به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، رمان «جنگل» نوشته ماهان سیارمنش به تازگی توسط انتشارات بوتیمار منتشر و راهی بازار نشر شده است.
راوی رمان در ابتدای آن از کتابی می گوید که به دستش رسیده و به قلم برادرش نوشته شده است. این کتاب، همان چیزی است که هنگام مطالعه رمان «جنگل» با آن روبرو می شویم. برادر شخصیت راوی که در حال خواندن کتابش هستیم، معتقد بوده ۳۳ سال پس از تولدش، دنیا تمام می شود...
پس از چند صفحه از ابتدای کتاب که شخصیت راوی، ماجرا را شرح می دهد و درباره برادرش می گوید، مخاطب با نوشته های برادر روبرو می شود. برادر راوی در نوشته هایش از جنگلی می گوید که یک کلبه در آن است. این کلبه جایی است که پیش از او، ۳ نفر دیگر به آن پا گذاشته و مرده اند.
در قسمتی از این رمان می خوانیم:
گردباد رقص زنان دور جنگل چرخید و درختان را خم کرد. ابرها تا قسمت زیرین جنگل به پایین آمدند. مهی پراکنده در اطراف کلبه بود. چهارسوی کلبه را ابری سفید و بخار مانند فراگرفته و گردبادی عظیم از آسمان تا جنگل کشیده شده بود. ولی نمی توانست درختان را خم کند. در فراتر از من، گروهی از برگ ها بودند. در آسمان کلام این بود که: نابود کنید این ها را و از آسمان به این سو کلام نهفته بود.
آثار نهانی زمین از آغاز راه تا پایان، برگ و درخت بود. در درونِ زمین اموری فراوان در سیلان بود. گردباد مانند استوانه ای بود که گویی می خواهد تمام امور را در خود جای دهد. در یکایک راه هایی که از گردباد نمایان می شد، تنها یک چیز به چشم می خورد: آلامی و نابودی ای که جنگل متحمل می شد. سوزاندنی بود، نه، نابودی ای. آری روزنه ای بود. کمابیش مبهم و تیره.
این رمان با ۱۲۸ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۱۵ هزار ریال منتشر شده است.