در تعریف جدید آزادی، مرزهای تخیل نفسانی جمعی از انسانهای صاحب ثروت و قدرت، مرزهای مقدس آزادی در نظر گرفته میشوند.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، یادداشت دانشجویی؛*در تقسیم بندیهای بعد از توسعهی استعمار و استکبار نوین در جهان شاهد ارائه تعریفهای جدید از مفاهیمی قدیمی بودیم. از جملهی این مفاهیم که تحت تاثیر تفکر استکباری قرار گرفتند میتوان به آزادی، عدالت، مذهب و پیشرفت اشاره کرد. در دنیای جدید برندهی میدان حریفی است که ذهنها و قلب هارا در اختیار خود داشته باشد. با این تعاریف جدید الگوی رفتاری و اهداف انسانها تغییر کرد. در تعریف جدید آزادی، مرزهای تخیل نفسانی جمعی از انسانهای صاحب ثروت و قدرت، مرزهای مقدس آزادی در نظر گرفته میشوند. با این تعریف میتوان تلاش ملتی برای آزادی از بند ستم و ظلم را افراطی گری و توحش جلوه داد و در مقابل توطئهی برخی عناصر جنایتکار وابسته و مزدور را آزادی خواهی و عدالت طلبی نامید. اگر این سازو کار که توسط تفکر استعمار گری شکل گرفته را با نام *سیستم* فرض کنیم، سیستم بدون توجه به اصل موضوع به صورت خودکار تمام اعمال و گفتار و اتفاقات را به صورت یک طرفه و ساختگی به نفع یک جناح خاص به ذهن مردم القاء میکند. برای مثال هر فردی که به انتقاد از این جناح خاص یا مقابلهی با آن اقدام کند در ذهن مردم محکوم خواهد شد به القاب و عناوین مختلف، مثلا افراطی، متحجر، جنگ طلب و ... واضح است که سخنان و جهت گیریهای فرد یا گروهی که به این عناوین به مردم معرفی شده باشند هرگز مورد قبول عامهی مردم که وقت و توانایی تحلیل ریز مسائل و رصد واقعیت هارا ندارند قرار نخواهد گرفت. به این ترتیب ذهن مردم نسبت به یکسری کلید واژهها و افرادی که توسط *سیستم* مشخص شده باشد واکسینه میشود. برای این که مردم در سیستم احساس داشتن آزادی کنند باید معنای آزادی تغییر داده میشد، و از معنای حقیقی و کهن آن که به معنای قدرت اراده و انتخاب و حرکت به سوی کمال و کرامت بشری بود به معنای سیستماتیک و جایگزین شدهی آن که خلاصه میشود در آزادی غرایض حیوانی تغییر میکرد، این نوع از آزادی که توسط تفکر استعمار جایگزین شد در واقع در معنای حقیقی آزادی، اسارت مطلق است. این یعنی توهم آزادی. توهم آزادی یعنی اوج آزادی خواهی را ختم به ارضاء غرایض حیوانی دانستن، معنایی که این روزها در ذهن اکثر مردم از آزادی خواهیم یافت. توهم آزادی یعنی فرد در درون چهارچوبی که سیستم برای او تعیین کرده است قدرت مانور دارد، که معمولا ختم به بی بندوباری جنسی، و ولنگاری اخلاقی، و فساد اقتصادی میشود، اما اگر فرد به حسب خلقت انسانی خود به دنبال خواسته هایی ورای اینها باشد با او برخورد خواهد شد و او ناقض آزادی بشر و افراطی معرفی میشود. مثال میزنم:در سالهای اخیر در جامعهی خودمان شاهد آن بودیم که افرادی در طبقهی مرفه، هنرمندان، سیاست مداران، ورزشکاران و جامعهی دانشگاهی به سبب تاثیر سیستماتیکی که در تعامل با دنیای تحت تاثیر استعمار خواسته یا نا خواسته از *سیستم* پذیرفتند حلقهای نامرئی را تشکیل داده اند که به واسطهی شهرت و محبوبیت در بین مردم به سبب حرفه و فعالیتشان، قدرت نفوذ زیادی در جامعه یافته است، به این صورت که اگر کسی به دنبال آزادی واقعی و رسیدن به آن و نشان دادن معنای واقعی آن به مردم باشد، به صورت هماهنگ توسط این افراد صاحب نفوذ بشدت در جامعه تخریب میشود تا جایی که نام او و صحبت دربارهی او به یک عامل خجالت تبدیل شود. این یعنی دقیقا نقطهی مقابل آزادی که به نام آزادی به خورد مردم داده میشود، این یعنی انسان امروزی حتی در فکر کردن هم آزادی ندارد چه برسد به عمل! این آن چیزی است که به نام آزادی غرب و تفکر استعماری آن را ارائه میدهد و توسط سلبریتیهای داخلی به زور سرنیزهی تبلیغات به مردم و جامعه تحمیل میشود.
با این فرمول دروغ گو راستگو نشان داده میشود، ظالم مظلوم نشان داده میشود، خائن خادم نشان داده میشود، و دزد محبوب میشود! و حق به حاشیه کشیده میشود. این قدرت از منبعی به نام ندانستن تامین میشود، از ندانستن و نداشتن قدرت تحلیل. جایی که ارزشها به ضد ارزش و بدیها تبدیل به ارزش میشوند. با این تعریف کسی که اختلاس میکند انسان باهوش و توانایی معرفی میشود و قباحت اعمال ناحق به مرور زمان از بین میرود، و وضع جامعه هر روز بدتر از روز قبل خواهد شد.
اما در این میان اسلام و نظام اسلامی و حکومت جمهوری اسلامی ایران حرفهای دیگری برای گفتن دارد... پایان قسمت اول تقدیم به مادر مظلوممان فاطمه الزهرا (س)
حسین جیناک- دانشجوی رشتهی زبان روسی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.