در آن سالها اما خیلی از تشکلهای همسو با دولت توقعی نبود که همچون سایر تشکلهای دانشجویی که نقادی مسئولانه را از وظایف خود میدانند، به نقد ایده شکستخورده دولتی که در انتخابات حامی اول شخص آن بودند، بپردازند!
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- محمد رضایتی*؛ روزهای عجیبی را سپری میکنیم؛ درست در روزهایی که ایده اصلی دولت شکست خورده است، سکوت عجیبی در فضای تشکلهای دانشجویی همسو با دولت نیز حکمفرماست. کدام ایده؟ همان ایدهای که نسخه حل مشکلات کشور و ایجاد توسعه را همگرایی حداکثری با غرب میدانست! البته نشانههای شکست این ایده در همان سال دوم دولت یازدهم و در روزهای خوش قدم زدن با وزیر امور خارجه و گفتوگوی تلفنی با رئیسجمهور مودب و باهوش آمریکا آشکار شد. در آن سالها، اما بهرغم همگرایی، قیمت نفت کاهش ۵۰ درصدی داشت و به تعبیری عایدی مردم از درآمد ملی نصف شد و از سوی دیگر این همگرایی نتوانست مشکل پاسپورت نماینده ایران را که از سوی همین دولت معرفی شده بود، حل کند.
در آن سالها، اما خیلی از تشکلهای همسو با دولت توقعی نبود که همچون سایر تشکلهای دانشجویی که نقادی مسئولانه را از وظایف خود میدانند، به نقد ایده شکستخورده دولتی که در انتخابات حامی اول شخص آن بودند، بپردازند! برای این البته دلایل بسیاری وجود دارد، اما مهمترین آن این بود که این شکست به صحن اجتماعی وارد نشده بود و بهنوعی این جریان از پاسخ به عملکرد خود فرار، آنهم از نوع بیسر و صدایش کرد.
حالا، اما با خروج آمریکا از برجام (بخوانید مهمترین دستاورد ایده دولت که همگرایی حداکثری با غرب را مساوی حل مشکلات، حتی مشکل آب خوردن میدانست) شکست این ایده بدجوری سر و صدا کرده و به صحنه اجتماعی هم رسیده است. مردم میپرسند این چه جور توافقی بود که با خارج شدن یک کشور پایههای آن سست شده و حتی نمیتوانیم از آن خارج شویم، چون در آن صورت مطابق بندی از آن مجدد تحریم خواهیم شد؟! اما سوال مهمتر در فضای دانشگاهی این است که چرا گروههایی که مروج این ایده بودهاند و در ایام انتخابات کوس انا الحق زدهاند، حالا سکوت پیشه کردهاند و چشم بر وظیفه ذاتی خود یعنی نقد مسئولانه بستهاند؟
برای روشنتر شدن موضوع بهناچار باید کمی به عقب برگردیم. از انتخابات ریاستجمهوری هفتم بود که نقش دانشگاهها و بهخصوص تشکلهای دانشجویی در تعیین شخص اول اجرایی کشور به چشم آمد. همه فهمیده بودند که اگر کار سیاسی هم میخواهند بکنند، باید لااقل یک عکس با لوکیشن دانشجویی در آلبوم انتخاباتی خود داشته باشند وگرنه اقبال عمومی چندانی نخواهند داشت. کمکم تشکلهای دانشجویی نیز متوجه شدند که آنها هم در سپهر سیاسی کشور که هیچ بلکه در فرونشست یک گفتمان موثرند. در انتخابات دوره نهم نیز تشکلهای دانشجویی نقش موثری در رسوب گفتمان عدالتخواهی داشتند که نتیجه آن روی کار آمدن فردی بود که خود را نزدیکترین چهره به گفتمان مذکور نشان میداد؛ اما این پایان کار تشکلهای دانشجویی نبود. بلافاصله از زمانی که کوچکترین زاویهها در شخص اول اجرایی کشور با آنچه بهعنوان گفتمان دولتش معرفی میکرد نمایان شد، فریاد نقادی تشکلهای دانشجویی هم ظهور و بروز کرد.
حالا این روزها ساده است که دولتهای نهم و دهم را با چهرههای مشعشعاش، چون مرتضوی، رحیمی، کردان، مشایی و بقایی نقد کرد، اما تشکلهای عدالتخواه از آذرماه سال ۸۶ شروع به نقد مرتضوی کردند آنهم در ماجرای فروش سوالات کنکور و زمانی که او در قدرت بود و این اعتراضات تا هنگام انتصاب وی در سازمان تامین اجتماعی در اسفندماه ۹۰ ادامه داشت.
مورد بعدی انتقاد به حلقه کرج (کردان، رحیمی و جهرمی) بود که دو نفر از آنها با اختصاص عنوان قلابی دکتر! برای خود نام و رسمی گذاشته و ویترین نامانوسی از عدالتخواهی دولت وقت را به نمایش گذاشته بودند. اعتراض دانشجویان به مدرک قلابی کردان و رحیمی پایان کار تشکلهای اصیل دانشجویی که اتفاقا در آمدن دولت وقت موثر هم بودند، نبود. یکی از این تشکلها در نامهای به احمدینژاد در دیماه ۸۸ مینویسد: «انتصاب جناب آقای رحیمی بهعنوان معاوناولی ریاستجمهوری ضربهای دیگر بر پیکره طرفداران دلسوزتان بود... در موردی دیگر اقدام توهینآمیز و تعجببرانگیز در پخش چکهای پنجمیلیونی میان نمایندگان مجلس حین استیضاح مرحوم کردان را از سوی ایشان شاهد بودیم. همه این موارد و همچنین سوالات فراوان نمایندگان مجلس درباره وضعیت مدرک تحصیلی ایشان همچنان از جانب ایشان بیپاسخ مانده است. با وجود این ابهامات، ایشان را به معاوناولی خود برگزیدید و جالبتر آنجاست که جلسات «ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی» نیز به ریاست ایشان برگزار میشود.» و سال ۸۹ بود که جملهای از دبیر وقت یکی از اتحادیههای دانشجویی مورد توجه قرار گرفت؛ جاییکه او گفت: «چه کنیم که دلمان از دست چپ و راست رئیسجمهور خون است. آخر مگر میشود از عدالت دم زد، اما به افرادی با سوابق نهچندان روشن اعتماد کرد!»
حالا بازگردیم به سوال اول که چرا تشکلهایی که حامی دولت فعلی بودند در هنگامه فریاد زدن سکوت کردهاند؟ پاسخ خیلی ساده است، تشکلی که دولتساخته باشد مصرف انتخاباتی دارد و نمیتوان انتظارات تشکلهای اصیل را از آن داشت. چیزی که نشانههای آن را میتوان در اظهارات یکی از مسئولان وزارت علوم یازدهم، هنگامی که بهعنوان یکی از گزینههای وزارتخانه مطرح بود، یافت. او در گفتگو با رسانههای دولتی با افتخار عنوان کرد: «تشکلهای دانشجویی را در دانشگاهها فعال کردیم. بیش از ۱۵۰ تشکل دانشجویی جدید شکل گرفت و به جد میگویم در هیچ دورهای ما چنین وضعیتی نداشتیم. در زمانی که دولت یازدهم روی کار آمد در حوزه تشکلهای اصلاحطلب کمتر از ۱۰ تشکل فعال بود. در حال حاضر وزارت علوم مجوز فعالیت برای ۱۲۰ تشکل اصلاحطلب صادر کرده است.»
*محمد رضایتی- دبیر اسبق اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان مستقل
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.