گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، دانشجوی هر رشتهای که باشیم، فرقی نمیکند. در چارت درسی مقطع کارشناسی کلیه رشتههای دانشگاهی، 20 واحد تحت عنوان «دروس عمومی» گنجانده شده است. بیست واحدی که اگر دو واحد تربیت بدنی، سه واحد ادبیات فارسی و سه واحد زبان انگلیسی را آز آن کم کنیم، بقیهاش سهم دروس «معارف اسلامی و انقلاب» است که میشود 12 واحد.(با اضافه شدن درس دانش خانواده و جمعیت،14 واحد) دروسی با عناوین متعدد که در نهایت دانشجو باید ششتای آن را انتخاب کند و بگذراند. اما این درسها، چقدر به فهم بهتر دانشجو نسبت به معارف اسلامی و انقلاب کمک میکنند؟ درس اندیشه اسلامی چقدر در شناخت دین مؤثر است؟ آیا درس انقلاب اسلامی، محمل خوبی برای پاسخ به شبهات مطرح شده درباره انقلاب هست؟ آیا دانشجویان از حضور در کلاسهای معارف و انقلاب لذت میبرند و یا حضورشان، دلایل دیگری دارد؟
دانشجویان چه میگویند؟
نتایج یک نظرسنجی از عموم دانشجویان کشور درباره «میزان رضایتمندی از دروس معارف اسلامی و انقلاب» جالب توجه است. بیش از 60 درصد شرکت کنندگان در این نظرسنجی که با مشارکت بیش از 210 نفر از دانشگاههای سراسر کشور انجام شده مهمترین دلیل خود برای حضور در کلاسهای عمومی معارف اسلامی و انقلاب را «نمره حضور و غیاب» عنوان کردهاند و تنها 25 درصد شرکت کنندگان «یادگیری مطالب مطرح شده در کلاس» را دلیل و انگیزه شرکت در این کلاسها میدانند. در نظرسنجی دیگری، این آمار ناامید کننده تر است و بیش از 74 درصد رأی دهندگان «نمره حضور و غیاب» را انتخاب کردهاند. به نظر میرسد معضل عدم علاقه و توجه دانشجویان به دروس عمومی در دانشگاهها، معضلی جدی است.
در ادامه این نظرسنجی، از دانشجویان خواسته شده مهمترین سؤالات بی پاسخ مانده خود از درس اندیشه اسلامی، که قرار است به بنیادیترین پرسشهای دانشجویان در حوزه دین پاسخ دهد، را بیان کنند. یک نفر نوشته:«استدلال عقلی در خصوص نبوت و امامت» یکی دیگر هم گفته:«هیچ کدام از سؤالات مهم اعتقادی و مبنایی پاسخ داده نشد.» و فرد دیگری به کنایه گفته است:«هیچ جواب معنا داری به هیچ سؤال معناداری داده نشد.» داستان وقتی جالبتر میشود که بدانیم اکثریت شرکت کنندگان در این نظرسنجی از دانشگاههای صنعتی شریف و تهران بودهاند. وقتی اوضاع پاسخ به شبهات دانشجویان در این دو دانشگاه اینگونه است، حدیث مفصل سایر دانشگاهها مشخص میشود.
در جای دیگری از این نظرسنجی، سؤال مشابهی درباره درس انقلاب اسلامی ایران پرسیده شده است. جوابها عموماً به این شکلاند:«ما در کلاس انقلاب به علت کمبود زمان اجازه طرح سؤال نداشتیم.» و یا:«همه سؤالات بی پاسخ ماندهاند.» یک نفر هم سؤالاتی درباره «علت انقلاب اسلامی و گروههای درگیر در مبارزات» داشته که بدون جواب ماندهاند.
اما شاید جسورانهترین پاسخها، به سؤالی درباره «درسی که بهتر است از دروس عمومی حذف شود» داده شده باشد. حدود 40 درصد رأی دهندگان، درس انقلاب اسلامی را انتخاب کردهاند تا اوضاع بحرانی این درس در ذهن دانشجویان، بیش از پیش نمایان شود. پس از درس انقلاب اسلامی، درس تاریخ تحلیلی صدر اسلام با حدود 16 درصد آرا در جایگاه دوم است که این اختلاف درصد بالا، نشان از اقتدار درس انقلاب اسلامی در حوزه جذب عدم علاقه دانشجویان است!
مشکل کجاست؟
همان طور که نتایج نظرسنجی نشان میدهد، دانشجویان انتظار دارند به سؤالات مهم و بنیادیشان در حوزههای اعتقادی و سیاسی در این کلاسها پاسخ داده شود. اما این انتظار، عموماً رنگ واقعیت به خود نمیگیرد. حجت الاسلام و المسلمین مصطفی رستمی، استاد دروس معارف اسلامی و از اعضای نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها، در این باره به خبرگزاری دانشجو میگوید:«نگاه دانشجویان عموماً به کلاسهای معارف این است که در این کلاسها باید به تمام شبهات دینی و اعتقادی پاسخ داده شود. نقش استاد در این درسها بسیار مهم است که یک فضای آزاداندیشانه در کلاس ایجاد کند.»
آنچه کارشناسان امر بیشتر به آن تاکید دارند، نقش مهم استاد در اداره کلاسهای عمومی است. استاد باید توانایی پاسخ به سؤالات را داشته باشد و مهمتر از آن، برای طرح سؤال در کلاسها وقت بگذارد. شاید اگر فشار کمتری برای رسیدن به انتهای سرفصلهای درسی روی استاد باشد، راحتتر بتواند درس را به جریان سؤالات دانشجویان بسپارد و بیشتر رفع شبهه کند.
حاج آقای رستمی عامل دیگری را برای عدم اقبال به دروس عمومی مد نظر دارد و میگوید:«اقبال به درسهای عمومی قطعاً در حد دروس تخصصی نیست و این موضوع برخاسته از چند عامل است. یک عامل این است که دانشجویان عموماً احساس نیاز به این دروس ندارند. درباره دروس تخصصی، دانشجویان این دروس را در جهت گیری تخصص آیندهشان مهم میبینند و طبیعتاً نسبت به آنها اقبال بیشتری دارند. این موضوع درباره دروس پیش نیاز ِ تخصصی هم صادق است اما درباره دروس عمومی چنین دیدگاهی وجود ندارد چراکه دانشجو برای این دروس نقشی در تخصص و حرفه آینده خود قائل نیست.»
علاوه بر اینها، شاید بتوان عدم ورود عناوین درسی به موضوعات چالش برانگیز را هم از علل عدم علاقه به دروس عمومی دانست. کلاسهای تاریخ تحلیلی صدر اسلام معمولاً به ماجراهای پر سؤال پس از رحلت پیامبر(ص)نمیپردازند و درس انقلاب اسلامی، با پیروزی انقلاب در سال 57 متوقف میشود و به ابهامات سالهای پس از انقلاب ورود نکرده و سؤالات انبوه دانشجویان را بی پاسخ رها میکند.
اشکال از ریشه است!
دکتر عروتی، معاون فرهنگی دانشگاه بوعلی سینای همدان و استاد دروس معارف اسلامی، مشکل را از جای دیگری میبیند و به خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو میگوید:«عناوین دروس معارف بسیار زیاد شده است. برای مثال در دانشگاههای علوم پزشکی 16 واحد معارف ارائه میشود. در دانشگاههای وزارت علوم هم 14 واحد است. در واقع به طور متوسط تعداد این واحدها معادل یکترم تحصیلی دانشجویان است. درحالیکه به نظر میرسد باید دانشجو زودتر وارد فضای حرفهای رشته خودش شود.» عروتی معتقد است اساساً نباید دروس عمومی در دانشگاهها تا این حد زیاد باشد. چرا؟ میگوید:«ما باید مفاهیم بنیادی اعتقادی را به نسل جدیدمان یاد بدهیم. در مقطع ابتدایی موفق نمیشویم، آن را در مقطع متوسطه هم ادامه میدهیم، در مقطع متوسطه هم موفق نمیشویم و مجبور میشویم این عناوین را وارد دانشگاهها هم بکنیم. در دانشگاه هم البته این شیوه ارائه به توفیقی دست نمییابد.»
عروتی ادامه میدهد:«ما باید بعضی از مسائل را در مقاطع پایینتر تکمیل بکنیم. یعنی مطمئن شویم که دانش آموز ما وقتی وارد مقطع متوسطه میشود از نظر بحثهای معرفتی، اعتقادی، احکام، ادبیات و موضوعات مشابه آموختههای زیادی داشته باشد و وقتی دیگر وارد دانشگاه میشود باید وارد حوزه تخصصی شود و به سرعت تخصصهای لازم را کسب بکند و وارد فضای حرفهای شود. ما پایههای اعتقادی جوانان را باید خیلی زودتر از دوران دانشگاه محکم بکنیم. در دانشگاه باید دو الی چهار واحد درس باشد که به شبهات و سؤالات تخصصی دانشجویان پاسخ دهد. اما ما همان کاری را که در دوران ابتدایی باید انجام میدادیم در دانشگاه انجام میدهیم و مثلاً دوباره اثبات وجود خدا میکنیم!» عروتی همچنین برنامه ریزی منقطع برای مقاطع مختلف تحصیلی که منجر به تکراری شدن بسیاری از عناوین میشود را هم از دلایل عدم اقبال به دروس عمومی میداند.
«کلیشهای بودن ، تحت تاثیر قرار گرفتن نمره در یادگیری،توجه بیشاز حد به سرفصلها و کمتوجهی به سوالات دانشجویان، سطح پایین برخی اساتید و خشک بودن کلاسها». اینها مهم ترین نقاط ضعف دروس عمومی از نگاه دانشجویان است. مشکلاتی که به نظر میرسد تا حل نشوند، درصد دانشجویان بیعلاقه به این درسها هم کاهش نخواهد یافت.
نیاز محوری، یک پیشنهاد خوب!
آنطور که دکتر عروتی میگوید، نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها قصد دارد طرحی برای «نیاز محور» شدن دروس عمومی طراحی کرده و به دانشگاهها ارائه دهد:«در این طرح، از دانشجویان نیاز سنجی صورت میگیرد که برای مثال در حوزه اندیشه اسلامی چه شبهات و سؤالاتی دارند؟ این سؤالات جمع آوری میشود تا استاد در کلاس برای رفع این شبهات تمرکز کند. البته برای اجرای این طرح نیاز است که جمعیت کلاسها ایده آل، بین 25 تا 30 نفر، باشد تا استاد بتواند پاسخ سؤالات را بدهد. نکته بعدی اینکه اساتید ما باید مهارت و تخصص لازم برای رفع شبهات را داشته باشند و این موضوع مستلزم تربیت اساتید قوی است. اگر این طرح «نیاز محور» با تربیت اساتید خوب همراه شود و به مرحله اجرا برسد، به نظر میرسد این دغدغهها درباره دروس معارف رفع شود.» مشخص نیست در این طرح نیاز محور، درباره عناوین دروس هم به نیازهای دانشجویان توجه میشود یا نه اما بی تردید همین حرکت به سوی نیاز محوری، خبری خوش و امیدوار کننده برای ایجاد علاقه میان دانشجویان و دروس عمومی است.
«سه عنوان درس پیشنهادی برای دروس عمومی» موضوع دیگری بود که دانشجویان شرکت کننده در نظرسنجی به آن پاسخ گفتهاند.«فرهنگ و آداب انسانیت»، «رابطه اسلام و سکولاریسم سیاسی، اسلام و لیبرالیسم، چالش اسلامی شدن فرهنگ»، «احکام، بحث آزاد» و «زندگی دانشجویی و اجتماعی شدن» مهمترین پیشنهادهای دانشجویان بود. یکی از دانشجویان هم پیشنهاد راه اندازی درس «سواد رسانهای» در دانشگاهها را داده است. اگر «نیاز محوری» بر دروس عمومی حاکم شود، میتوانیم شاهد تولد چنین عناوینی هم در میان این دروس باشیم.
کلیشهای بودن، ناتوانی برخی اساتید، مشکل تدریس در دوران مدرسه و عواملی از این دست، همه و همه باید توسط گروههای ارائه دهنده دروس عمومی جدی گرفته شوند. چرا که به نظر میرسد روز به روز تعداد «حضور و غیابی» های دروس عمومی بیشتر میشود و دانشجویان ترجیح میدهند به جای گوش سپردن به درسهای عمومی، سر در گوشیهای خود بکنند!