نوروز، زمانی که همه در قیل و قال بازدید و سفر هستند، گروهی از همین جهادیها نوروز خود را در لبخند کودکان محرومی مییابند که دهها سال است گویی ...
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ آرام نفس بکش! آرام .. آرامتر. گاهی حال و روزت به جایی کشیده میشود که دلت میخواهد عاشق شوی، عاشق! دلت میخواهد کسی بیاید قلبت را باز کند و یک مُشت حس ِ. خوب حقیقت را روی آن بپاشد، آن وقت است که به نفس نفس میافتی. چون حس ربیع الاول است! یک حس ناب خیس. انگار که کسی آمده باشد و بلیط کربلا را روی چشم هایت گذاشته باشد! انگار که گفته باشند امروز عطر گلها، خیابان منتهی به امامزاده صالح را پر کرده است.حس کنی امروز، آسمان را شستهاند و چشمها، عجیب بوی باران بدهد. سر چهار راه همه دستفروشها را ببینی که گلهای نرگس هایشان را میبوسند و روی چشم هایشان میگذارند و گریه میکنند! ببینی در مسجد، نمازگزاران روی پاهای مادران سجده کردهاند و ذکر میگویند! و میبینی آنقدر دود اسپند بلند شده است که یقین کنی خبری، مهمانی یا. در راه است! آن وقت بی اراده لب هایت تکان میخورد و میگویی: اللهم عجل عجل عجل .. و لکنت میگیری!بهتر بگویم، حس میکنی در کنج امامزاده، کسی قرآن به سر گرفته است! شک میکنی، نکند امشب، شب قدر اوست؟ مگر میشود؟ چقدر امروز همه چیز برایت عجیب است، فقط امروز؟ امشب؟ این شب ها... وقتی همه چیز عجیب میشود، قبلترها که ناشی بود، نمیفهمید چه خبر است، نمیفهمید این انقلاب محیط، از کجا آب میخورد! این خیابان که تا دیروز همان خیابان بوده، این دست فروش ها، این آسمان، این مهر و تسبیح سجاده، پس این روزها چه شده که همه چیز خوشمزه شده است؟ این شبها کم کم دارد میفهمد چه اتفاقی دارد میافتد، میفهمد، خوب میفهمد، کار، کار عشق است!نوروز، زمانی که همه در قیل و قال بازدید و سفر هستند، گروهی از همین جهادیها نوروز خود را در لبخند کودکان محرومی مییابند که دهها سال است گویی پیش مردمان این کره خاکی هیچ جایی نداشتهاند. جواد بهمنی لحظات تحویل سال عید را به تصویر کشید و نوشت: لحظه سال تحویل گروههای جهادی! نوروز ما جهادی است!
یکی از طلبههای حاضر در اردوی جهادی در روایتی از عضو غیرایرانی اردو نوشت: تو تیم جهادیمون یه دانشجوی پاکستانی هست که اومده ایام تعطیلات نوروزیش رو به مردم مسلمونِ زلزله زده اختصاص بده... تو رو خدا انقدر ناسیونالیست نباشیم و مرزبندی نکنیم... مرز ما فقط مرز حق و باطله...
میانبری به بهشت بوی جهادی که بپیچد دیگر هیچ هیچ نمیفهمد، میآید و دیوانه ات میکند، آنقدر دیوانه میشوی که هر روز را صدبار تسبیح میکنی! باز کم میاوری، میشماری، میشماری تا غرق شوی در لحظات جهادی.
جهادی، یک خاصیت عجیبی دارد! یک میان بُر عالیست برای کندن از شهر! یک قطار عمودی رو به آسمان! انگار که گیت ورودی هم نداشته باشد و تو با هر مقدار گناه هم که بار کرده باشی ببرندت! یک فرصت کوتاه کوتاه تا بفهمی چقد لذیذ است عاشق شدن!یک دریچه به آسمان تا آغوشش را ببینی. اینکه ببینی چقدر کیف دارد فقط و فقط برای «او» باشی! چقدر کیف دارد دفتر اعمالت را برادری و قول بدهی که دیگر فقط میخواهی برای او باشی و خط بزنی بد بودن هایت را. چقدر کیف دارد بفهمی همه اینها که اسیرش شدهای، فقط بال هایت را زخمی کرده ... چقدر کیف دارد پریدن را تمرین کنی، وقتی او دارد تو را میبیند و منتظر پروازت است. چقدر کیف دارد او را روبرویت ببینی و حواست پرت شود بی آنکه بلد باشی آداب پرواز را، اما به شوق او بال بال بزنی. حمیدرضا عبدالمنافی از لذت سفر جهادی در جمع مردم زلزلهزده کرمانشاه نوشت و گفت: توعید خیلیا میرن ترکیه و شمال و کیش ماهم اومدیم سرپل ذهاب اردو_جهادی ایران خویش کنیم آباد!
فاطمه طباطبایی از حسرت خودش در بدرقه دوستان اعزامی به اردو نوشت و گفت: بلاخره جهادی هامونم راهی شدند چشم به راهیم سلامت برگردند. (که چی مثلا شهیدشن، اونم این بار که قسمت ما نشدبریم!
امیر نجفی نیز تصویری از روستایی در نزدیکی تهران پیش و پس از حضور گروههای جهادی منتشر کرد و نوشت: روستای قلعه سیمون قبل از حضور بچههای جهادی vs روستای قلعه سیمون بعد از حضور بچههای جهادی!
دانشجو یا سیبزمینی بودن مساله این است! دانشجو باید در متن مردم باشد. اگر دانشجو نتواند ارتباط خود را با مردم حفظ کند و فراموش کند از کجا آمده است و باید به کجا برود، همان چیزی رخ خواهد داد که امروزه در دانشگاهها میبینیم: دانشجویان یا بیخیال و بیتفاوت به اوضاع جامعه، روزگار میگذرانند، یا در بحثهای علمی انتزاعی و بیفایده سرگردانند و لاجرم در برابر غربیان، که سالها پیش بحثهای امروز آنان را پشت سر گذاشتهاند، حس خودباختگی عمیقی به آنان دست میدهد، یا در سکرۀ و غرور «من میدانم» غوطه میخورند و خیال میکنند با پاس کردن واحدهایی که کلا ارتباط خاصی به هم ندارد، جهان را مسخر خود کردهاند یا حداکثر در تندبادهای سیاست که هر روز به یک سو میوزد، گیج میزنند و مدام این طرف و آن طرف میروند. با این حال، در بین دانشجویان، گروههایی پیدا میشوند که میخواهند در بین مردم باشند و با آنها زندگی کنند و نفس بکشند. از دل همین گروههاست که «اردوهای جهادی» زاده میشود و رشد پیدا میکند. یکی از کاربران در مورد دهه هفتادیها نوشت: خیلی از دهه هفتادیها نظرکرده امامشان هستند؟! با اخلاص میگویند شهدا را دوست داریم و در اردوهای جهادی حاضر میشوند!
مرتضی پورسلطانی با انتشار تصویری از اردوی جهادی معین ویژه اعضای اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل نوشت: برای حل #مشکلات معیشتی از دولت بخاری بلند نمیشه مرد میخواد اردو جهادی سیستان و بلوچستان گروه جهادی معین!
امیر امیدنژاد تصویری از حضور جهادیها در لرستان منتشر کرد و گفت: در یکی از محلههای حاشیهای #خرم_آباد (#محله_گِل_سفید) تعدادی از بسیجیان، بدون ادعا مشغول خدمتند. کسانی که از عیدشون گذشتن و بدون هیچ منتی شب و روز کار میکنن. این کمترین، از کار جهادی شون قراره مستندی تهیه کنم.
کاربر دیگری نیز با کنایه به حضور تبلیغاتی برخی بازیگران میان زلزلهزدگان کرمانشاه، چون مهناز افشار و نوید محمدزاده و رونمایی از سلبریتی از جنس جهادیها گفت: مام #سلبریتی داریم، ولی مال ما فقط واسه عکس نمیرن، حضور حاج محمود در اردوهای جهادی خراسان!