به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، حضرت آیتالله العظمی بهجت(ره) در کتاب «ورقهای آسمانی؛ پرسشهای شما و پاسخهای آیتالله بهجت(ره) به پرسشهایی درباره امام زمان(عج) پاسخ گفته است که بخشی از آن در ادامه میآید:
کجا رفتند کسانی که با صاحبالزمان(عچ) ارتباط داشتند؟ ما خود را بیچاره کردهایم که قطع ارتباط کردهایم و گویا هیچ چیز نداریم! اگر بفرمایید: «به آن حضرت دسترسی نداریم» جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستید؟ و آن حضرت به همین مقدار از ما راضی است، زیرا «أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ تَوَرَّعَ عَنِ الْمـُحَرَّمَاتِ؛ پرهیزکارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد».
آقای سید ابوالحسن اصفهانی برای یکی از علمای سنی یا فردی سنی مجلس فاتحه برگزار کرد. شخصی به ایشان اعتراض کرده بود که چرا از سهم امام اینگونه مجالس را برگزار میکنید؟ با اینکه از ایشان اینگونه کارها سابقه نداشت و فقط چند سفر که به سامرا مشرف شده بودند در یک سفر به خدام آنجا که بسیاری از آنها جز چند نفر سنی بودند، تقسیمی [مبلغی پول] داده بودند. مرحوم آقا سید ابوالحسن، بعد از اعتراف، به شخصی معترض، ورقهای را نشان داده بود که بنابر نقل، به خط و امضای حضرت غایب بود! و ایشان هم یقین کرده بودند که ورقه از جانب آن حضرت است که به مرحوم سید اصفهانی اجازه فرمودهاند که سهم امام را در آن چه موجب اعتلای مذهب حق است مصرف کنند.
پیرمردی از دوستان من که در جوانی در آلمان درس میخواهنده نقل کرد که وقتی در آنجا درسم تمام شد و مدت اقامت من داشت به پایان میرسید، فقط یک روز فرصت داشتم که از آلمان خارج شوم و اگر آن روز نمیتوانستم بیرون بروم، باید مدت زیادی در آلمان میماندم. بنابراین من و چند نفر از دانشجویان ایرانی، ماشینی گرفتیم و قصد داشتیم که خودمان را به مرز برسانیم تا از آلمان خارج شویم. راننده ما را از بیابانی صعبالعبور و بیراهه حرکت داد و با سختی مقداری از مسافت را طی کردیم که در میان راه ماشین خراب شد. راننده و ما خیلی تلاش کردیم تا عیب و ایراد ماشین را درست کنیم، اما هیچ کاری از پیش نبردیم و خیلی معطل شدیم.
من با دیدن این وضعیت، سفارش پدرم را به یاد آوردم که گفته بود در مشکلات هر وقت همه راهها را بسته دیدی، به آقا حضرت صاحبالامر(عج) متوسل شو. من در بیابان شروع کردم به قدم زدن و گفتن ذکر «یا صاحب الزمان أغثنی و یا صاحب الزمان ادرکنی» با تمام وجود به آقا صاحبالزمان(عج) توسل پیدا کردم. با اینکه ما از بیراهه آمده بودیم و عبور ماشینهای دیگر از آنجا معمول نبود، اما در همین حال توسل بودم که دیدم ماشینی از دور میآید. ماشین آمد و دو مرد عرب در آن بودند؛ در حالی که در آن منطقه تا آن موقع، کسی را با این هیئت ندیده بودم. یکی از آنها از ماشین پایین آمد و به زبان آلمانی از راننده آلمانی پرسید که چه شده است. او هم خرابی ماشین را گفت. مرد عرب گفت مشکل در فلان قسمت ماشین است. راننده گفت قبلاً آن قسمت را دیده و دستکاری کردهام ولی نتیجهای نداشته است. مرد عرب دوباره همان سخن اول را تکرار کرد، ولی راننده گفت که فایدهای ندارد. آن آقا گفت که چون من میگویم دست بزن! این راننده گویا بیاختیار رفت و همان قسمت را دستکاری کرد و بلافاصله با یک استارت ماشین روشن شد.
من متحیر بودم از اینکه در بیابانی در آلمان، یک فرد عرب پیدا شود و به زبان آلمانی فصیح صحبت کند. بعد آن مرد عرب رو کرد به من و به زبان فارسی روان گفت که: «محمد! از نماز اول وقت غافل نشو».
تمام سرمایه ما نماز اول وقت است که اگر بتوانیم آن را نگه داریم، توفیقات زیادی نصیب ما خواهد شد. الان این پیرمرد به قدری علاقهمند به حجت خدا و عاشق امام زمان(عج) است که اگر به فرض کسی برای آقا امام زمان(عج) شعری بخواند و مدحی بگوید، ایشان درصدد برمیآید که با دادن هدیهای، از شاعر و مداح قدردانی کند.