اسدا... علم، وزیر دربار پهلوی، نوشت: «گوینده خبر چنان با افتخار و غرور آن را خواند که گویی هم اکنون بحرین را فتح کردهایم.»
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-سیدمهدی حاجیآبادی؛ اسدا... علم، وزیر دربار پهلوی، نوشت: «گوینده خبر چنان با افتخار و غرور آن را خواند که گویی هم اکنون بحرین را فتح کردهایم.» رژیم پیش از این، فکر همه جا را کردهبود. اعتراضهایی که میبایست در هیاهوی یک مسابقه ورزشی جنجالی و کم سابقه، فراموش شود. مدتها مانور خبری برای برگزاری مسابقه فوتبال میان دوتیم ایران و رژیم صهیونیستی، سر وصدای زیادی به راه انداخته و ۳۰ هزارنفر را در ورزشگاه امجدیه جمع کردهبود تا در فریادهای «ایران، ایران»، بخشی از خاک وطن، بیسروصدا، از آن جدا شود. شاه، چندماه قبل از این واقعه، طی دیدار رسمی از هندوستان، در یک مصاحبه مطبوعاتی در «دهلی نو» اعلام کرده بود: اگر مردم بحرین خواهان پیوستن به کشورم، ایران نباشند، ایران از ادعاهای سرزمینیاش نسبت به این جزیره خلیج فارس دست خواهد کشید. او گفته بود: چنانچه سیاست بینالمللی خواهان جدایی بحرین از ایران باشد، من نیز خواست مردم بحرین را میپذیرم. او در پاسخ به این سوال که آیا پیشنهاد انجام یک انتخابات عمومی یا رفراندوم را برای کسب نظر مردم بحرین، دارد یا خیر، پاسخ داده بود: من نمیخواهم در این زمان وارد جزئیات مربوط به این سوال بشوم؛ ولی هر نوع وسیلهای که بتواند به یک روش رسمی و مورد پذیرش شما و ما و تمامی جهان، نشانگر خواست مردم بحرین باشد، مطلوب خواهد بود. این در حالی است که دولت ایران، در سال ۱۹۵۷ م. بحرین را به عنوان استان چهاردهم کشور اعلام کرده بود؛ لقبی که هنوز در برخی گفتوگوها درباره بحرین شنیده میشود. با این حال، مخاطب این همهپرسی، نه مردم بحرین، که رؤسای قبایل و شیوخ آن بودند. در پی ورود نماینده سازمان ملل، دو باشگاه «نادری» و «فردوسی» در بحرین تعطیل شد و صدها نفر از مردم این کشور که حاضر به جدایی از ایران نبودند، بازداشت و زندانی شدند. همه پرسی فرمایشی جدایی بحرین از ایران، به این شکل برگزار شد و چند روز بعد، هویدا، به نمایندگی از دولت ایران، بر آن مهر تأیید زد. بحرین به همین راحتی از ایران با دستاندرکاری انگلیس جدا شد.
این تنها بخش کوچکی از نزدیک به شش دهه خیانت گسترده خاندان پهلوی علیه مردم ایران بود. کاربران فضای مجازی هم با نزدیک شدن به دهه مبارک فجر، با #اعلیحضرت به بازخوانی گسترده خیانتها و نفوذ بیگانگان در کشور پرداختند.قاسم احمدی با ذکر خاطرهای از اردشیر جی یکی از نزدیکترین افراد به رضاخان و متنفذترین مهرههای انگلیس در ایران مینویسد: اردشیر جی در وصیت نامه اش نوشت: "برچیده شدن رژیم قاجار بدست رضاخان بدون تردید و ابهام به ضرر سیاست روسها و مورد حمایت انگلستان بود" موسسه مطالعات تاریخ معاصر، سند ۱۲۹/۱۵۲_۴ الف.
معصومه ایمانی هم با آوردن سندی از سخنان چرچیل نخستوزیر وقت انگلستان و روزولت رئیسجمهور آمریکا در تهران نوشت: چرچیل و روزولت در کنفرانس تهران (۱۳۲۰) دربارهی رضاشاه چنین گفتهاند: خودمان او را آوردیم و خودمان او را برداشتیم.
مهران شهروز نیز به خاطره تلخ جدایی بحرین از ایران اشاره کرد و گفت: خدمات #اعلیحضرت فقط اونجاش که بحرین رو فرستاد خونه بخت. مرحوم به تمامیت ارضی اعتقاد راسخی داشت.
راهآهنی که به کار نیامد رضاخان پس از رسیدن به سلطنت، دست به اصلاحاتی برای مدرن کردن ایران زد. تأسیس راهآهن، یکی از این برنامههای به ظاهر اصلاحی بود که با تبلیغات و داستانپردازیهای فراوان انجام شد. واقعیت آن است که احداث راهآهن، فی نفسه، امری ضروری و مورد نیاز جامعه بود و میتوانست تأثیر فراوانی بر شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور بگذارد. اما این راهآهن، از شهرهای بزرگ و حتی، بسیاری از شهرهای کوچک که در مسیر آن قرار داشت، عبور نمیکرد. بنابراین، نمیتوانست تغییری را که مد نظر بود، به وجود آورد. اما چرا بودجه عمومی کشور صرف تحولی شد که اصولاً پیامدهای مثبت و مؤثری برای مردم ایران به دنبال نداشت؟ شاید بهترین پاسخ به این پرسشها، بخشی از نطق «دکتر محمد مصدق» در مجلس شورای ملی باشد که آن را چند سال پس از فرار رضاشاه از ایران، ایراد کرد. «مصدق» در نطق خود گفته بود: «برای ایجاد راه دو خط بیشتر نیست: آن که ترانزیت بین المللی دارد و ما را به بهشت میبرد و راهی که به منظور سوق الجیشی ساخته میشود و ما را به جهنم میبرد (!) و علت بدبختیهای ما هم در جنگ بین الملل دوم همین راهی بود که شاه پیشین ساخته بود.»
محمد صحرائی با اشاره ه. برخی به اصطلاح دستاوردهای دوران پهلوی در صفحه توییترش نوشت: دستاوردهای رضا شاه و خاندان پهلوی: ۱. بازگشت کشور به نظام استبدادی از نوع وابسته آن ۲. بیتوجهی به منافع و منابع ملی و مقاومت در برابر حرکتهای ملی ۳. نابودی و اسکان عشایر که موجب نابودی صنعت دامداری و کشاورزی و جایگزینی نفت شد. ۴. نابودی فرهنگ بومی!
یکی دیگر از کاربران با ماجرای قطحی بزرگ توسط انگلیس و قتلعام بیش از ۹ میلیون نفر ایرانی نوشت: جعفر شهری نویسنده و شاهد این قحطی بزرگ مینویسد: "در همین قحطی نیز بود که نیمی از جمعیت پایتخت از گرسنگی تلف شده، اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزم وار بر روی هم انباشته شده، کفن و دفن آنها میسر نمیگردید...
نعیمه به خاطره کاندیداتوری شهید مدرس در انتخابات دوران پهلوی پرداخت و نوشت: بعد انتخابات اعلام شد مدرس حتی یه رأی هم نیاورده، اونم گفته بود:پس اون یه رأی که به خودم داده بودم چى شد؟
رضاشاه و تقدیم نفت به انگلیسیها دولت انگلیس با وجود در اختیار داشتن ۵/۵۲ درصد سهام و حق رأی در شرکت نفت ایران و انگلیس (APOC)، هنوز نگران تهدید منافعش در ایران بود. به اعتقاد آنها، قرارداد «دارسی» از استحکام لازم برخوردار نبود و در آن شرایط نمیتوانست منافع انگلیسیها را به طور کامل تأمین کند. همزمان با این وضعیت، در ابتدای سال ۱۳۱۱ هـ. ش، شرکت نفت ایران و انگلیس، ناگهان سهم ایران از سود سالانه را، به بهانه کاهش قیمت نفت، کم کرد و آن را به یک چهارم مبلغ سال قبل رساند. این کاهش قیمت با واکنش ایران روبهرو شد. از تیرماه سال ۱۳۱۱ بسیاری از نمایندگان مجلس شورای ملی در نطقهایشان به انتقاد از شرایط پیشآمده پرداختند. این سخنرانیها و اظهارنظرها تا آذرماه همان سال ادامه یافت. سرانجام در ۶ آذرماه سال ۱۳۱۲، قرارداد نفتی «دارسی» به صورت یک طرفه توسط ایران ملغی شد. شایع بود رضاخان در جلسه هیئت وزیران، پرونده آن را در بخاری انداختهاست. مصطفی فاتح، معاون شرکت نفت ایران و انگلیس و نویسنده کتاب «۵۰ سال نفت ایران»، درباره اثر این رفتار رضاخان، مینویسد: «چون در پرونده مزبور، همه نامههای متبادله بین وزیردربار و شرکت موجودبود، موقعی که نمایندگان دولت خواستند از آن استفاده کنند و بعضی از نامههای شرکت را برای تایید اظهارات خود در شورای جامعه ملل ارائه دهند، ملاحظه کردند که اسناد مهمی را از دست دادهاند.» با این حال، در رویکرد بعدی شاه نسبت به قضیه نفت، دیگر از ژست وطنپرستانه نخستین اثری نبود. در پی لغو یکجانبه قرارداد، انگلیس به دیوان بین المللی داوری شکایت کرد. مذاکره با ایران آغاز شد. هیئتی مرکب از محمدعلی فروغی، علی اکبر داور، حسن تقیزاده و حسین علاء، مسئول گفت: وگو با انگلیسیها شد. اعضای هیئت شرایطی برای انعقاد قرارداد جدید در نظر گرفتند که مهم ترینِ آن، اختصاص مبلغ مقطوع ۶ شیلینگ در هر تُن نفت به عنوان سهم ایران بود. موضوع جالب توجه اینجاست که در قرارداد قبلی، باوجود همه کاستیها، سهم دولت ایران به صورت درصدی در نظر گرفته شدهبود و با رشد قیمت نفت افزایش مییافت، اما در قرارداد جدید، سهم ایران مبلغ مقطوعی بود که تغییر آن به تغییر قیمت نفت بستگی نداشت. با توجه به رشد سریع صنایع وابسته به نفت و آگاهی اعضای هیئت از این مسئله، اتخاذ این تصمیم، اگر آن را بر خیانت حَمل نکنیم، بسیار ناشیانه و مبتنی بر اشتباه فاحش بودهاست. رضاخان، که پیشتر پرونده قرارداد دارسی را در بخاری انداخته بود و مدعی بود در برابر انگلیسیها ایستادهاست، در برابر خواست انگلیسیها تسلیم شد و مبلغ حق امتیاز را از ۶ به ۴ شیلینگ در هر تُن کاهش داد. در بررسی قرارداد نفتی ۱۹۳۳، که دومین قرارداد نفتی ایران و نخستین قرارداد نفتی دوران پهلوی است، توجه به چند مسئله ضروری است. نخست آن که، با وجود ژست وطنپرستانه رضاخان و حتی برگزاری جشن و چراغانی کردن خیابانها در شهرهای بزرگ، به مناسبت این واکنش شاه، نفت ایران همچنان در اختیار انگلیسیها باقی ماند. دوم آنکه، ایران میتوانست با برگزاری مناقصه، امتیاز بهرهبرداری از منابع نفتی ایران را با شرایط بهتری واگذار کند و این نباید برای رضاخان و رژیم او، که به تعبیر برخی رسانههای امروزی، در پی استقلال کشور بود، کار سخت و دشواری بوده باشد. سوم این که، قرارداد ۱۹۳۳، نمیتوانست آینده اقتصادی مطلوبی را برای ایرانیان تضمین کند. با وجود این که مبلغ ۴ شیلینگ در هر تُن، در آن زمان، از سود ۱۶ درصدی بیشتر بود، اما با رشد بیوقفه قیمت نفت، امری که کاملاً قابل پیشبینی بود و مقطوع بودن سهم ایران، چند سال بعد سهم ایران از درآمد نفتی، به کمتر از ۱۶ درصد سود شرکت میرسید؛ وضعیتی که چندی بعد اتفاق افتاد. به تعبیر حسین مکی، «مردم به زودی فهمیدند که در پس پرده الغای قرارداد دارسی، قراردادی ننگینتر و زیانآورتر منعقد خواهدگردید که مردم باید چراغ بردارند و عقب قرارداد دارسی بگردند!»
سپید با اشاره به وضعیت نفت ایران پس از کودتای انگلیسی-امریکایی ۲۸ مرداد اشاره کرد و گفت: بعد از کودتای ۲۸ مرداد اسماً نفت ملی بود، اما درواقع با تشکیل کنسرسیوم، نفت ایران ۴۰_۴۰ به انگلیس وامریکا رسید ووقتی هوشنگ ابتهاج به فریزرگفت مقداربرداشت وصادرات نفت چقدر است که ۲۰ درصد به ایران میرسد فریزر گفت: مگرازروی جنازه من رد شوید که اسناد را ببینید!
یکی دیگر از کاربران نیز، با اشاره به ماجرای قطحی بزرگ و نقش انگلیس نوشت: قحطی بزرگی که در زمان یکی از #اعلیحضرتها توسط انگلیس خبیث طراحی شد، تو ایران مردمو به مردارخواری واداشت. همین برای اثبات اینکه انگلیس و آمریکا عاشق چشم و ابروی مردم ایران نیستن، برامون پپسی باز نمیکنن و فقط به دنبال منافع خودشون هستن کافی نیست؟