زینب، معروف به «امّ الفضل» دختر مأمون و همسر امام محمد تقی علیه السلام بود که بیش از ۱۵ سال با آن امام معصوم زندگی کرد و بنا به یک نقل تاریخی مجری قتل امام بود.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ ۲۱ مردادماه و به روایتی ٢٩ ذوالقعده سالروز شهادت امام محمد تقی (ع) است، به همین مناسبت نگاهی اجمالی به دوران زندگی پرفراز و نشیب نهمین اختر فروزان آسمان امامت و ولایت شده است. امام محمد تقی علیه السلام بر اساس اصرار مأمون و رعایت مصالح جامعه اسلامی تن به ازدواج با ام الفضل - كه از اصالت خانوادگی برخوردار نبود - می دهد و برای حفظ نسل و استمرار امامت، همسر دیگری انتخاب می نماید، چون تقدیر الهی بر این تعلق گرفته بود كه از دامن ام الفضل نسلی بوجود نیاید. بالاخره عدم اصالت خانوادگی، نازایی، وجود همسر رقیب و توطئه و دخالت های دیگران در وجود این زن نگون بخت اثر گذاشت و او را به قتل شوهر نازنین خویش وادار ساخت.
نهمین اختر فروزان آسمان امامت و ولایت، امام محمد بن علی علیهما السلام ملقب به جواد، تقی، قانع، مرتضی، نجیب، منتجب، متقی، زكی، متوكل، مرضی، المختار و مُكنّی به ابوجعفر (ابو جعفر ثانی) و ابوعلی (1) ، در سال 195 ه. ق بنا به قولی در 15 یا 17 ماه رمضان (2) و بنا به قول دیگر در دهم ماه رجب (3) در شهر مدینه دیده به جهان گشود. قول اخیر - علاوه بر شواهد تاریخی - به دلیل دعایی كه از ناحیه مقدس حضرت امام زمان علیه السلام به وسیله شیخ بزرگوار «ابوالقاسم» (حسین بن روح) آمده است، تقویت می شود. آن دعا این است:
«اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُكَ بِالْمَوْلُودَین فی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بنِ علی الثّانی وَابْنِهِ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ...؛ (4) خدایا! از تو درخواست می كنم به حق دو مولود در ماه رجب؛ محمد بن علی دوم و فرزندش علی بن محمد، كه برگزیده توست.... « پدر بزرگوارش علی ابن موسی الرضا علیهما السلام، هشتمین امام شیعیان و مادر ارجمندش بانویی بزرگوار به نام «ام ولدی» و ملقب به سَبیكه و خیزران بود كه از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر اسلام (5) می باشد. حضرت جواد الائمه بعد از پدر بزرگوارش در سن هشت سالگی (6) به امامت رسید و بعد از هفده سال امامت در سن 25 سالگی، به سال 220 ه. ق (7) در زمان خلافت معتصم عباسی به شهادت رسید و در گورستان قریش بغداد و در كنار قبر جدش امام موسی بن جعفرعلیه السلام مدفون گردید. (8) در این مقاله به مناسبت شهادت امام جوادعلیه السلام طراحان و مجریان نقشه شهادت آن امام بزرگوار را معرفی كرده، چگونگی شهادت آن حضرت را توضیح خواهیم داد.
طراحان و مجریان نقشه شهادت
بی گناهی كم گناهی نیست در دیوان عشق یوسف از دامان پاك خود به زندان رفته است (9) بی گناهی، پاكی، لیاقت، شخصیت، عظمت و بزرگواری، همانگونه كه در دل افراد سالم و صالح امتیاز آفرین است، در دل افراد بیمار، آلوده، خود كامه و قدرت طلب، حسدزا و درد آفرین می باشد و سرانجام این حسادت ها و دردها با وسوسه های شیطانی قرین شده و برای حذف آن بزرگواری ها و عظمت ها اقدام خواهند نمود. نور گیتی فروز چشمه هور// زشت باشد به چشم موشك كور (10) هنر امام جوادعلیه السلام - با عنایت خداوند و استعداد ذاتیش - در حوزه علم و دانش و كمال برای افرادی چون «یحیی بن اَكثم» و «أبی دُواد» عیب بزرگی محسوب می شد و محبوبیت آن بزرگوار در دل اهل ایمان در اقصی نقاط بلاد اسلامی، بارگرانی برای «معتصم عباسی» بود و همسر امام جوادعلیه السلام هم بر اساس ریشه ناصالح خود، همچون آتش زیر خاكستری در حال شعله ور شدن بود وگرنه امامت و عصمت و صداقت و فقاهت و هدایت، نزد هیچ انسان عاقل و شرافتمندی جرم محسوب نمی شود.
در اینجا مناسب است پیرامون هر یك از افرادی كه در شهادت آن امام همام نقش داشته است توضیح بیشتری ارائه گردد.
الف) یحیی بن اكثم: یحیی بن اكثم، قاضی القضات عصر «مأمون» و از قضات خود فروخته درباری بود كه به نوشته «ابن خلّكان» در جلد 6 كتاب «وفیات الاعیان» و اعتراف مأمون، مبتلا به انحراف جنسی بوده است. این قاضی، درباره خلفای پس از پیامبرصلی الله علیه وآله، با امام جوادعلیه السلام بحث ها و گفت و گوهایی داشت كه به شكست و حیرت وی انجامید. (11)
او به هنگام مخالفت «بنی عباس» با «مأمون عباسی» در مورد ازدواج دختر مأمون یعنی «ام الفضل» با امام جوادعلیه السلام، مورد حمایت مادی قضات «بغداد قرار گرفت تا با امام جواد هشت ساله بحث فقهی كند و بدین وسیله «مأمون» را از این ازدواج باز دارد، اما در بحث علمی شكست خورد (12) و در نتیجه از بدگویی و سمپاشی علیه آن بزرگوار و زمینه سازی برای در هم شكستن او فروگذار نكرد.
ب) احمد بن دُواد: احمد بن دُواد، قاضی دربار عباسی، در مجلسی كه «معتصم» برای تعیین حكم سارقی از فقهای بغداد تشكیل می دهد، به هنگام اظهار نظر به خطا می رود و اظهار نظر امام جوان مورد توجه معتصم قرار می گیرد و آنگاه «معتصم» طبق نظر امام جواد دست سارق را از انگشتان قطع می كند. احمد بن ابی دُواد، در این مجلس با حضور خلیفه و فقها، چنان شكست می خورد كه می گوید: «آن روز برای من قیامتی شد و آرزو كردم كه ای كاش زنده نبودم. (13)» همچنین موضوع ناراحتی و غصّه سخت خود را برای «زرقان» دوست صمیمی خود بازگو كرده و می گوید: «من بخاطر آنچه از این سیاه چُرده (ابو جعفر محمد بن علی بن موسی علیهما السلام) در حضور خلیفه كشیدم و شكست خوردم، آرزو می كنم كه ای كاش 20 سال پیش از این مرده بودم. (14)» و بعد از این ماجرا، توطئه و نقشه خطرناكی طرح ریزی نمود كه منجر به شهادت امام جوادعلیه السلام گردید.
ج) ام الفضل: زینب، معروف به «امّ الفضل» دختر مأمون و همسر امام محمد تقی علیه السلام بود كه بیش از 15 سال با آن امام معصوم زندگی كرد و بنا به یك نقل تاریخی مجری قتل امام بود. امام محمد تقی علیه السلام بر اساس اصرار مأمون و رعایت مصالح جامعه اسلامی تن به ازدواج با ام الفضل - كه از اصالت خانوادگی برخوردار نبود - می دهد و برای حفظ نسل و استمرار امامت، همسر دیگری انتخاب می نماید، چون تقدیر الهی بر این تعلق گرفته بود كه از دامن ام الفضل نسلی بوجود نیاید. بالاخره عدم اصالت خانوادگی، نازایی، وجود همسر رقیب و توطئه و دخالت های دیگران در وجود این زن نگون بخت اثر گذاشت و او را به قتل شوهر نازنین خویش وادار ساخت.
د) معتصم عباسی: ابو اسحاق، ابراهیم بن هارون، معروف به «معتصم عباسی» قدرتمدار خودكامه ای بود كه فقط به خلافت و حاكمیت خود می اندیشید و در این راه خون های بی گناهان زیادی را به زمین ریخت. معتصم، غیر از بی دانشی و معایب فراوان اخلاقی، بر خلاف مأمون در اثر بی لیاقتی وسوء تدبیر، زود تأثیر می پذیرفت. وقتی همه فقهای بغداد و بسیاری از سران بنی عباس جمع شدند كه مأمون را از ازدواج دخترهایش با امام رضاعلیه السلام و امام جوادعلیه السلام منصرف كنند، او بر موضع خویش ثابت قدم باقی ماند و نقشه ماهرانه ای را كه به صلاح حاكمیت خویش می دانست عملی كرد، اما معتصم تحت تأثیر توطئه «ابی دُواد» قرار گرفت و دستور قتل امام جوادعلیه السلام یعنی، شوهر برادرزاده خود را صادر كرد.
ه) جعفر بن مأمون: جعفر بن مأمون، برادر معتصم عباسی، در فكر قتل امام جوادعلیه السلام بود و در ماجرای شهادت آن امام بزرگوار نقش مددكاری داشت. مسعودی در كتاب «اثبات الوصیه» می نویسد: وقتی ابوجعفرعلیه السلام به سوی عراق (بغداد) حركت كرد، معتصم و جعفر بن مأمون پیوسته در فكر و تلاش برای قتل آن حضرت بودند. جعفر با خواهر ابوینی خود (ام الفضل) و همسر جواد الائمه علیه السلام در این باره صحبت كرده بود، زیرا از ناراحتی روحی و حسادت او نسبت به امام جواد مطّلع بود. چون امام جوادعلیه السلام همسر دیگر خویش «ام حسن» را نسبت به ام الفضل ترجیح می داد و به او اظهار محبت می نمود. علاوه بر این ام الفضل از امام جواد دارای فرزندی نمی شد و بدی ن خاطر نیز برای پاسخ مثبت دادن به خواسته معتصم و جعفر در مورد قتل امام علیه السلام آمادگی داشت. (15) از متون تاریخی استفاده می شود كه مجموعه ای از افراد به طور مستقیم و غیرمستقیم در شهادت امام محمد تقی علیه السلام نقش داشته اند. افرادی مثل «یحیی بن اكثم» زمینه ساز بوده اند، احمد ابن ابی دُواد و جعفر بن مأمون «محرّك» بوده اند، خلیفه عباسی «معتصم» صادر كننده حكم قتل و طبق یك نظریه تاریخی «ام الفضل» مجری طرح قتل بوده است.
چگونگی توطئه و اجرای آن
كلیم بن عمران می گوید: هنگامی كه امام جواد متولد شد، امام رضاعلیه السلام به یاران خویش فرمود: فرزندی برای من به دنیا آمده است كه مثل «موسی بن عمران» دریا را می شكافد و مادرش مثل مادر «عیسی بن مریم» مقدس و پاكیزه و پاكدامن است. سپس اضافه فرمودند: این فرزند، از روی خشم و غضب كشته می شود و اهل آسمان ها بر او گریه می كنند. خداوند نسبت به دشمن ستمگر او غضب می كند و در مدت كوتاهی او را به عذاب دردناك و شدیدی مبتلا می گرداند. (16) مأمون در سال 218 ه. ق از دنیا رفت و برادر او «معتصم» به جای وی نشست. (17) معتصم پس از تثبیت خلافت خود، از وضع امام جوادعلیه السلام كه در مدینه به سر می برد جویا شد و به «محمد بن عبدالملك زیات» كه در مدینه می زیست و سمت وزارت وی رانیز داشت نوشت: امام جوادعلیه السلام را با «ام الفضل» از جانب من دعوت كن و با احترام به بغداد بفرست. محمد بن عبد الملك نامه معتصم را به علی بن یقطین داد و او را مأمور آماده نمودن امام جوادعلیه السلام جهت سفر به بغداد كرد.
این دومین سفری بود كه امام جوادعلیه السلام به بغداد انجام داد. در سفر اول كه در سال 204 ه. ق صورت گرفت، آن حضرت حدود 10 یا 16 سال داشت و مأمون او را به بغداد فرا خواند تا دختر خویش ام الفضل را به ازدواج او در آورد و چنین شد.
اما اكنون (218 ه. ش) از عمر مبارك امام محمد تقی علیه السلام حدود 23 سال گذشته است و این مسافرت اجباری با توجه به سیاست های حیله گرانه و مرموز حاكم عباسی كه با تهدید و فضای خفقان بار به وجود آمده است، صورت می گیرد و امام جوادعلیه السلام در عین مظلومیت، با صلاح اندیشی برای حفظ اساس اسلام بدان تن می دهد.
اسماعیل بن مهران می گوید: در اولین سفری كه امام جوادعلیه السلام برای رفتن به بغداد مدینه را ترك می كرد، به حضور آن بزرگوار رسیدم و گفتم: ای مولای من! قربانت گردم، اكنون كه شما مدینه را ترك می گویید، من برای شما نگران هستم، تكلیف ما چیست؟ و امام بعد از تو كیست؟ امام جوادعلیه السلام لبخند معناداری زد و فرمود: «لَیسَ حَیثُ ظَنَنْتَ فی هذِهِ السَّنَةِ؛ آنچه تو گمان می كنی [و برای آن نگران هستی] در این سال واقع نخواهد شد. « اما برای سفر دوم - كه معتصم، امام جوادعلیه السلام را به بغداد دعوت كرد - به حضور آن حضرت رسیدم و عرض كردم: ای مولای من! جانم به قربانت، اكنون كه تو مدینه را ترك می كنی، تكلیف ما بعد از تو چه خواهد بود؟ امام علیه السلام این بار گریه كرد تا جایی كه محاسن او از اشك چشمش خیس شد. آنگاه متوجه من گردید و فرمود: این سفر خطرناكی است و آن گاه فرمود: «اَلْاَمْرُ مِنْ بَعْدی اِلی إِبْنی عَلِی؛ (18) امر امامت [و پیشوایی] بعد از من به عهده فرزندم علی علیه السلام خواهد بود. «
امام جوادعلیه السلام به حسب ظاهر با استقبال مقامات دربار و رجال حكومت و حضور علما و فرماندهان ارتشی با آسایش و احترام ظاهری به بغداد پایتخت معتصم وارد شد و در نزدیكی كاخ خلیفه، تحت نظر و مراقبت جاسوسان و مأموران حكومت اسكان یافت.
توطئه «ابی دُواد» اگر سخن «ابن اثیر» و «شیخ صدوق» - كه ورود امام جوادعلیه السلام به بغداد را در 28 محرم سال 220 ه. ق ثبت كرده اند - بپذیریم، (19) با توجه به اینكه امام محمد تقی علیه السلام در آخر ذی القعده همان سال به شهادت رسیده اند، باید بگوییم آن حضرت مدت ده ماه در بغداد اقامت داشته و در این مدت بوده است كه معتصم - طبق مصالح خویش - آن حضرت را برای حل مشكلات فقهی و علمی در جلسات قضات شركت می داده و شكست علمی «احمد بن ابی دُواد» نیز در این ایام صورت گرفته است.
به هر حال، پس از آن كه «احمد بن ابی دُواد» با 20 سال سابقه قضاوت در دربار عباسیان با شكست مواجه شد، حسد و عقده شكست، او را به عداوت و كینه كشانید و در صدد انتقام برآمد! «زرقان» رفیق صمیمی او می گوید: وی برایم می گفت: پس از آن شكست به قدری ناراحت بودم كه آرزوی مرگ می كردم، بدین جهت روز سوم بعد از جریان شكست، به نزد معتصم رفتم و گفتم: «نصیحت و خیرخواهی امیرالمؤمنین برای من واجب است. اگر آن را انجام ندهم ناسپاسی كرده و سزایم آتش دوزخ است!» معتصم گفت: «موضوع چیست؟» گفتم: «وقتی امیرالمؤمنین در مجلسی فقها و علما و مردم را جمع می كند تا برای حل یك مسأله دینی راه چاره پیدا كند، آنگاه علما و فقها حكم مسأله ای را به نظر خود بیان می كنند و نیز در آن مجلس اعضای خانواده، وزرا، فرماندهان و... حضور دارند، خلیفه نظریه همه علما و فقها را كنار می گذارد و بر خلاف نظریه آنان، نظریه كسی را می پذیرد كه فقط گروهی از افراد این امت به امامت او عقیده دارند و او را برتر و دانشمندتر از دیگران می دانند، تكلیف حكومت و علمای دربار چه می شود؟ برای آنان چه حیثیتی باقی می ماند؟ آیا این كار موجب انحراف افكار عمومی از خلافت و توجه و تمایل آنان به ابو جعفرعلیه السلام نمی گردد؟»
با شنیدن این استدلال رنگ چهره معتصم تغییر نمود، استدلال این عالم درباری را آگاهی بخش و هشدار دهنده یافت و گفت: «جَزاكَ اللَّهُ عَنْ نَصیحَتِكَ خَیراً؛ خداوند به خاطر نصیحتت به تو جزای خیر دهد. (20)» این سخنان تحریك آمیز، مزاج قدرت طلب معتصم را تحت تأثیر قرار داد و در نتیجه تصمیم به قتل امام جوادعلیه السلام گرفت.
چگونگی شهادت در مورد چگونگی شهادت آن حضرت، عمده روایات تاریخی به سه صورت زیر وارد شده است:
1 - میهمانی وزیر پس از سخنان تحریك آمیز «احمد بن ابی دُواد» در حالی كه چهار روز از مناظره علمی و پیروزی امام جوادعلیه السلام بر همه علما و فقهای دربار می گذشت، معتصم به یكی از وزیران خود دستور داد آن حضرت را به خانه خویش برای ناهار دعوت كند و مسموم نماید. او اضافه كرد كه اگر آن حضرت زیر بار دعوت نرود، بگوید مجلس خصوصی است! این وزیر - كه از ترس و ملاحظات سیاسی، نام او در تاریخ ثبت نشده است - امام جوادعلیه السلام را برای غذا خوردن به خانه خویش دعوت كرد، و آنگاه كه با اكراه و عدم قبول امام مواجه شد، اصرار كرد: بسیار دوست دارم پای خود را روی فرش خانه ام بگذاری تا به وجود مبارك شما متبرك شود و دوست دارم یكی از وزیران خلیفه هم شما را زیارت كند.
امام محمد تقی علیه السلام ناچار این دعوت را پذیرفت و آنگاه كه اولین لقمه را در دهان گذاشت احساس مسمومیت نمود، بدین جهت دستور داد مَركَب او را آماده كنند و آن گاه كه صاحب خانه اصرار به ماندن نمود، فرمود: «خُرُوجی مِنْ دارِكَ خَیرٌ لَكَ؛ خارج شدن من از خانه تو برایت بهتر است. »
امام جوادعلیه السلام در حالی كه مسمومیت در وجود او اثر گذاشته بود، خانه وزیر معتصم را ترك كرد و آن روز و شب در اثر مسمومیت و ناتوانی معده نتوانست دوام بیاورد و سرانجام حدود 20 ساعت پس از صرف آن لقمه مسموم به شهادت رسید. (21)
2 - «اَشناس»، عامل قتل ابن شهرآشوب درباره چگونگی شهادت حضرت جواد الائمه علیه السلام می گوید: پس از آن كه امام جوادعلیه السلام به دعوت اجباری «معتصم» به بغداد آورده شد و به حسب ظاهر استقبال حكومتی هم از آن حضرت به عمل آمد، معتصم «اَشناس» فرمانده ترك ارتشی را با تحفه ها و هدایایی برای امام علیه السلام و همسر او «اُم الفضل» فرستاد و همراه آن هدیه ها «شربتِ ریواس» ترش مزه آلوده به زهر را به «اَشناس» داد تا به امام جوادعلیه السلام بخوراند. «اشناس» هم به آن امام مظلوم گفت: این شربت خوشمزه ای است كه با یخ آن را خنك كرده ایم، خلیفه و احمد بن دُواد و سعید بن خضیب و گروهی از رجال سرشناس دربار هم از آن نوشیدند و خلیفه دستور داده، تا شربت خنك است شما آن را میل نمایی!
امام محمد تقی علیه السلام شربت را تحویل گرفت و فرمود: مانعی ندارد، آن را شب می خورم، اما اشناس گفت: این شربت خنك است، اگر بماند یخ آن آب می شود و خاصیت لازم را نخواهد داشت، بنابراین هم اكنون باید آن را میل نمایی! امام جوادعلیه السلام هم ناچار شربت را نوشید. (22) البته بر حسب قاعده باید ارسال هدایا بعد از جلسه مذاكره علمی و پاسخ مسائل شرعی توسط امام جوادعلیه السلام باشد والاّ این نقل تاریخی با بحث های گذشته سازگار نخواهد بود.
3 - ام الفضل، همسری بی وفا روایت سوم تاریخی درباره چگونگی شهادت امام جوادعلیه السلام این است كه: ام الفضل همسر امام و دختر مأمون به دستور عموی خود معتصم عباسی آن امام معصوم را به شهادت رسانید. طبق این روایت پس از آن كه معتصم عباسی به خلافت رسید، برای به قتل رساندن ابوجعفرعلیه السلام حیله ها و نقشه هایی می كشید. تا آن كه به «اُمّ الفضل» دختر مأمون و همسر امام علیه السلام دستور داد آن حضرت را مسموم نموده و به شهادت برساند. معتصم می دانست، ام الفضل از دست امام دل خوشی ندارد و سخت گرفتار احساسات زنانه است، چون امام جوادعلیه السلام همسر دیگری به نام «ام حسن» داشت كه برای وی فرزند پسری به دنیا آورده بود. به هر حال ام الفضل همسر بی وفای امام جوادعلیه السلام، دستور عموی خود معتصم عباسی را پذیرفت و معتصم و جعفر چون می دانستند امام علیه السلام انگور را بسیار دوست می دارد، با تدبیر، زهری را در «انگور رازقی» تزریق نمودند و ام الفضل نوزده دانه از آن را به شوهر جوان و مظلوم خویش خورانید. اما همین كه امام علیه السلام انگور زهرآلود را خورد، ام الفضل سخت ناراحت و پریشان شد و صدای خود را به گریه بلند كرد! امام جوادعلیه السلام كه با علم غیب، یا از گریه «اُم الفضل» متوجه عمل خائنانه او گردیده بود، فرمود: «چرا گریه می كنی؟ به خدا سوگند، خدا تو را به زخمی مبتلا می كند كه راه علاجی نخواهد داشت و به بلایی گرفتار خواهی شد كه نمی توانی آن را برای كسی بیان كنی. (23)» بنابر هر یك از این روایات، امام محمد تقی علیه السلام مسموم گردید و در خانه خویش در حالی كه از شدت مسمومیت با درد و رنج طاقت فرسایی، مظلومانه ناله می كرد و به خود می پیچید و از مدینه و قوم و خویشان دور بود و درد غربت بر دردهای دیگر آن حضرت می افزود، طبق معروف ترین روایات تاریخی، روز آخر ماه ذی قعده سال 220 ه. ق در بغداد، همانطور كه آن حضرت به «اسماعیل بن بَزیع» صحابی خود و پدرش فرموده بود: «الفَرَجُ بَعْدَ الْمأْمُونِ بِثَلاثینَ شَهْراً؛ گشایش، سی ماه بعد از مأمون خواهد بود»، سی ماه پس از درگذشت مأمون، به شهادت رسید. میان حجره چنان ناله از جفا می زد كه سوز ناله اش آتش به ماسوی می زد شرار زهر ز یك سو و سوز غم یك سو به جان و پیكرش آتش جدا جدا می زد نداشت شِكوه زبیگانگان به لب، دم مرگ و لیك داد زبیداد آشنا می زد برون حجره همه پایكوب و دست افشان درون حجره یكی بود دست و پا می زد اِستاده بود و جواد الائمه جان می داد از او بپرس كه زخم زبان چرا می زد (24)
پی نوشت :
1) مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 410 و كشف الغمه، ج 3، ص 135 و 155. 2) اصول كافی، ج 1، ص 492. 3) مصباح المتهجد، ص 557. 4) مفاتیح الجنان، دعاهای ماه رجب. 5) اصول كافی، ج 1، ص 315 و 492. 6) همان. 7) همان، ص 492. 8) ائمة الهدی، العقار الهاشمی الافغانی، ص 135. 9) دیوان صائب تبریزی. 10) كلیات سعدی، ص 82. 11) زندگانی امام جوادعلیه السلام، صادقی اردستانی، ص 221، به نقل از بحارالانوار، ج 50، ص 80 - 82. 12) الامام الجواد من المهد الی اللحد، ص 182. 13) همان، ص 301 و 308. 14) همان. 15) زندگانی امام محمد تقی علیه السلام، عمارزاده اصفهانی، ص 286. 16) بحارالانوار، ج 50، ص 15. 17) همان، ص 16. 18) الارشاد مفید،ج 2، ص 298. 19) كامل ابن اثیر، ج 5، حوادث سال 220 و بحارالانوار، ج 50، ص 8. 20) بحارالانوار، ج 50، ص 6. 21) همان، ص 7. 22) همان، ص 8. 23) بحارالانوار، ج 50، ص 17. 24) سفینه عشق، سروده حاج علی انسانی، ص 198.