این گزاره تا حدود زیادی درست است. گرایش مردم از جریانهای سیاسی به سوی گفتمان هایی، چون عدالت، کاهش فاصله طبقاتی، آزادی و ... تغییر جهت داده است. در انتخابات توجه مردم به گفتمان هاست تا ریشه جریانی یا حزبی نامزدها.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، محمدباقر قالیباف، شهردار سابق تهران در تلاش برای ایجاد یک تحول در اصولگرایی است و پس از نامهای که در این زمینه برای جوانان صادر کرد، حرکت جدیدی را با مخاطب قرار دادن جوانان آغاز کرده است.
قالیباف پس از مدتها سکوت به صحنه آمده و از تلاش برای گشودن راهی جهت ایجاد تحرک در اصولگرایی و تغییرات گسترده در آن سخن گفته است. عضو مجمع تشخیص مصلحت با حضور در دانشگاه علم و صنعت نشان داد در ادامه نامهای که در آن خطاب به جوانان انقلابی و مومن از لزوم تغییرات ساختاری در اصولگرایی گفته بود، همچنان به این ضرورت پایبند است. او عنوان داشته که محور نواصولگرایی نیست، اما کوشش خواهد کرد تا صدای این تحول و تغییر باشد و به عنوان مطالبه گر تغییرات در اصولگرایی ظاهر شود.
در چند سال اخیر بسیاری از فعالین سیاسی اصولگرا و شخصیتهای منسبت به این جریان از لزوم تغییر و ایجاد رویکردهای نو در اصولگرایی سخن گفته اند، اما تا به امروز حرکتی که بتوانند نماینده تغییرات اساسی در ساختارها، رویکردها و فرآیندها باشد، صورت نگرفته است. حتی تشکیل جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی در آستانه انتخابات ریاست جمهوری با محور قرار دادن انتخابات و رسیدن به یک نامزد واحد، هنوز کامل نتوانسته آغازگر این تحول باشد.
به طور کلی الگوی شکل گیری تشکلها یا گروههای با دستور کار انتخابات در دراز مدت نمیتواند الگوی موفقی باشد و در بطن جامعه تاثیرگذار باشد. برهمین اساس میتوان به جریان ریشه داری، چون اصولگرایی برای نوزایی جدید در بستر خود امید داشت تا با تعمیرات اساسی در موتور محرکه خود، عصر جدیدی در سیاست ورزی کشور آغاز کند.
محمدباقر قالیباف معتقد است که جریانهای سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب نتوانسته اند در عرصه سیاست ورزی موفق عمل کنند: «باید بپذیریم که واقعیتی که امروز در آن زندگی میکنیم در کشور ما یک فضاسازی یک دوقطبی وجود دارد. اگر این دو جریان درست عمل میکرد میتوانست و میتواند بهترین مدل جریان سیاسیورزی باشد.» سیاست ورزی به معنای آن است که جریانها و احزاب سیاسی دارای کارکرد مطالبه گری در زمانی که درقدرت نیستند و پاسخگویی در زمان زمامداری باشند. در حالیکه هر جریان سیاسی که به قدرت رسیده، کمترین تلاش را برای پاسخگویی به عملکرد و تحقق وعدهها و شعارها داشته است.
آنچه به نظر میرسد که قالیباف به دنبال آن است، آسیب شناسی جدی از جریانهای سیاسی موجود با توجه به شاخصهای ارزش آفرینی، چون مکتب امام، آرمانهای انقلاب و پتانسیلهای نهفته در نظام جمهوری اسلامی است. در برخی از موارد مشاهده میشود که جریان سیاسی برای نوگرایی یا رسیدن به چارچوبهای جدید، ضرورت را در فاصله گیری از ارزشها و آرمانهای انقلاب و نظام میبینند و در پی گفتمانهای وارداتی جهت بومی سازی و ارائه آن در افکار عمومی هستند.
امری که اصلاح طلبان از میانه دهه هفتاد و با رسیدن به قدرت آغاز کردند و نتیجه آن همچنان عقیم ماندن تلاشها برای نگارش مانیفست واحد از اصلاحات شده است! به عقیده قالیباف «در مکتب امام (ره) ما مبارزه با فقر و غنی داشتیم. مبارزه برای عدالت طلبی داشتیم. توجه به مستضعفین و سعادت مندی مردم را داشتیم و به دنبال یک زندگی انسانی بودیم؛ اما اینها به حاشیه رفت.»
این گزاره تا حدود زیادی درست است. گرایش مردم از جریانهای سیاسی به سوی گفتمان هایی، چون عدالت، کاهش فاصله طبقاتی، آزادی و ... تغییر جهت داده است. در انتخابات توجه مردم به گفتمان هاست تا ریشه جریانی یا حزبی نامزدها. میتوان چنین تغییراتی را ناشی از عدم توانایی جریانهای سیاسی در برآورده کردن نیازهای واقعی مردم که در انقلاب اسلامی شکل گرفته بود، دانست؛ بنابراین آنچه از شواهد امر پیداست، شهردار سابق تهران به دنبال ایجاد حزب یا جریان جدیدی نیست و وی ضمن انتقاداتی که از ساختارها و رویکردهای جریان اصولگرایی دارد، هدف اصلی را مبنا قرار دادن همین جریان برای نوسازی میبیند و در این بین به دبنال پررنگ کردن نقش آفرینی جوانان و نیروهای کف جامعه در تحول آفرینی است: «نواصولگرایی یک پروسه است در گفتگوی جمعی، برای رسیدن به تفاهم بین الاذهانی؛ و نقش کلیدی این تحول در بدنه اصولگرایی و با محوریت نیروهای جوان و خوش فکر است.»
براساس این رویکرد، نواصولگرایی به دنبال حذف نیست بلکه در پی ایجاد راهی نو برای نقش آفرینی کسانی است که کمترین نقش را در تصمیم گیریهای مهم و اساسی دارند و این خود میتواند شروع آزمون مردمسالاری پویا در اصولگرایی باشد که به قول قالیباف اصولگرایان مهارت خاصی در آن ندارند؛ بنابراین نباید با بدبینی به تلاشهای جدید در عرصه اصولگرایی و نیروهای انقلابی جهت بازسازی این جریان نگریست و میتوان با هم افزایی و افزایش دیالوگ در میان تمامی گروهها و تشکلهای اصولگرایی و نیروهای موثر، مانفیست جدید اصولگرایی را پی ریزی کرد که جامعیت آن تمامی اقشار جامعه را در خود جای دهد و در میان افکار عمومی و جامعه از مشروعیت و مقبولیت قابل اتکایی جهت نقش آفرینی برخوردار شود.