به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ نشست نقد و بررسی فیلم ویلاییها روز جمعه 22 بهمن، با حضور منیر قیدی کارگردان، سعید ملکان تهیهکننده اثر و چند تن از منتقدین و کارشناسان سینما در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد. منتقدین حاضر در نشست، سید ناصر هاشمزاده، دکتر ابوالفضل اقبالی و سید محمد حسینی بودند.
فیلم به لحاظ نوع روایت توانسته بود هم رضایت مخاطبان را جلب کند و هم منتقدین از آن استقبال کنند به نحوی که سید ناصر هاشم زاده در همین رابطه گفت دیدن این فیلم در بین انبوهی از فیلمها که هیچکدام نتوانسته بودند رضایت ما را جلب کنند یک نعمت بود. این فیلم سینما بود. وی همچنین نتوانست علاقه خود را از دیدن فیلم و دوست داشتن آن پنهان کند ولی در عین حال انتقادات خود را به صورت پرسش مطرح کرد و گفت دوست ندارد درباره فیلم مورد علاقهاش دچار هیجانزدگی شود. وی با بیان این نکته که تیغ نقد ترحم ندارد خاطرنشان کرد:« با وجود پرداخت خوب فیلم، شائبه ضدجنگ بودن آن وجود دارد. دلیل آن هم رهاکردن زنان فیلم در انبوهی از مصیبها و نگرانیها است. هر چند خود وی معتقد بود که ضدجنگ در فرهنگ ایران شیعی ما معنایی متفاوت با ضدجنگی که در غرب تبلیغ می شود دارد.» وی افزود: « پرسش هایش را در نفی فیلم تلقی نکنند و آنها را در تعمیق فیلم بدانند.» وی با بیان این نکته که دوربین در دست کارگردان میتواند فضاها را تلخ یا شیرین نشان دهد این پرسش را از کارگردان اثر داشت که چرا به گونهای وارد شده است که من در حین تماشای فیلم به سرم می زدم. آیا نمی شد که به جای این تلخی و مصیبتزدگی، عزت نشان داده میشد؟»
سید محمد حسینی منتقد و کارشناس سینما معتقد بود که این چنین موقعیتی وجود نداشته است و خلق نویسنده است و آن را برداشتی از فیلم «ما همه سرباز هستیم» دانست.
در ادامه نشست، دکتر ابوالفضل اقبالی نقد خودش را بیان کرد. وی گفت: «ما در جامعه ایران تصویر مقدسی از مادران و همسران شهدا داریم. اما اتفاقی که در فیلم رخ داده است این است که از انتخاب بازیگران گرفته تا دیالوگها و فضاسازیها، همه قصد دارند این تصویر مقدس را زمینی کنند. اگر خبر شهادت فرد دیگری به همسران شهدا میرسید آنها از اینکه خبر همسر خودشان نبود تا حدی خوشحال میشدند. این یعنی اینها آدمهای ویژهای نبودند و مثل همه ما معمولی هستند.
سعید ملکان، تهیه کننده اثر در پاسخ انتقاد آقای هاشم زاده معتقد بود که کسی در ایران را نمیتوانید پیدا کنید که با دفاع مخالف باشد. منظور ما از لفظ جنگ، همان دفاع است. هیچوقت اصطلاح فیلم دفاعی باب نبوده است و همیشه میگوییم فیلم جنگی ولی این یک اشتراک لفظی است. پس این منظر ضد جنگ به آدم ایرانی نمیچسبد. درباره مصیبتزدگی آدمها هم من نظر مخالفی دارم و در آدمهای مختلف عکسالعملهای مختلفی را دیدیم. خانم اول بعد از شنیدن خبر فقط چندتا جیغ میزند. اما خانم دوم خیلی محکم با قضیه برخورد میکند.اکثر آدمهای ایرانی در آن 8 سال به نوعی درگیر جنگ بودند و اگر فیلمسازی بخواهد با این مضامین شیطنت کند در همان 10 دقیقه نخست فیلم، لو میرود. وی در ادامه به زخم زبان شنیدن خانوادههای مدافع حرم در حال حاضر هم گریزی زد و گفت: « وقتی به آنها نزدیک می شوید نظر و عقیده درباره نیت آنها عوض میشود.»
ملکان در پاسخ انتقاد آقای حسینی گفت: « در این شهرک آدمهای واقعی و همین شکلی زندگی کردند.» وی همچنین پیشنهاد داد که دست نوشتههای شهدا خوانده شوند تا متوجه شوند که عین همین لحظات برای آنها رقم خورده است و این موقعیت، بازسازی همان لحظات واقعی است و تخیلی ساخته نشدهاند.وی افزود: « ما به همان شهرک واقعی رفتیم و حتی جغرافیای فیلم اصلی و اصیل است. گفتگوها هم از گفتگوهای واقعی افراد گرفته شده است.»
حسینی معتقد بود در واقعیت برای خبر شهادت فرماندهان، رسم این بوده است که تلفن آنها را قطع میکردند و خانواده از این طریق متوجه میشدند. ملکان بر خلاف وی معتقد بود که همیشه اینگونه خبر نمیدادند و شیوههای مختلفی وجود داشته است. این مدل استفادهشده در فیلم، یکی از همین شیوهها است که کاملاً هم منطبق بر واقعیت است و تخیل نویسنده نیست.
وی همچنین درباره انتقاد آقای اقبالی که معتقد بود آدمهای مقدس فیلم را زمینی نشان دادهاند گفت: « من مخالف قدیسسازی از این آدمها هستم. اتفاقاً اشتباه ما در اسطورهسازی این است که شهدا را جوری دست نیافتنی میکنیم که با آنها جوانان فعلی را بکوبیم. در حالیکه در جریان جنگ سوریه دوباره آن باکریها و باقریها را مجدداً دیدیم.»
خانم منیر قیدی کارگردان اثر نیز معتقد بود هدفگیریش این بوده است که با جوانانی که جنگ را درک نکردهاند ارتباط برقرار کند. وی همچنین گفت: «اسطورهسازی در این 30 سال گذشته بیننده نداشته است. شهدا همین پسرخاله و پسر عمو و برادرهای من و شما بودهاند و چرا باید آنها را دست نیافتنی جلوه دهیم؟»
سید محمدحسینی دیگر منتقد حاضر در نشست، انتقاد خود از فیلم را در این مسأله دانست که در فیلم زندگی جریان ندارد و همه منتظر شنیدن خبر شهادت یا مرگ هستند. همچنین وی معتقد بود دو حس فوقالعاده قدرتمند در اثر جود داشت. یکی حس مادرانه و دیگری حس همسر بودن. کارگردان باید سراغ یکی از این دو حس میرفت تا به لحاظ عاطفی اثرگذاری بیشتری داشته باشد اما پرداختن به هر دو حس، کمی فضا را معمولیتر نشان داده است. در پایان وی معتقد بود که در برهوتی که زنان را در فیلمها، افراد ضعیف ،مشمئزکننده، درب و داغان و ناامید نشان میدهیم این فیلم غنیمتی بود که در آن زن قهرمان و محکم نشان داده شد. وی به داوری جشنواره نیز این ایراد را گرفت که چرا این فیلم را در این شرایط نادیده گرفتهاند. در شرایطی که هیچکدام از فیلمها به این تصویر از زن ایرانی نزدیک هم نشدهاند.وی همچنین این فیلم را قویتر و جلوتر از فیلم شیار 143 خانم آبیار دانست.
خانم قیدی در بخش بعدی صحبتهایش و در پاسخ ایراد آقای هاشم زاده مبنی بر انعکاس لحظات غم و اندوه و مصیبت به جای صحنههای عزت، دلیل حس غمگین بعضی از صحنهها را مصاحبههای واقعی دانست که با همسران ومادران شهدا انجام داده است و همانها را در فیلم انعکاس داده است. وی گفت: « ممکن بود اگر مصاحبهها به گونهی دیگری پیش میرفتند یا با افراد دیگری انجام میشد همان حس و حالهای متفاوت را در فیلم میدیدیم.» بعد از این پاسخ، آقای هاشم زاده آن را کاملاً قانعکننده دانست و گفت: «اگر هر چیز دیگری به جز این میگفتید نمیتوانست من را قانع کند.»
بعد از صحبتهای کارشناسان و عوامل سازنده فیلم، فرصتی هم برای پرسش و پاسخ در اختیار حضار قرار گرفت. اولین سوال حضار که در واقع بیشتر بیان یک مطلب بود تا سوال حول این موضوع بود که کارگردان توانسته است یک تراژدی را در احوال خانواده شهدا و همسران و مادران شهدا پیدا کند. وی بابت خلق این تراژدی به کارگردان تبریک گفت و افزود:« تراژدی با تمام عناصر آن،در اثر حضور دارند. کشمکش بین قهرمانانی که در واقع خودشان با رغبت و رضایت شهادت را برگزیدند و همسرانی که به زندگیشان توجه داشتند. در این کشمکش است که قصه داستان شکل میگیرد و اگر ما در لحظاتی از فیلم متأثر میشویم به دلیل درست تصویر شدن این تراژدی است. اگر این توجه به دنیا، در احوال این همسران نبود این تراژدی هیچ وقت شکل نمیگرفت و اساساً استحکام داستان مربوط به آنجایی است که خانوادههایی کاملاً معمولی و عادیای داریم که دغدغههای معمولی زندگیشان را دارند.»
در ادامه یکی دیگر از حضار با بیان اینکه ادبیات فیلم ادبیات ضد دفاع است گفت: «کارگردان مدعی است که قصدش از ساختن این فیلم، ارتباط با نسلی بوده است که مستقیماً جنگ را درک نکرده اند. اما فیلم پرداخت درستی ندارد و حماسه حق علیه باطل که اساس دفاع ما بود از این فیلم برداشت نمیشود. ضمن اینکه متوجه نشدیم که قهرمان فیلم چه کسی بود. کسی را که میگویند قهرمان فیلم است در آغاز و پایان فیلم یک جمله واحد را بر زبان میآورد و ما تغییری در تفکر او نمیبینیم. او در آغاز فیلم میگوید:«من میمانم که بچهها پدرشان را ببینند.» در آخر فیلم همین را میگوید. بر خلاف یکی دیگر از شخصیتها که گفت: «من میمانم تا کمک کنم.»
کارگردان اثر در پاسخ این ایراد گفت: « جمله آخر فیلم تغییر کرده بود و میگوید: « من میمانم تا شوهرم بیاید.» وی همچنین در پاسخ ایراد دیگر این شخص خاطرنشان کرد: «اگر منظورتان از حماسه، شعارهای دهنپرکن و گنده این 30 سال است از من توقع تکرار آنها را نداشته باشید. من معتقدم این نوع فیلمسازی به هیچ وجه نمیتواند با نسل جوان ارتباط برقرار کند.»
حسین دهباشی منتقد و کارشناس تاریخ و سینما که از مهمانان ویژه این مراسم بود آخرین سوال را با یک گلایه از کارشناسان روی صحنه آغاز کرد. وی معتقد بود که متأسفانه بعضی از نقدها، اطناب داشتند و یک حرف واحد را کِش میدادند. وی بعد از این انتقاد ضمن تمجید از کلیت فیلم، فیلم را از بعضی جهات یکدست ندانست و گفت: «لحظاتی و سکانسهای بسیاری در فیلم بود که به خوبی و زیبایی دیگر سکانسها نبودند.» وی یکی از این سکانسهای زیبا را صحنه شستن گِلها از روی خودروی استتار جنگ توسط بچهها دانست.» در پایان وی گفت که اسم کارگردان را به خاطر میسپارد که در آینده اگر فیلم دیگری از این کارگردان روی صحنه بود حتماً آن را ببیند.»