به گزارش خبرنگار فرهنگی «شبکه خبر دانشجو»، دکتر سید محمد حسینی عصر امروز در افتتاحیبه نخستین همایش شاعران ایران و جهان اظهار داشت:
ان من البيان لسحرا و ان من الشعر لحكما
در اين زمانه رفيقي كه خالي از خلل است
صراحي مي صاف و سفينه غزل است
خيال چون، صورت طلبد و خواهان تظاهر شود، در كسوت شعر رود! كه هيچ جامه اي به سان شعر، جامع ظرافت هاي خيال، براي نمايش اندام موزون مخلوق ذهن آدمي نيست. خياط بديع و عروض و قافيه هر ميزان اين لباس را موزون بدوزد، چهره عروس كلام را به شادي حسن انتقال ، بر افروزد!
پس خيال، قالبي زيباتر از شعر نديده است و مسندي به از آن نگزيده است. و چنين است حكمت و اخلاق و آنچه آدمي را به كمال مي رساند.
قافيه سنجان كه سخن بر كشند
گنج دو عالم به سخن در كشند
خاصه كليدي كه در گنج راست
زير زبان مرد سخن سنج راست
بلبل عرشند سخن پروران
باز چه مانند به آن ديگران
پرده رازي كه سخن پروريست
سايه اي از پرده پيغمبريست
پيش و پسي بست صف كبريا
پس شعرا آمد و پيش انبيا
شعر ترا صدر نشاني دهد
سلطنت ملك معاني دهد
شعر بر آرد به اميريت نام
كالشعراء امراء الكلام
شعر چشمه اي از چشمه هاي جاودانگي است كه اگر از كوهسار معرفت و حقيقت جاري شده باشد تا هميشه زلال خواهد ماند و تشنگان همه اعصار را سيراب خواهد كرد. گاه نيز سيلابه هاي كويري است ، گل آلوده است! جريان دارد اما نوشيدني نيست. عنصري و عسجدي مصداق بارز اين عبارتند. شما شاعران بهتر مي دانيد كه اين دو تن ، كم از فردوسي نداشتند اما چون رو به راه تركستان گذاشتند، قدمي به سوي كعبه بر نداشتند. بذري اگر كاشتند آفت زده بود. مي ايشان شراب طهور نبود! باده ميكده بود. چند صباحي، سبوئي تهي كردند و اعتبارشان را خرج دربار سلاطين جور و فساد نمودند. آنچه از ايشان مانده، پراكنده هايي از پراكنده گوئي است و نامي از كم آبروئي! و حال آنكه شاهنامه فردوسي كه امسال از سوي يونسكو پايان هزاره سرايش آن اعلام شده است، بي كم و كاست ، تاريخ را در نورديده است و با عزت و اعتبار به ما رسيده است! كه شاعر رسالتي دارد كه از اصالتي نشئت مي گيرد تا ماندگاري بپذيرد.
عزيزان ميزبان و شاعران ميهمان؛
حقيقت در ذات خود ، اثير خدائي دارد و اكسير آفت زدائي! شاعر چون زلفي با حقيقت گره بزند و دل از تمنيات روزمرگي بكند، رحل اقامت در كشور عزت بيافكند.
آنچه سلطان غزنوي به او وعده كرد و ادا نكرد، سكه هاي قلب بود و آنچه مردم ايران و فارسي زبانان به فردوسي بزرگ دادند تكه هاي قلب بود.
و چنين است و چنين خواهد بود.
در جمع شاعران بزرگ ايران و جهان سخن مي گويم و از حافظه ايشان مدد مي جويم.
بياد بياوريم كه:
بناهاي آباد گردد خراب
ز باران و از گردش آفتاب
كجا شدند عجائب هفتگانه، جز بخشي از اهرام ثلاثه؟! كجاست آن شكوه تخت جمشيد ؟! چه شد طاق كسري ؟! اما:
پي افكندم از نظم كاخي بلند
كه از باد و باران نيابد گزند
و بدين منوال سعدي نيز با گلستان و بوستانش جاودانه شد.
سعديا مرد نكونام نميرد هرگز
مرده آن است كه نامش به نكوئي نبرند
امروز اگر شاهد احياء كلام مولوي در قاره آمريكا بيش از ساير نقاط جهان هستيم بدليل امكان دستيابي به دامن اين مرد بزرگ است از ناحيه اديبان آن خطه، خصوصا آمريكاي لاتين!
كتاب «كيمياگر» نويسنده برزيلي اگر در ميليون ها نسخه در سراسر جهان به فروش مي رسد تنها از يك داستان كوتاه مثنوي مولانا جلال الدين نشئت گرفته است.
زماني به دويست سال از سرايش ديوان شرقي شاعر بزرگ اروپا يوهان ولف گانگ گوته مي گذرد. گرچه او آلماني است اما در نزد بسياري افتخار اروپا ست. او را نقادان ادب جهان يكي از اركان چهارگانه ادب دنيا مي دانند، همو كه مي گويد: «ناگهان با عطر آسماني شرق و نسيم روح پرور ابديت كه از دشت ها و بيابان هاي ايران مي وزيد آشنا شدم و مرد خارق العاده اي را شناختم كه شخصيت شگرف او ، مرا سرا پا مجذوب خويش كرد.»
عجيب است! او را يكي از اركان اربعه ادب دنيا مي خوانند و حال آنكه خود او خطاب به لسان الغيب مي گويد: حافظ! چگونه مي توان با تو لاف همسنگي زد؟!
اين رند عالم سوز با آن شاعر دلسوخته چه كرده است كه مي گويد: «آرزو و هدف من اين است كه با اين اثر ، شرق را با غرب و گذشته را با حال و ايراني را با آلماني نزديك كنم.»
چه كسي مي تواند اين گونه بر افكار يكي از مفاخر ادب دنيا اثر بگذارد؟! چه كسي مي تواند نام شيراز را اينگونه پر تيراژ در مقابل چشم جهانيان به تصوير بكشد.؟!
امروز پرچمدار اين ماموريت، شعراي سلف و انشاء ا... خلف هستند.
به اين عبارت گوته دل مي دهيم كه در سال 1814 نگارش يافته است: «به ساختن جام جمي مشغولم كه با آن ، با وجود زاهدان رياي ، دنياي ابديت را عيان خواهيم ديد و ره به آن بهشت جاودان كه خاص شاعران غزلسراست خواهم برد، تا در آنجا در كنار حافظ شيراز، مسكن گزينم.
عجيب تر آنكه، نگاه سياه گوته را كه از رفتار خشن سربازان مسلمان كاشغري، ناشي مي شد لسان الغيب خواجه شمس الدين آنچنان تغيير مي دهد كه مي گويد: اگر معني اسلام، سپردن كارها به دست خداوند و تسليم در برابر اراده اوست، ما همه مسلمان هستيم و مسلمان نيز مي ميريم.
و جالب آنكه به تبع نگاهش به حافظ ، مردم ايران را نيز چنين مي ستايد: «همه افراد ملت ايران با ذوق و نكته سنج و نكته دان و هوشمندند. ذوق و شوري كه آفريننده واقعي شعر و هنر است ، در روح ملت ايران به حد اعلي وجود دارد.»
و تازه در را باز مي كند و ادب جهاني را به پذيرش ما با آغوش باز دعوت مي نمايد كه:
«بايد در را كاملا گشود تا بزرگترين شعراي شرق يعني حافظ و سعدي نيز در اين بزم شركت جويند.»
و نيچه فيلسوف بدبين هموطنش مي گويد: «ديوان حافظ اعجاز واقعي هنر بشريت است.»
اين فراز مطول را به تضمين آوردم تا بگويم هيچ محملي چونان هنر براي حقيقت، كرامت، عزت و تمامي مكرمت هاي اخلاقي، نازك تنانه و شوكت منشانه، مقصد جويانه، حركت نمي كند.
خوب مي دانيم كه :
هرگز نميرد آنكه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جريده عالم دوام ما
و باز به آغاز بر گردم كه : هر چه كردم همه از دولت قرآن كردم
شاعران گرامي وطنم و ميهمانان گرامي وطن بزرگترم، اسلام و شاعران عزيز سراسر جهان، بگذاريد به شما بگويم به ميزان تطابق دايره هاي انديشه هاي انساني، امكان ايجاد هم انديشي به مركزيت شعر وجود دارد. و جهان تشنه معنويت به فرهنگ مشترك در قالب هنر بيشتر توجه نشان مي دهد.
بني آدم اعضاي يك پيكرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
انتظار دارم دبيرخانه دائمي همايش شاعران ايران و جهان بطور جد اعلام حضور نمايد و به منصه وجود نشيند: به جست و جوي گوته ها در دنياي ادب بگرديد كه سعدي ها و حافظ ها و مولوي ها و نظامي ها و عطارها، كار خود را كرده اند و اينك نوبت ماست.
شاعران امروز ايران كه برگزيدگان ايشان در اين محفل شرف حضور دارند ظرفيت جهاني شدن را دارا هستند، از فرصت دولتي كه رويكرد و افتخارش فرهنگ بودن است و وجود رئيس جمهور ناصر فرهنگ و هنر جناب آقاي دكتر احمدي نژاد در اين جمع گواه صادق اين مدعاست، حسن بهره برداري، كمترين انتظار از ارباب فرهنگ و ادب و هنر كشور است.
از تمامي كساني كه حضورشان زيور اين همايش گشته است نهايت سپاس را به عمل مي آورم و اميدوارم اين همايش سلسله تعلق را حلقه پيوستگي ملت ها نمايد و دريچه چشم اندازهاي زيبا را بر انديشه هاي والا بگشايد.