گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، پروفسور مریم رزاقی استاد دانشگاه علوم پزشکی ایران و متخصص کودکان و فوق تخصص غدد درون ریز و متابولیسم کودکان است که بارها در برنامههای پزشکی تلویزیون میهمان خانههای مردم بوده و پس از دفاع جانانه از خلیج فارس در کنفرانس علمی دبی، بار دیگر مرکز توجه رسانهها قرار گرفت. به گپ و گفتی صمیمی با او داشتهایم، که مشروح قسمت اول آن در اختیار مخاطبان قرار میگیرد. قسمت دوم این گفتگو فردا در خبرگزاری دانشجو منتشر خواهد شد.
خلیج فارس همیشه خلیج فارس بوده و تا ابد هم خلیج فارس خواهد ماند
ماجرای دفاعتان از خلیج فارس چه بود؟
در کنفرانسی که در دبی با اسپانسری شرکتهای فرانسوی و چینی برگزار شد، با دو مقاله در مورد سن بلوغ که مبتنی بر مدتها تحقیقاتم بود شرکت کردم. پس از آنکه محققانی از کشورهای مختلف به ارائه مطالب خود پرداختند خانمی از دبی هنگام ارائه مقاله مکرر در ارائه و اسلایدهایش از عبارت Arabian Gulf استفاده میکرد.
از این موضوع بسیار ناراحت شدم و پس از آنکه مقاله اولم را ارائه دادم به انگلیسی شروع به دفاع از خلیج فارس کردم و گفتم خلیج فارس همیشه خلیج فارس بوده و تا ابد هم خلیج فارس خواهد ماند.
این باعث شد بسیاری از حضار در سالن کنفرانس من را تشویق کنند اما زمانی که هنگام ارائه مقاله دومم شد مسئولان کنفرانس گفتند شما مسئله را سیاسی کردید لذا باید عذرخواهی کنید.
زمانی که در جایگاه قرار گرفتم گفتم هر آنچه در مورد خلیج فارس گفتم حقیقت و درست بود که بسیاری از اماراتیها از این حرف من ناراحت شدند و سالن را ترک کردند. میکروفن من را خاموش و اجازه ارائه مقاله دوم را هم به من ندادند.
به ما گفته شد چون همسر پلیس امارات و همسر وزیر امارات در جلسه حضور داشتند قصد دارند برای دستگیری شما به محل کنفرانس پلیس بفرستند و من را از ادامه حضور در کنفرانس منع کردند. به همراه دیگر دوستان ایرانی شرکت کننده در کنفرانس به محل اقامت در هتل بازگشتم اما متوجه شدم که امکان ورود به اتاقم را ندارم و پس از آن در لابی هتل با یک مامور پلیس ملاقات کردم.
پلیس اصرار زیادی داشت که اعتراف نامهای مبنی بر اینکه در کنفرانس دچار خطا شدهام را پر کنم و تحویل او بدهم که من از آن امتناع کردم. باز به من گفته شد اگر اعترافنامه را پر نکنید باید به سرعت امارات را ترک کنید و دیگر حق ترانزیت از امارات را نخواهی داشت. من هم پاسخ دادم که اتفاقا من در ایران کارهای بسیاری دارم و باید هر چه سریعتر به کشورم بازگردم.
وقتی که متوجه شدم قصد دارند از من اعتراف بگیرند تا بتوانند قانونا علیه من اقدام کنند شروع به نوشتن کردم: "من پروفسوری هستم که با 35 سال سابقه علمی پلیس امارات به سراغ من آمده است در حالیکه از من دعوت کرده بودند به امارات بیایم و کنفرانس بدهم.در تمام نقشهها از کودکی تا امروز دیدهام که نام خلیج فارس صحیح است و جایی به نام خلیج عربی وجود ندارد. شنیدن کلمه خلیج عربی از زبان شرکتکنندگان در کنفرانس من را به تعجب واداشت اما دست به اقدامی نزدم تنها نام درست خلیج فارس را به آنها یادآوری کردم ولی آنها رفتار بسیار بیادبانهای با من داشتند و من را از کنفرانس بیرون راندند.درحالیکه ما ایرانیها وقتی یک مقام علمی را به کشور دعوت میکنیم به او احترام میگذاریم. من شخصا به پلیس احترام میگذارم چون به مردم کمک میکند و ...". پس از خواندن این متن، نظر پلیس نسبت به من عوض شد و بسیار از من عذرخواهی کرد و گفت: با رئیسم صحبت میکنم تا نظر او را نسبت به این ماجرا عوض کنم.
شرمنده توجه مردم و رسانهها شدم
بازخوردها نسبت به این حرکت شما چگونه بود؟
پس از آن همراه دوستانم به ایران بازگشتیم و وقتی که این موضوع در رسانهها منتشر شد بسیاری از هموطنان از سراسر دنیا و مسئولان با من تماس گرفتند و بابت این موضوع از من تشکر کردند.
مثلا معلمی از چهارمحال و بختیاری برایم نامهای نوشت که من از شنیدن ماجرای شما بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم و میخواهم داستان شما را برای شاگردانم تعریف کنم. کسانی از دانمارک، فیلادلفیا و ... با من ارتباط گرفتند و حس غیرت من به وطنم را ستودند.
احترام خانواده و محارم به زن مانع از جستجوی توجه در خارج از منزل میشود
در خانه پدری به عنوان یک دختر چه وضعیتی داشتید؟
در زمانی که مردم بسیار به پسر داشتن افتخار میکردند، دختر برای پدر و مادر من بسیار عزیز بود و ما سه خواهر بودیم که پدر و مادرمان به ما افتخار میکردند و هرگز ندیدم که حسرت نداشتن پسر را بخورند.
در زندگی خانوادگی ما جنسیت فرزند اصلا مطرح نبود. تنها این مطرح بود که بچهها خوب تربیت شوند و خوب درس بخوانند تا بتوانند فرد مفیدی در آینده باشند. روشی که پدر و مادرم برای تربیت و تحصیل ما اعمال میکردند بسیار تعاملگونه بود و هرگز به زور متوسل نمیشدند بلکه فضای منزل را به گونهای ایجاد میکردند که در ما نسبت به تحصیل و علم علاقه ایجاد شود به گونهای که هنوز هم بهترین لذت برای من کتاب خواندن است.
پدرم از دکتران دامپزشکی معتبر و تاثیرگذار در حوزه ساخت واکسن و از نظر زندگی اجتماعی هم بسیار انسان فرهیختهای بودند و بخش عمدهای از دیدگاه من نسبت به زن توسط ایشان منتقل شده است. معتقدم که احترامی که محارم و خانواده زن چه به عنوان مادر چه خواهر و چه همسر به او میگذارند زن را دلگرم به خانه میکند و دیگر به دنبال دریافت تایید از دیگران در خیابان نخواهد بود.
یک نکته مثبتی که همیشه پدرم بر آن تاکید داشت این بود که درس خواندن هیچ منافاتی با زندگی خانوادگی ندارد یعنی انسان باید به موقع ازدواج کند و صاحب فرزند شود. حتی زمانی که همسرم به خواستگاریم آمد پدرم شرایط مادی زیادی را از او مطالبه نکرد بلکه از او خواستند که در طول زندگی در زمینه تحصیل دانش با من همکاری کند.
در 17 سالگی فکر میکردم که باید صاحب همسر و خانواده بشوم
17 سالگی برای ازدواج زود نیست؟
17 سال داشتم که همسرم به خواستگاریم آمد و هنوز امتحانات نهایی دبیرستان را نداده بودم در آن سن در خود آمادگی ورود به زندگی مشترک را میدیدم و فکر میکردم که باید صاحب همسر و خانواده شوم.
آن زمان همسرم دانشجوی رشته اقتصاد بود. من هم سال آخر دبیرستان بودم وقتی عقد کردیم خانم مدیر مدرسهمان به من گفت که مسئله ازدواجت را پنهان کن اگر نه مجبور به اخراج تو میشویم ولی چون شاگرد اول مدرسه بودم روی من حساب میکردند که در کنکور بتوانم رشته خوبی قبول شوم و نامی برای مدرسهشان کسب کنم لذا بسیار با من کنار میآمدند.
ارتباطات ناسالم دوستی بین دختر و پسر نوجوان حاکی از نیاز واقعی است
آیا امروز سن نیاز به ازدواج تغییری کرده و مثلا بالاتر رفته است؟
این که برخی دختران به سراغ ارتباطات ناسالم میروند حتی در سنین زیر 15 سال نشان میدهد که نیاز به ازدواج و جنس مخالف در آنها وجود دارد. تنها نکتهای که پدر و مادرها و سیستم رسانهای و آموزشی ما باید به آن توجه کند این است که سن بلوغ عقلی و اقتصادی نوجوانان به اندازه سن بلوغ عاطفی و جنسی آنها پایین بیاورد. چرا که برخی نوجوانان علیرغم آمادگی عاطفی و جنسی برای ورود به زندگی مشترک، توانایی پذیرفتن مسئولیت زندگی را ندارند.
با ازدواج وقتم برکت بیشتری پیدا کرد/ در زمان تحصیلم فرزندانم را به دنیا آوردم
ازدواج و مادری مانع تحصیل و پیشرفت شما نبود؟
بعد از عقد بخش زیادی از وقتم صرف همسر و میهمانیها میشد اما گویی وقتم برکت پیدا کرده بود و چون عشق به درس داشتم در همان زمان اندک میتوانستم مطالب را یاد بگیرم. نزدیک امتحانات و کنکور هم با همراهی همسرم نزدیک سه ماهی رفت و آمدهایمان را کم کردیم و من در منزل پدرم، خودم را برای کنکور آماده میکردم و همسرم هم به شهرستان رفت و با نامه با یکدیگر در ارتباط بودیم.
در سال چهارم پزشکی، زندگی مشترک با همسرم را زیر یک سقف شروع کردیم و اولین فرزندم در همان دوران دانشجویی به دنیا آمد. در طول مدتی که باید سر کار میبودم، فرزندانم پیش مادرم بودند و بچهها را تنها نمیگذاشتیم، بعد از فارغالتحصیلی از پزشکی عمومی هم بچه دومم را به دنیا آوردم.
در سال ششم امتحان ECFMG آمریکا را دادم ولی چون همسرم تازه استخدام شده بود از رفتن به خارج منصرف شدم اما این مانع نشد که از پیشرفت باز بمانم .
آن زمان طرحی به نام نظام وظیفه برای خانمها هم وجود داشت بعد از اتمام آن وارد مرحله تخصص شدم و سال سوم تخصص بودم که تظاهرات انقلابی آغاز شد بعد از فارغالتحصیلیام انقلاب دیگر پیروز شده بود. ابتدا تخصصم را در رشته کودکان و بعد فوق تخصص غدد درون ریز و متابولیسم کودکان را گرفتم.
سومین بارداری من شامل یک جفت دو قلوی دختر و پسر بود که به حمدالله توانستم آن را هم به خوبی پشت سر بگذارم.
تا کنون عناوین علمی و جوایز مختلفی کسب کردهام
کمی در مورد موفقیتهای تحصیلیتان بگویید.
پس از دریافت فوق تخصص عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران شدم و مراحل استادیاری تا پرفسوری را یکی بعد از دیگری پشت سر گذاشتم در این مدت هم مشغول تدریس هم تحقیق و هم درمان بودم و هم در مطب هم در بیمارستان و دانشگاه فعالیت میکردم.
در این مدت جایزههای مختلفی کسب کردم از جمله استاد نمونه دانشگاه ایران به عنوان بهترین متخصص زن کشور و پژوهشگر برتر استان تهران و همچنین پژوهشگر برتر دانشگاه علوم پزشکی ایران شناخته شدم.
اولین دخترم هیأت علمی و معاون آموزشی دانشگاه الزهرا است و متخصص زبانشناسی و آواشناسی است، دومین دخترم دانشیار دانشگاه علوم پزشکی ایران است و در دپارتمان بیوشیمی فعالیت میکند، سومین دخترم هم متخصص کودکان و فوق تخصص غدد درون ریز و متابولیسم کودکان است، پسرم هم مهندس عمران و کارشناسی ارشد رشته MBA است.
رئیس انجمن اروپایی غدد: شما شرایط ما را عوض کردید!
کمی در مورد فعالیت های علمی تان در خارج از ایران برایمان بگویید.
من اولین دانشمند غیراروپایی بودم که وارد انجمن اروپایی غدد شدم و مطالب علمیام را ارائه کردم. اما در بار اول رئیس انجمن به من گفت که این انجمن به علت یک منع قانونی، از پذیرفتن دانشمندان غیر اروپایی معذور است.
سال بعد یک تبصره به انجمن اروپایی غدد اضافه شد که میتوانست دانشمندانی از سراسر جهان را جذب کند و از من خواسته شد که دوباره برای این انجمن درخواست عضویت بفرستم و توانستم از 200 نفر اعضای بیزینس میتینگ این انجمن 200 رای را کسب کنم.
مسئولان انجمن اروپایی غدد به من گفتند که تو شرایط ما را عوض کردی و ما مجبور شدیم درب انجمن را بر روی متخصصان غیر اروپایی هم باز کنیم. بعد از آن برای من جشنی گرفته شد و در آن جشن رئیس بزرگترین ژورنال غدد جهان و آمریکا به من گفت به ایران برای داشتن چنین زن دانشمندی تبریک میگویم.
خواهش می کنم مصاحبه ارزشمند این زن فرهیجته و متعهد را بارها و بارها منتشر کنید.