گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو-فاطمه رزمی؛ فمینیستترین کارگردان تاریخ سینمای ایران، این بار با « مَلی و راه های نرفته اش» به سراغ مساله زنان رفته. حمایت او از زنان اما حمایتی یک طرفه و غیر منطقی است که حتی زنان هم نمیتوانند آن را به سادگی بپذیرند. او همچنان در دنیایی سیر میکند که در آن، مردان بهصورت اغراق شدهای روانپریش هستند و همواره علیه زن.
شخصیت «ملیحه» در این اثر، تماماً حق به جانب معرفی میشود و نویسنده فراموش کرده که برای باور این حق باید شخصیتهای دیگر نیز به درستی پرداخته شوند. شخصیتپردازی ضعیف و ناقص باعث بوجودآمدن ابهام و سوالات زیادی در ذهن مخاطب میشود که هیچ گاه پاسخ آن را در فیلم نمییابد. در واقع جامعه تا جایی سیاه، تلخ و مرد سالار به تصویر کشیده شده که مخاطب آن را پس میزند.
در روزگاری که فیلمسازان برجسته جهان آثاری با محوریت زنان روانه سینما می کنند تا ابتدا درد و رنج آنان را ترسیم کرده و سپس اوج گیری آنان و غلبه بر تمام موانع را به تصویر بکشند، « مَلی و راه های نرفته اش » تنها به زورگویی مرد و مظلومیت زن می گذرد تا واکنش احساسی تماشاگر را به همراه داشته باشد.
بیگانگی مطلق با اجتماع امروز
شخصیت زن به عنوان یک موجود ضعیف و بی پناه شاید در فیلم «زن زیادی» یا «دو زن» جواب می داد اما در دههی نود قضیه کمی فرق کرده است. مَلی با تمام مظلومیتی که در رفتار و چهرهاش دیده میشود اما با زنان این دو فیلم تفاوتهای بسیاری دارد.
«ملی» قرار است دختری از خانواده متعصب و سنتی باشد که به امید رهایی از سنت و با حربه ازدواج، از خانواده فرار میکند. اما این ازدواج برای او به مصداق از چاله در آمدن و به چاه افتادن تبدیل میشود. سنت در فیلم خانم فمینیست، آن چیزی است که سبب تعصب مردان و نابودی زنان شده. گویی بنا بر حمله به «سنت» به هر قیمتی بوده؛ سنت ایرانی همان وحشیگری است و باید با آن مقابله کرد؟ پاسخ میلانی و رفقایش انگار مثبت است! اگر رفتارهای «سیامک» همان روان پریشی اخلاقی و کمبودهای خانوادگی است بهتر می بود میلانی تمرکز بیشتر در گذشته سیامک می کرد تا رفتارهای سیامک یک بیماری محسوب شود نه غیرت!
جای خالی منطق و باورپذیری
بازیهای برونگرا و عصبی «میلاد کیمرام» و نمایش تصنعی «ماهور الوند» فیلم را فرسنگها از منطق دور کرده. رفتار شخصیتهای داستان و نوع رویدادها هم اغراقآمیز و به دور از تصور است. سیامک بدون هیچ منطقی همیشه به ملیحه مشکوک است و تنها دلیل ارائه شده در فیلم نیز مربوط به دوران کودکی سیامک و رابطهی تیره و تار او با پدرش است. شخصیت ملی چرا اینقدر دست و پا بسته است؟! او اعتماد به نفس فرار از کلاس خیاطی را دارد ولی نمیتواند از شوهرش شکایت کند؟ و یا برادر متعصب ملی که در مورد آرایش و بیرون رفتن های ملی به او تذکری خشن میدهد آن هم در خانوادهای که مادر آن دائما پای ماهواره مینشیند. این نوع برخورد از نوع تعصب جاهلی چگونه انجام می گیرد؟ او با تمام غیرتش(!) چگونه در برابر کتک خوردن خواهرش توسط سیامک سکوت می کند یا وقتی سیامک در زندان است چرا مراد از مَلی می خواهد که رضایت بدهد؟
میلانی آنقدر مستاصل و شتاب زده فیلم ساخته که نتوانسته بعضی از موقعیتها را به مرحله ایجاد برساند. به طور مثال حتی زمان هم در این فیلم نادیده گرفته شده. علاقه و دلبستگی میان سیامک و مَلی زود اتفاق می افتد و مادر و پدر و برادر غیرتی مَلی خیلی زود با ازدواجشان موافقت می کنند. مَلی در دیالوگی به آقای رییسی می گوید چند سالی می شود ازدواج کردیم. این چند سال را تماشاگر چگونه باید حدس بزند؟در بهترین حالت مخاطب نظارهگر واقعه است. یک تماشاچی منفعل و گمشده میان منطق ِ نداشتهی فیلم.
در سکانس های کتک خوردن سیامک و دل خنک شدن مَلی یا خشنوت رفتاری مادر سیامک نسبت به مَلی و یا خیانت نیره به شوهرش، زن تبدیل به یک موجود ضعیفالنفس شده که نمی تواند راهِ درست را انتخاب کند و حتما باید یک مرد مثل آقای رییسی از یک کانون حمایت از زنان ناجی شود تا ملی را نجات دهد.
در جایی از فیلم مشاور خانواده به ملی میگوید: «برای شما هزار راه نرفته هست که امتحان نکرده اید.» بد نیست اگر خانم میلانی هم به راه های نرفتهاش در فیلمسازی کمی فکر کند. هرچند راههای رفته اش هم چنگی به دل نمیزند.
به نطر می رسه که نقد فیلم ساز بود تا فیلمش
بهتر همین جوری هم نظر ندیم