مدافع اصلی حقوق دختران این سرزمین پدر دلسوز آنان بوده و هست، این روزها صحبتهای رهبر معظم انقلاب به یادمان میآید که به مسئولان فرمودند: «خودتان را مجهز کنید، مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به این کانونهاى فرهنگى - هنرى بروید و پذیراى جوانها باشید.»
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو – زریندخت عابدی*؛ ماجرا از عصر یک روز بهاری در پارک طالقانی آغاز میشود. فیلم برخورد تند مأمور ناجا با دختری هنجارشکن به سرعت در فضای مجازی پخش میشود و احساسات مخاطبین را جریحه دار میکند. قطعه فیلمی درست مانند یک فیلم کوتاه با پایانی باز که انسان را برای لحظاتی مبهوت میکند. اکنون که احساسات ملت جریحه دار و فضا غبار آلود شده، بستر مناسبی برای ماهی گیری افراد با غرایض سیاسی مختلف فراهم آمده است!
افرادی با تِم روشنفکرانه به راحتی خدماتی را که این سالها نیروی انتظامی به کشور کرده و در شرایط مختلف به فریاد مردم رسیده را با خطای یک مأمور زیر سوال میبرند؛ و آن دختر هنجارشکن را صاحب حق و مظلومی معرفی میکنند که مورد اهانت همه جانبه قرار گرفته است! و نتیجه این تفکر به ظاهر روشنفکرانه مآبانه میشود همان جمله معروف: «بخشش لازم نیست، اعدامش کنید.»
افرادی دیگر سعی در تبرئه این مأمور خاطی دارند. بطوریکه حاضر نیستند پذیرای اشتباه وی باشند. خطای مأموری که شاید رفتار عادی خیلی از ما داورانِ بالقوه باشد. امثال ما که همیشه بیرون گود نشستهایم و زمانیکه فرصت مناسبی میابیم همان شناگران ماهری هستیم که مشمول خطا میشود. در همین خیابانهای شلوغ تهران کافیست کمی راننده جلویی کلافهمان کند. کافی است به او بگوییم «یک» تا او به ما بگوید «دو» و عدهای دوربین به دست بتوانند صحنههای جالبی را شکار کنند. البته افراد صبوری هم پیدا میشود که «یک» را با «دو» جواب ندهند. بدیهست این خطا را نمیتوان با یک دید سیاسی استحاله کرد. همانطور که برخورد تند این مأمور تمامیت نیروی انتظامی را زیر سوال نمیبرد.
اگر بدون تعصب به تماشای این ویدئو بنشینیم و نگذاریم احساساتمان در قضاومتمان تاثیر بگذارند خواهیم دید که ایجاد تشنج در ابتدای فیلم با ناسزا گفتن به مأمور پلیس شروع میشود. آقای پلیس با کمال احترام درحال توضیح دادن به مجرمین است که با او با لحنی توهین آمیز سخن میگویند و در نهایت به او میگویند خفه شو.
بی شرف، بیشعور و حیوان القابی هستند که آن دختران در جواب صحبتهای محترمانه مامورین خانم بیان میکنند. در اینجا مجرمین بی ادب از فرمان پلیس سرپیچی میکنند و نهایت تلاش خود را بکار میبرند تا کار به درگیری کشیده شود. در ادامه ایجاد تشنج به وسیله هم گروهیهای مجرم به شکل جیغ و داد و گفتن این جملات که: اون مریضه و تشنج کرده به خوبی انجام میشود.
حال سوال اینجاست که چرا عدهای از داخل کشور جای مجرم با قاضی را عوض میکنند؟ حادثهای که ۲۰ فرودین ماه اتفاق افتاد و ۱۰ روز بعد تنها بخشی از فیلم آن را منتشر کردند. علت تاخیر در انتشار آن فیلم چیست؟
در این درگیری یکی از مأموران زن پلیس مجروح شده و انگشت دست او توسط مجرمین شکسته است. شاید بتوان تنها خطای آن مامور را عصبانی شدنش بنامیم و معتقد باشیم اگر اندکی دیگر توهینهای مجرمین را تحمل میکرد آنان آرام میشدند و به سخنان مامور قانون توجه میکردند.
در تمام دنیا در صورتیکه مجرم به اخطار پلیس توجه نکند، گسترهای از اقدامات به منظور جلوگیری از ادامه جرم و دستگیری مجرم در اختیار پلیس قرار میگیرند. از همین روست که مأموران پلیس مجاز به حمله تجهیزات نظامی هستند. مامورین مجاز هستند تا در صورت توجه نکردن مجرم به اخطار و فرمان پلیس با آن برخورد کنند.
متاسفانه روزنامههای اصلاح طلب و برخی از مقامات دولتی همصدا با رسانههای معاند، به نیروی انتظامی حمله کرده و به تبرئه افراد قانون شکن پرداختند. البته چنین موج سواریهای پپولیستیای سکه رایج این افراد است. آنان که دستاورد قابل توجهی برای ارائه ندارند جهت حفظ قدرت و جایگاه اجتماعیشان مجبورند هر روز بر سر یک موج سوار شوند و جوری القا کنند که مدافع حقوق مردم هستند. آنان که سالها ساز برجام را کوک کردند و از بازکردن دربهای کشور سخن گفتند، اکنون تمامی رشتههایشان پنبه شده است؛ و یا شکست اخیرشان در شهرداری تهران نشان دهنده این واقعیت بود که اصلاحطلبان در میدان عمل چیزی برای عرضه ندارند.
حال آنکه مدافع اصلی حقوق دختران این سرزمین پدر دلسوز آنان بوده و هست، این روزها صحبتهای رهبر معظم انقلاب به یادمان میآید که به مسئولان فرمودند: «خودتان را مجهز کنید، مسلح به سلاح معرفت و استدلال کنید، بعد به این کانونهاى فرهنگى - هنرى بروید و پذیراى جوانها باشید.
با روى خوش هم پذیرا باشید؛ با سماحت، با مدارا. فرمود: «و سنّة من نبیّه»، که ظاهراً عبارت است از «مداراة النّاس»؛ مدارا کنید. ممکن است ظاهر زنندهاى داشته باشد؛ داشته باشد.
بعضى از همین هائى که در استقبالِ امروز بودند و شما - هم جناب آقاى مهماننواز، هم بقیهى آقایان - الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانم هائى بودند که در عرف معمولى به آنها میگویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباختهى به این اهداف و آرمانهاست.
او یک نقصى دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهاى این حقیر باطن است؛ نمىبینند. «گفتا شیخا هر آنچه گوئى هستم / آیا تو چنان که مینمائى هستى؟». ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهى از منکر هم میکند؛ نهى از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت؛ بنابراین با قشر دانشجو ارتباط پیدا کنید.»
البته فارغ از این حادثه میتوانیم قانونهای موجود در مورد بدحجابی و یا وجود گشتهای انتظامی را به صورت جزئی مورد نقد و بررسی قرار دهیم؛ که آیا اصل وجود گشتهای پلیس لازم است یا خیر؟ آیا افراد غرض ورزی وجود ندارند که فضای جامعه را مسموم کنند؟ تمام افراد بیغرض هستند و نیازی به برخورد با آنان نیست؟ یا اصلا وضعیت فعلی اجرای قانون حجاب در کشور چگونه است و پلیس به عنوان ضامن اجرای قانون تا چه اندازه در این زمینه ورود کرده است؟
همچنین بررسی عملکرد نهادهای فرهنگی و اقدامات آنان در سالهای اخیر میتواند مورد نقد و بررسی قرار گیرد. اما آنچه اهمیت دارد نقد منصافانه تمامی این دستگاههاست. انتقادی که واقع بینانه باشد، نه در جهت تامین منافع حزبی.
* زرین دخت عابدی- دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.