به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، او این روزها بیش از هر زمانی دیگر همانند روزهای فتنه 78 و 88 قلم می زند و تحلیل ارائه می کند. همچنانکه حجاریان چند روز قبل، همزمان با داغ شدن فیلم های که در باره نوع انتخاب آیت الله خامنه ای به رهبری تشکیک وارد می کرد، طی مقاله ای اساس وجودی مجلس خبرگان و همچنین نحوه انتخاب اعضای آن را زیر سؤال برد.
«سعید حجاریان» از ایدئولوگ های جریان اصلاحات در در بخشی از مقاله مذکور – با عنوان «شبهه عَبائیه»- با زیر سؤال بردن نهاد خبرگان رهبری، فلسفه وجودی این مجلس را در واقع نسخه برداری از حکم فقهی انتخاب مرجع تقلید توسط سائل - با استناد به رجوع به اهل خبره، در صورت نداشتن قدرت تشخیص - تفسیر و تصریح کرد: «به دلیل آنکه در زمان تدوین قانون اساسی، اساساً بحثهای مربوط به حقوق طبیعی بالمره از ذهن مبارک آقایان به دور بوده است، آنان نتوانستهاند رابطه قراردادی میان دولت و ملت را تنظیم کنند و به همین جهت، مردم به خبرگان حواله داده شدهاند که وظیفهشان کشف شرایط رهبری در فردی خاص است. این رفع تکلیف سرآغاز مشکلات شد.»
وی در یادداشت اخیر خود نیز به موضوع فتنه های 78، 88 و 96 پرداخته و با تحلیل های عیجب و دادن آدرس غلط تلاش می کند که عملکرد نظام به خصوص در فتنه 78 و 88 را عملکردی خشونت طلب و به همراه سرکوب قهرآمیز معترضین معرفی کند.
حجاریان در ادامه فتنه 78 را یک مطالبه دانشجویی دانسته که با خشونت سرکوب شده و همچنین فتنه 88 را نیز مطالبات مردمی دانسته که جوابشان را با تیراندازی پاسخ دادند. وی نوشته است: " در اين دو دهه با چند رخداد مواجه شدهايم؛ تيرماه ١٣٧٨، خردادماه ١٣٨٨ و ديماه ١٣٩٦. رخداد نخست، ايده مشخص و سازمان مركزي داشت و دانشجويان مطالبه خود را به صورت سياسي، هدفمند و بدون خشونت پي گرفتند و دولت نيز خواستهشان را سركوب كرد. در رخداد دوم مردم ذيل راهپيمايي سكوت، راي خود، يعني خواسته سياسيشان را مطالبه كردند و زماني شعارها فراتر رفت كه با معترضان برخوردهاي قهري صورت گرفت. اما رخداد سوم جامع بود و يكباره شعله گرفت و شعارهاي معترضان حول تماميت نظام ميگشت. با بررسي اين سه رخداد و نحوه مواجهه حاكميت، ميتوان از تغيير و شايد تعديل واكنشها در سال ٩٦ سخن گفت. سال ٧٨ دانشجويان معترض مورد ضرب و شتم قرار گرفتند كه علاوه بر مجموعه خسارتها و آسيبها، افرادي كور و مجروح و كشته شدند. سال ٨٨ به سوي مردم معترض تيراندازي شد و... اما در سال ٩٦ نيروي پيشين، در مقايسه با عملكرد گذشتهاش، ضعيف ظاهر شد به اين معنا كه هر چه اعتراضات تندتر شد، سركوب كمتر شد."
وی در ادامه نیز تصریح می کند: " لنين در تشريح وضعيت انقلابي معطوف به سقوط حكومتها از شرايطي سخن ميگويد كه «پايينيها نخواهند و بالاييها نتوانند» يعني زماني كه همزمان دو بحران مشروعيت و هژموني پديد آيد. او به گفته خود تكملهاي ميزند و ميگويد بايد آلترناتيوي هم موجود باشد. وضعيت كنوني آن است كه بالاييها ميتوانند، بعضي پايينيها نميخواهند و آلترناتيوي هم موجود نيست؛ يعني دو ضلع از سه ضلع مثلث لنين وجود ندارد. با اين تعريف لنين به سه رخداد پيشين بازگرديم؛ سال ٧٨ معترضان از نظام عبور نكردند، خودسرها و لباسشخصيها و نوپو آمدند و زدند. يعني بالايي (با اتكا به نيروي غيررسمي) توانست؛ در آن سال آلترناتيو هم موضوعيت نداشت. سال ٨٨، پايين به ساختار پايبند بود، ولي حاكميت (با ترديد) با همه توان خود به صحنه آمد هر چند در نهايت از عدهاي به دليل وقايع كهريزك و... دلجويي شد. اين نوبت نيز بالايي توانست و آلترناتيو موضوعيت نداشت چنانكه مهندس موسوي گفت من همراه مردم هستم و نه رهبر آنها. سال ٩٦، پايين (البته بخشي از آنها) از حكومت عبور كردند، اما بالاييها با وجود وسعت كار و قوت نيروي نظامي در شهرستان با تمام قوا به ماجرا ورود نكردند؛ اينبار بالايي (با ترديد) نخواست و آلترناتيوي هم موجود نبود و در انتها شرايط به وضع طبيعي خود بازگشت."
وی در پایان نیز نتیجه گیری قابل تاملی از استدلال های خود کرده و نوشته است: " دستاورد اعتراضات اخير، تعليق شعار «عبور از روحاني» نزد جناح راست بود. چرا كه آنها بهصورت غريزي نتيجه گرفتند، بديلي در مقابل روحاني ندارند و بايد به هر روش او را حفظ كنند چون دريافتند با معادلهاي چند مجهولي مواجهند. جناح راست شاهد بود كه در برخورد با اين اعتراضات چهار عمل اصلي به كار گرفته شد؛ بعضي را جمع (بازداشت)، بعضي را ضرب (كتك)، بعضي را تفريق (تفرقه انداختن) و بعضي ديگر را تقسيم (تفكيك معترضان به معيشتيهاي بر حق و سياسيهاي ناحق) كردند اما بنياد اعتراضات همچنان پابرجا ماند."
این در حالیست که حجاریان در دور اول دولت روحانی تقریبا تلاش کرد از مواضع سال 78 و 88 خود در رسانه ها حداقل به صورت علنی فاصله بگیرد اما چرا این روزها اینگونه بی پروا قلم می زند؟