراتی كه متوجه اسلام و مسلمین میباشد برای تحمل هرگونه ناملایمت آماده باشیم تا بتوانیم دستخائنین به اسلام را قطع نماییم و جلو اغراض و مطامع آنها را بگیریم...
روز بعد نیز امام در دیدار با جمعی از مردم كه در منزل ایشان اجتماع كرده بودند از آنان خواست تا «از مدرسه فیضیه دیدن نمایند و جنایات غیر انسانی دستگاه حاكمه را از نزدیك ببینند و نیز به بیمارستانها سركشی كنند و از روحانیان مجروح و مصدوم عیادت به عمل آورند تا دریابند كه دستگاه حاكمه با روحانیت چه كرده است» .
شاه تصور میكرد با دست زدن به چنین جنایتی، مراجع - و در راس آنها امام - و روحانیت ترسیده و صحنه سیاست را ترك خواهند كرد و یا خواهد توانست كه دست كم گروه بزرگی از علما و روحانیون را به انزوا كشانده و در میان آنها دو دستگی به وجودآورد.همچنین برای ایجاد وحشتبیشتر و جلوگیری از هرگونه واكنش مخالف و فریاد اعتراض آمیز علیه فاجعه فیضیه، رئیس شهربانی را نزد مراجع قم فرستاد و به آنان اخطار نمود كه در صورت اظهار هرگونه مخالفتی كشته خواهند شد و منازلشان ویران و به نوامیسشان تجاوز خواهد گردید.ولی امام وی را نپذیرفت و از این تهدیدها و وحشی گری ها نهراسیدند بلكه با ایمان و اطمینان كامل به حقانیت مبارزه با شاه، همدلی و همدردی روحانیون را افزون ساخت.سخنان كوبنده امام در همان روز فاجعه فیضیه و نیز فردای آن، طلسم وحشت را در دلهای مضطرب شكست.
اقدام رژیم شاه در حمله به مدرسه فیضیه و طالبیه، در روز وفات حضرت صادق (ع)، موجی از خشم و انزجار و نفرت نسبتبه رژیم در میان بسیاری از مردم متدین قم، تهران و سایر شهرها پدید آورد.نماز جماعت در مساجد تهران و بسیاری دیگر از شهرها به مدت یك هفته تعطیل شد و مراجع نجف، كربلا و مشهد، و علما و جامعه روحانیت تهران و سایر شهرها و طلاب حوزههای علمیه سراسر كشور با صدور تلگرامهایی به مراجع قم، به ویژه امام، حمله به فیضیه را محكوم و رژیم را مسئول مستقیم و اصلی آن دانستند. مراجع نجف، آیات عظام: خویی و شیرازی، شاه را عامل اصلی آن جنایت قلمداد كردند و آیت الله حكیم نیز طی تلگرامهای جداگانه به سی و دو نفر از مراجع و علمای ایران، ضمن ابراز تاثر شدید از واقعه پیش آمده، از آنان خواست تا دسته جمعی به عتبات عالیات مهاجرت كرده و از آن طریق رژیم را تحت فشار قرار دهند. اما مراجع ایران از جمله : امام خمینی و آیت الله گلپایگانی طی تلگرامهای جداگانه به آیت الله حكیم مهاجرت را در آن شرایط به مصلحت ندانسته و موجب اضمحلال حوزه علمیه قم و دیگر حوزههای علمیه ایران و نابودی استقلال كشور دانستند .واقعه فیضیه بیش از پیش درستی روش انعطاف ناپذیر و انقلابی امام را در برابر رژیم شاه به اثبات رساند.پس از حمله به مدارس فیضیه و طالبیه، رژیم شاه كوشید تا دستخود را در آن واقعه پنهان كند ؛ لذا اعلام داشت كه درگیری قم به واسطه نزاع میان گروهی از دهقانان موافق اصلاحات ارضی و گروهی از روحانیون مخالف اصلاحات روی داده كه به فوت یكی از دهقانان منجر شده است! همچنین واقعه مدرسه طالبیه را به دلیل مخالفت گروهی از طلاب با حق رای به زنان دانست كه موجب ناراحتی روشنفكران و بانوان شد و منجر به درگیری شدید با طلاب گردید كه بر اثر آن دو نفر از عابران كشته و عدهای مجروح شدند! برای اطلاعات بیشتر رجوع كنید به: فاجعه حمله به فیضیه چگونه روی داد و تاثیرش بر انقلاب چه بود؟ ، پرسمان دانشجویی.
[7].سنجش میزان علم و تقوای علما و مراجع عظام تقلید از سوی اسدالله علم موضوع خنده دار دیگری است كه بایستی بدان پرداخت . رژیم شاه همواره تلاش داشته است كه یك سری از روحانیون درباری و حكومتی را در اطراف خود داشته باشد تا از طریق آنان منویات و خواسته های خود را پیگیری كنند . در این راستا هرگاه مراجع و علمایی غیر از آن چه شاه می گفت و می خواست می گفتند از سوی رژیم مورد حمله قرار می گرفتند و این كه آنان در طراز علما نیستند ! رجوع به خاطرات اسدالله علم نخست وزیر وقت كه بعدها وزیر دربار شاه شد در این زمینه جالب توجه است . اسدالله علم در خاطرات ۱۳ خرداد ماه ۱۳۴۹ مینویسد: امروز صبح از درگذشت آیتالله حكیم با خبر شدیم. تسلیت شاه در مرگ آیات عظام همیشه اشاره مشخصی به جانشین مورد نظرش داشته است. در این مورد شاه به من دستور داد تا تلگرام را به آیتالله شریعتمداری در قم بفرستم. مجبور شدم یادآوری كنم كه ایشان به عنوان یك روحانی از محبوبیت زیادی در میان مردم برخوردار نیست ...اعلیحضرت میداند كه مراجع تقلید پیشین - همگی بسیار منزه و پاكدامن بودند و به مسائل مادی و مال اندوزی نمیاندیشیدند. مناعت طبع باید بزرگترین خصلت یك مرجع تقلید باشد.
اسدالله علم ادامه میدهد: سپس خاطرهای را تعریف كردم كه در زمان نخست وزیری خودم اتفاق افتاده بود. پس از سركوب كردن ملاها، استمزاجی كردم تا ببینم كدام یك از آیتاللهها حاضر است تا حدودی با ما همكاری بكند. در پاسخ همین آیتالله شریعتمداری پیشنهاد كرد علی الحساب معادل ۸۰ هزار دلار به او بدهم و در آینده اگر خبری بود خودش با من تماس خواهد گرفت. شاه حرف مرا قطع كرد و گفت «اشكالی ندارد ؛ با وجود این حرفها آدم وفادار و كاملا بیآزاری است .» رك «گفت و گو های من با شاه» صفحه ۲۴۵ . چنان چه از این خاطره و خاطرات مشابه دیگر روشن و مشخص می شود رژیم پهلوی كاری به میزان سواد و تحصیلات و علم و تقوای مراجع و علما نداشته تنها مسئله مهم برای شاه و طاغوت حمایت از رژیم در برابر قیام توده های مردم و علمای اعلام و مراجع عظام بوده است .
[8].اطلاعات ، 19 خرداد 1342 ، صفحه 13.
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
چرا به بابای من پول ندادن . . .
کجا پول میدادن؟ هنوزم میدن
اصن ما خانوادگی شانس نداریم
انقد میگن تو راهپیمایی ها هم کیک و آبمیوه میدن
اینهمه رفتم یه بار هم به من ندادن
ای بخشکی شانس