خسروپناه گفت: من به شدت با این سخن مخالفم که بعضیها میگویند بعد از ۴۰ سال هیچ وحدت حوزه و دانشگاهی اتفاق نیفتاده و هیچ کاری نشده.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو-امیرمحمد واعظی؛ این روزها مصادف با ایامی است که از آن تحت عنوان روز وحدت حوزه و دانشگاه نام برده میشود. به همین مناسب به سراغ رییس ۵۱ ساله مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه، که از پرتلاشترین افراد در این زمینه به شمار میروند رفتیم تا درباره تلاشهایی که پس از انقلاب در این راستا انجام شدهاست و آسیب شناسی این تلاشها گفتگویی داشته باشیم.
اگر ممکن است تاریخچه مختصری از بحث وحدت حوزه و دانشگاه بفرمایید. در ابتدای انقلاب هدف از طرح این موضوع چه بوده است؟
قبل از انقلاب یک تعارض و بلکه یک بدبینی شدید بین حوزویان و دانشگاهیان بود؛ بدین صورت که حوزویان، دانشگاهیان را بیدین و دانشگاهیان، حوزویان را بیعقل معرفی میکردند و در واقع میگفتند حوزه از عقلانیت مدرن برخوردار نیست. حوزویان هم میگفتند دانشگاهیان از دین و دینداری برخوردار نیستند و همین باعث ایجاد چالشهایی بین این دو میشد، تحت عنوان چالشهای حوزویان و روشنفکران و مانند اینها. وقتی انقلاب شد، حضرت امام متوجه بودند که باید بین این دو نهاد، تعامل و ارتباطی برقرار بشود تا بتوان این انقلاب را به ثمر رساند و پیش برد؛ اینجا بود که طرح وحدت حوزه و دانشگاه مطرح شد و اصلا هم مقصود این نبود که مثلا نهاد حوزه در نهاد دانشگاه ادغام بشود و یا برعکس، بلکه مقصود تعامل حوزه و دانشگاه بود که معمولا هر سال هم نشستهایی در حوزه و دانشگاه برگزار میشد برای اینکه ببینیم چگونه این تعاملها صورت بگیرد.
در طول ۴۰ سالی که از انقلاب اسلامی میگذرد، چه تلاشهایی برای این وحدت انجام گرفته و مهمتر اینکه الآن در چه وضعیتی قرار داریم؟
به نظر من یکی از تلاشهای خوبی که انجام شد، این بود که اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی به تبیین این مقوله پرداختند و آنرا در نشستهای مختلف شرح و بسط دادند ومحورها و زوایای مختلف این بحث مشخص شد. حتی کتابها، رسالهها و پایاننامههای مختلفی در اینباره نوشته شده است، که اگر کسی بخواهد اینها را جمع بکند، کارهای ذیقیمتی هستند.
کار دومی که من میتوانم به عنوان یک موفقیت از آن یاد بکنم، این است که در حوزه علوم انسانی تعامل خیلی خوبی بین حوزه و دانشگاه برقرار شد، مثلا حوزه قبل از انقلاب یک حوزه صرفا فقهی بود،، ولی الآن شما در حوزه میبینید در زمینه اقتصاد، جامعه شناسی، روانشناسی، علوم تربیتی و ... کارهای بسیار ارزندهای انجام شده و این مرهون وحدت حوزه و دانشگاه است. یعنی دانشگاهیان به حوزه آمدند و برای حوزویان موضوعات و مفاهیم علوم انسانی را توضیح دادند و حوزویان هم با توانمندی اجتهادی که داشتند، در مقولات علوم انسانی به تحقیق و نوشتن کتاب و تاسیس رشته پرداختند. الآن مثلا یک جایی مثل مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) یا پژوهشگاه حوزه و دانشگاه که یک زمانی دفتر همکاری حوزه و دانشگاه بود یا پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی یا پژوهشگاه علوم و معارف اسلامی وجود دارند. الآن در قم چندین پژوهشگاه وجود دارد، یا دانشگاه باقر العلوم (ع) و مراکز دیگری که در زمینه علوم انسانی توانستهاند به رشد و بالندگی خوبی برسند.
این به خاطر تعاملی بوده که دانشگاهیان با حوزویان داشتند. حوزه هم این تعامل را داشته است. مثلا این دروس معارفی که در دانشگاه است عمدتا توسط حوزویان تامین شده و شکل گرفتهاست. الآن ما رسالهها و پژوهشهای متعددی در زمینه مقولههای علوم انسانی مثل پیشرفت، تمدن و مانند آن داریم که از منظر اسلام پژوهش میشود. دانشگاهیان متعددی در دانشگاه علامهطباطبایی، دانشگاه عالی دفاع ملی، در دانشگاه تهران و دانشگاههای دیگر مقولههایی در حوزههای مدیریت، روانشناسی، جامع شناسی، اقتصاد و ... را با رویکرد اسلامی به کمک حوزویان پژوهش و تحقیق میکنند. این هم زمینه دوم که زمینه آموزشی و پژوهشی است که با تعامل حوزه و دانشگاه صورت گرفته است.
به نظرم ما دستآوردهای دیگری هم از وحدت حوزه و دانشگاه میتوانیم ببینیم. من به شدت با این سخن مخالفم که بعضیها میگویند بعد از ۴۰ سال هیچ وحدت حوزه و دانشگاهی اتفاق نیفتاده و هیچ کاری نشدهاست. خوب معلوم است اینها یا چشمشان را بستهاند و یا چشمشان باز است و چیزی را نمیبینند. قبل از انقلاب و یا در اوایل آن در دانشگاه یک شخصیتهایی مثل شهید مطهری و یا شهید مفتح حضور داشتند، ولی الآن ببینید چقدر روحانیون و حوزویان فراوانی در دانشگاه هستند و با دانشگاهیان تعامل دارند. قبل از انقلاب و در اوائل آن، یک فرد دانشگاهی در حوزه حضور نداشت. الآن مرتب، دانشگاهیان، مخصوصا از دانشگاههای تهران، هر هفته به قم میآیند و مرتب بحث و جلسه دارند و ایدهپردازی میکنند و دیدگاههایشان را مطرح میکنند و حتی گاهی اوقات جلسات نقد و نظر دارند. مثلا در باب علوم انسانی اسلامی، دانشگاهیانی مخالفند و دانشگاهیانی موافق که هر دو دسته میآیند و نظراتشان را در حوزه مطرح میکنند. حوزه یک کانون آزاد اندیشی به تمام معناست و این به برکت تعامل حوزه و دانشگاه است.
ما دانشگاهیانی داریم که استاد تمام هستند، ولی برای فرصت مطالعاتی نمیخواهند به آکسفورد و کمبریج بروند بلکه به قم میآیند تا بتوانند در حوزه رشته خودشان معلوماتی کسب بکنند و نوآوریهایی داشته باشند. به نظر بنده تعامل حوزه و دانشگاه در طول این چهل سال، بسیار خوب، ارزنده و سازندهای بوده است. البته ما وقتی نسبت به وضعیت مطلوب نگاه میکنیم، طبیعتا میتوانیم نقدهایی هم داشته باشیم و پیشنهادهایی برای تعامل سازنده بیشتر در مسیر تمدن نوین اسلامی.
یکی از مواردی که در مباحث حوزه و دانشگاه اشاره کردید، تدریس دروس معارف توسط اساتید حوزوی در دانشگاههاست. حال اگر از مجموعه دانشجویان و افرادی که در دانشگاهها حضور دارند در اینباره سوال کنید که این درسها چقدر بهینه و قابل استفاده هستند، میبینید که اکثرا این درسها را مفید که بتوانند باعث ایجاد اندیشه دینی در دانشجوها بشوند نمیدانند؛ یا بسیاری از موارد دیگر مثل تولید علوم دینی که دارند به صورت صرفا تئوریک در پژوهشگاهها و دانشگاهها انجام میشود و به تولیدی نمیرسد و صرفا کتابهای نظری نوشته میشود، بدون اینکه هیچ خروجی مطلوبی داشتهباشد. البته این حرفهاییاست که ما در طی گفتوگوها با افرادی که در این زمینهها فعال هستند، به ویژه جوانترها میبینیم. در مورد این آسیبشناسی نظر شما چیست؟
آن اوایل انقلاب، حوزویان بیشتر دروس معارف را تدریس میکردند. الآن هم حوزویان و هم دانشگاهیان به تدریس دروس معارف میپردازند. الآن دانشگاهیان فراوانی که فارغالتحصیل دانشگاه هستند و تحصیلات حوزوی نداشتند هم دروس معارف را تدریس میکنند که خود یک تعامل بین حوزه و دانشگاه است.
اما درباره این اظهار نظر. من این اظهار نظر را قبول ندارم و ناشی از جهل میدانم و ناشی از یک نوع ناآگاهی نسبت به فرآیند تمدن سازی. ببینید اینکه افرادی بگویند این دروس معارف هیچ فایدهای نداشته است، حرفی بسیار بسیار غلط و نادرستی است. بلکه فایده خیلی زیادی داشته، یعنی اگر این دروس معارف نبود چه اتفاقی میافتاد؟ ضمناً، ما یک آسیبی در ساختار آموزش کشور داریم. اجازه بدهید من سوال را به نحو دیگری طرح کنم. الآن شما بروید یک تحقیقی مثلا از وزارت صنایع بکنید و بپرسید که این افرادی که در رشتههای مهندسی تحصیل میکنند و مدرک میگیرند، تحصیلشان چقدر به درد استفاده در وزارتخانه میخورد؟ خواهند گفت: خیلی کم. یعنی خود وزیر میگوید من به این نتیجه رسیدهام، که اصلا خودم یک دانشگاه تاسیس کنم که فارغ التحصیلان کارآمد داشته باشم. این نشان دهنده یک اشکال در ساختار آموزشی کشور است، نه اشکال در اینکه دروس معارف کارآمدی نداشتهاست.
مگر دروس مهندسی کارآمدی داشتهاست؟! مگر دروس علومپایه کارآمدی داشتهاست؟! مگر دروس علوم انسانی کارآمدی داشتهاست؟! الآن چه مقدار از فارغ التحصیلان رشتههای روانشناسی، جامعهشناسی، اقتصاد و مدیریت ناظر به آسیبهای موجود میتوانند ناظر به آسیبهای اجتماعی موجود حرف برای گفتن داشته باشند و راه حل ارائه بدهند؟ چرا این افراد فقط بر روی دروس معارف تمرکز کردهاند؟ پس معلوم است که مشکل جای دیگری است. مشکل، مشکل اعتقادی است که میخواهند این دروس به طور کلی نباشند. ساختار آموزش کشور اشکال دارد نه اینکه اگر این دروس معارف نبودند، بهتر میشد چرا که کارآیی کمی دارد. البته الآن بحث ما ارزیابی دروس معارف نیست، که خودشان نیاز به ارزیابی و اصلاح دارند.
الآن بحث ما در تعامل حوزه و دانشگاه است که به هر حال بعد از چهار دهه تعامل سازندهای بین حوزه و دانشگاه صورت گرفتهاست؟ من میگویم بله صورت گرفته است. چرا این را نمیبینند؟! ما همین پنجشنبه گذشته، جلسه دفاعیهای داشتیم، در باب نسبت عرفان اسلامی و خوشنویسی. استادان حوزه و دانشگاه، راهنما و مشاور رساله بودند و در جلسه دفاع هم باز جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه با هم گفتگوی مفصلی در زمینه این ارتباط داشتند. چه زمانی در اول انقلاب و یا قبل آن با این پدیدهها مواجه بودیم؟! اگر بود، خیلی خیلی اندک بود. شما در همین حوزه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت میبینید که رسالهها و تحقیقات متعدد نوشته شدهاست و چقدر حوزویان و دانشگاهیان ما با هم سهم داشتند.
حالا اگر شما بگویید که اینها در حوزه بحث نظری ماندهاست، باید بگویم اصلا کار حوزه و دانشگاه بحث نظری و علمی است. مگر امور اجرایی کشور دست حوزه و دانشگاه است؟! استادان حوزه و دانشگاه چه نقشی در امور اجرایی کشور دارند؟ چقدر نقش در قوه مجریه و قضاییه و مقننه دارند؟ اصلا سوال من این است، مگر این سه قوای معززه اصلا وقتی میگیرند که از استادان حوزه و دانشگاه استفاده کنند؟ مشکلات عملی را با تعامل حوزه و دانشگاه در حوزه نظر خلط نکنیم. این تعامل صورت گرفته، حالا از محصول علمی این تعامل و تحقیقاتی که صورت گرفته، در نظام اجرایی کشور چه مقدار استفاده شده است، چه ارتباطی دارد با بحث وحدت حوزه و دانشگاه؟ چون آنها از این ثمرات استفاده نمیکنند، باید بگویید تعامل ضعیف است؟ آن مقوله، متفاوت است. همانطور که وحدت حوزه و دانشگاه ذکر شده باید تعامل حوزه و دانشگاه با نهادهای اجرایی کشور مطرح و ساختارمند شود تا این اشکالات بر طرف شود.