به گزارش گروه فرهنگي خبرگزاري دانشجو؛ بر اساس یک سنت قدیمی در میان نوحه خوان های دستگاه امام حسین(علیه السلام) هر روز از دهه اول ماه محرم به نام یکی از اصحاب نامگذاری شده و در آن روز برای او اقامه عزا می کنند. طبق این سنت شب و روز اول محرم را به اقامه عزا برای حضرت مسلم (علیه السلام) و روضه ورود کاروان به کربلا را میخوانند. به همین مناسبت روضه خوانی جمعی از شعرای جوان کشورمان در قالب اشعاری که برخی از مداحان کشور نیز آن ها را قرائت کرده اند را در ادامه می خوانیم.
مجموعه خبرگزاری دانشجو از همه مخاطبین گرامی التماس دعای خیر دارند.
طاقت بیاور ای عمو دارم میایم
ای خنجر زیر گلو دارم میایم
بی دست و بی سر نوبت پرواز آمد
طاقت بیاور، آخرین سرباز آمد
در آخرین لحظه به صحنه آمدم من
از شوق وصلت پابرهنه آمدم من
پروردگار میوه ی کالم تو بودی
بابای من این یازده سالم تو بودی
بی دست، اینجا من علمدارم عمو جان
از تو چگونه دست بردارم عمو جان؟
جان میدهم بر سینه ات تا جان بگیرم
در جانفشانی از حسن فرمان بگیرم
خون حسن دارم بگو غوغا کنم من
اذنی بده تا که جمل برپا کنم من
باید سپر باشم که با تاثیر باشد
یک تیر کمتر هم عمو یک تیر باشد
گودال درس عاشقی آموخت من را
با نیزه ای که بر تن تو دوخت من را
کو آنکه دورت گوهر نایاب می ریخت؟
با خنده دور قتلگاهت آب می ریخت
در بین خاک و خون تن پاکت کفن شد
ای وای جسمت مثل تابوت حسن شد
این حجم از شمشیر و تیر و سنگ بس نیست؟!
اینجا برای تو دگر راه نفس نیست
این کیست که از تو طلب دارد سرت را؟
در دست من کن ای عمو انگشترت را
آماده دور قتلگاهت ده سوار است
جان کندنت آخر کجایش خنده دار است؟!
رو کن سوی خیمه بگو زینب نبیند
ما را به زیر نعل ده مرکب نبیند
رو کن سوی خیمه ببین غوغا شد ای وای
پای حرامی در حریمت وا شد ای وای
رو کن سوی خیمه بگو برگرد زینب!
آیند سویت عده ای نامرد زینب
شمر است روی سینه ات تو بر زمینی
از این به بعدِ خیمه را بهتر نبینی
آرام، جانم تا لبم بالا می آید
من می روم بابا، ولی زهرا می آید
محمد رسولی
****
دنبال رد پای پر من نیا برو
عمه دگر به پشت سر من نیا برو
دارد عموی تشنه ام از حال می رود
عبدالله تو جانب گودال می رود
دارم میایم ای کس و کارم عمو حسین
این قتلگاه توست مزارم عمو حسین
این قدر جان مادرتان دست و پا نزن
میسوزم از غمت جگرت را صدا نزن
زخمی ترین شهید به گودال عمو حسین
ای زیر سم اسب لگدمال عمو حسین
خود را به زور پیش لبان تو میکشم
من نیزه از میان دهان تو می کشم
دیدم که پنجه رفته به گیسوت آه آه
دیدم که نیزه خورده به پهلوت آه اه
بر پیکرت که کرده جسارت عمو حسین
پیراهن تو رفته به غارت عمو حسین
تو زخمی تحمل زیر گلو شدی
دیدم تو را که با سر نی پشت و رو شدی
با تیغ از تو پیکر من می شود جدا
بر روی سینه ات سر من می شود جدا
حامد خاكي
****
ازده سال است دستت هست در دستم عمو
یازده سال است در آغوش تو هستم عمو
هر کجا افتاده ام از پا صدایت کردهام
بارها جای عمو بابا صدایت کردهام
تو هوای بچه های مجتبی را داشتی
هیچ فرقی بین من با دخترت نگذاشتی
راحت و آسوده در آغوش تو خوابیدهام
گاه دلتنگ پدر بودم تورا بوسیدهام
مینشستی مینشستم زود روی دامنت
داشت عطر فاطمه بوی خوش پیراهنت
بعد بابای شهید خود شدم دلبند تو
تو شدی بابای من، من هم شدم فرزند تو
بین آغوشت عموجان جای عبدالله شد
اینچنین شد کنیهات "بابای عبدالله" شد
تو بغل کردی مرا هروقت که خسته شدم
اینچنین شد من به آغوش تو وابسته شدم
پس چرا حالا میان قتلگاه افتادهای؟
پس چرا بر سینه خود شمر را جا دادهای؟
پس چرا منرا از آغوشت جدا کردی عمو؟
به دلم افتاده دیگر برنمیگردی عمو
عمه! دارد تیر می آید به سوی سینهاش
وای دارد مینشیند شمر روی سینهاش
عمه! جان مادرت دست مرا محکم نگیر
دستهای کوچکم را هیچ دست کم نگیر
گفته بابایم که تا آخر بمانم با حسین
گفته بابایم که "لا یومَ کیومکْ یاحسین"
سینه ام را روبه روی تیرها میآورم
دست خود را زیر این شمشیرها میآورم
تیری آمد بین آغوشت سرم را قطع کرد
"دوستت دا..." تیر حرف آخرم را قطع کرد
عمهام گفته گلویت را ببوسم ای عمو
حرمله نگذاشت رویت را ببوسم ای عمو
از میان اینهمه لشگر به سختی آمدم
آخرش هم بین آغوش تو دست و پا زدم
زیر سم اسب هاشان پیکرم پاشیده است
مثل قاسم سینهام به سینهات چسبیده است
آرش براری
****
سرخوش از جرات پروانه شدن داشتنم
سخت حیرت زده ی روح به تن داشتنم
زیر تیغی و مرا اذن هواداری نیست
خجل از کنیه فرزند حسن داشتنم
شده یاد آور آن شیر جمل نعره من
لال شد خصم به فریاد نزن داشتنم
به خداوند که فارق ز عمویم نشوم
لشگری خیره به این فن سخن داشتنم
پیکرت روی زمین پیرهنی نیست تنت
چه کنم پیش تو با شرم کفن داشتنم
بازویم شد سپر تیغ عدو گرچه هنوز
شرمساراز تو و از سر به بدن داشتنم
استخوان های تنم را به تنت دوخته اند
مثل گیسوی تو شد چین و شکن داشتنم
جرم این است که من یاد ز مادر کردم
نیزه در سینه و تیری به دهن داشتنم
هادي ملك پور