آقای معاون جهت اطلاع و استفاده مقتضی در تصمیم گیریهای مدیران عرض میکنم که خستگی ناشی از صف کمتر از خستگی سفر زمینی از تهران به نجف اشرف نیست!
گروه فرهنگی خبرگزای دانشجو؛ برخلاف سه اربعین گذشته امسال هوایی به نجف مشرف شدیم هنگام عبور از پلههای هواپیما دو اتومبیل تشریفات جلب نظر میکرد در بدو ورود به داخل هواپیما معاون محترم رئیس جمهور رویت شد احتمالا برخی از مجاورین ایشان هم مسافر اتومبیل تشریفات بودند. حوالی نیمه شب وارد فرودگاه نجف اشرف شدیم. قسمت نشد شاهد پیاده شدن آقای معاون باشیم و از مدل اتومبیل تشریفات احتمالی در فرودگاه نجف بی اطلاع هستم در آن ساعت شب از باجه یا شعبه بانک ملی ایران در فرودگاه نجف چیزی مشاهده نشد! جناب آقای معاون عوارض ورود فرودگاه نجف را چگونه پرداختید؟! ما اندکی بیشتر از عوارض فرودگاه نجف ارز از صرافیهای تهران تهیه کرده بودیم.
شب را مجاور حرم مطهر گشتیم و بعد از نماز صبح در کناری خوابیدیم. بعد از نماز ظهر به قصد یافتن محل دریافت ارز راه افتادیم. برسان برسان بعد از ساعتی پیاده روی جمعیت انبوهی در محل بانک مشاهده شد پسرم در انتهای صف ایستاد و من به کشف اطلاعاتی از کم و کیف فرآیند کار پرداختم. با وجود اینکه امیدی به دریافت ارز نداشتیم، اما نگرانی از کسر آمدن موجودی نقد هنگام بازگشت موجب شد پذیرای ساعاتی زندگی در صف بشویم. اتومبیل تشریفات را اطراف صف ندیدم! در عجبم آقای معاون کسر بیاورد! احتمالا ارز آقای معاون در تهران تحویل شان شده! شاید هم در فرودگاه نجف تقدیم شان شده! در عجبم آقای معاون و همکاران شان چگونه باید ذهن مبارک شان را درگیر مسئله ارز زوار نمایند؟! اصلا آقایان چگونه برای اقشار مردم برنامه ریزی مینمایند؟! شاید اگر امثال من همت کنیم و گزارش خلاصه و مکتوب تقدیم کنیم، ایشان و همکاران شان با شبیه سازی صف دریافت ارز را میبینند! شاید نیاز باشد تعداد زوار خواستار ارز را به تعداد شعبهها و باجهها تقسیم کنیم تا امثال ایشان ناچار به سوزاندن فسفر نباشند! الان که با پسرم نوبتی در صف میایستیم تا تنها صد هزار دینار را با هم دریافت کنیم این چند خط را نوشتم آن قدر فرصت اضافه دارم که زیارت جامعه کبیره و دعای عالیه المضالین را هم بخوانم راستی آقای معاون این ادعیه را در کدام صف میخوانید؟!
آقای معاون جهت اطلاع و استفاده مقتضی در تصمیم گیریهای مدیران عرض میکنم که خستگی ناشی از صف کمتر از خستگی سفر زمینی از تهران به نجف اشرف نیست! آقای معاون الان شب شده و خفت ناشی از ازدحام این جمعیت در این محله شهر نجف خیلی ارزش دارد. یادتان باشد به مدیران بفرمایید ارزان حساب نکنند. جهت اطلاع شما عرض میکنم، اینجا نیمی از بلوار بسته شده و تردد اهل محل مشکل، آقای معاون نگاههای متعجب اهل محل و ماشینهای عبوری آبرو برده آن هم برای صد هزار دینار، آقای معاون شاید اگر از اتومبیل تشریفات استفاده نمیکردید برخی کسر شأن شما تصور میکردند، بدانید این صف هم کسر شأن ماست.
آقای معاون بعد از حدود ۱۳ ساعت موفق به دریافت صد هزار دینار شدیم، ولی گم شدن عینک مطالعه در این فرآیند مانع از ادامه نوشتنم در طول سفر شد الان که سفرمان پایان یافته دوست ندارم آن صف و زمان با ارزش تلف شده و حواشی آن را به یاد بیاورم. بعید میدانم آقای معاون حسی از تحقیر ناشی از نگاههای متعجب مردم عراق به اجتماع زوار ایرانی خواستار ارز داشته باشد آقای معاون بدانید اگر لطف برخی از همین میزبانان عراقی در توزیع آب و غذای نذری در بین این صفها نبود، تحمل آن مشکلتر بود. علی ترابی: آقای معاون در مسیر سفر پدر دو شهید عراقی در منزلش یک شب ما و گروهی حدود ۱۲ نفر با خانواده از ماهشهر و اهواز شد. تمام مردهای گروه با دمپایی بودند. پسرم یک کفش ورزشی ساده که در مدرسه میپوشد را به پا داشت و من که با تجربه کند شدن یا متوقف شدن در اثر تاول پا در سالهای قبل، امسال یک کفش مناسب از کفش ملی تهیه کرده بودم. حس خوبی نداشتم بین این گروه تنها یک نفر شغل تخصصی را در یک شرکت پتروشیمی در ماهشهر داشت و بقیه کارگر ساده، راننده، رفتگر و برخی بیکار بودند. همه زمینی آمده بودند و از صحبتها معلوم بود که حتی هزینه تهیه گذرنامه هم برای برخی سخت بود و با مساعدت عزیزی دیگر گذرنامه تهیه کرده بودند. میگفتند که کرایه سی هزار تومانی نجف تا کوفه هم برای ایشان زیاده بوده و تا کوفه را پیاده رفتند و از کوفه پیاده عازم کربلای معلی شدند.
آقای معاون در مسیر بازگشت از کربلا به نجف با یک ون طی مسیر کردیم. یک همسفر خوزستانی تعریف میکرد که برای تهیه هزینه ویزا و سفر اربعین قصد فروش موتور سیلکت خودش را داشت که یک آشنا مطلع میشود و هزینه ویزا را تقبل میکند.
خلاصه اینکه اکثر مردم شرکت کننده در این مراسم از قشری هستند که صدایشان به سختی به گوش آقای معاون میتواند برسد.
آقای معاون از یک زائر شنیدم که اتوبوس شان ۴۸ ساعت در مرز مهران معطل شده بود شما که بهتر از ما روالهای تصمیم گیری را میشناسید بفرمایید کدام مدیران باید پاسخگوی این بی تدبیری باشند؟
آقای معاون همسفر شدن با شما برای من یک فایده ویژه داشت آن هم این بود که با شما درد دل کنم تردید ندارم که مانند یک پدر با سعه صدر درد دل من که پدرم در قید حیات نیست و از میراث ژن خوب بهرهمند نیستم را میشنوید. یک فایده عمومی دیگر همسفری با شما در هواپیمای رفت، این بود که غذای گرم به مسافرین داده شد، میخواهم این را به حساب دیگری بگذارم، اما سخت است. در پرواز برگشت افتخار همسفری با حضرتعالی را نداشتیم و از غذای گرم در هواپیما بی بهره بودیم، به شما غذای گرم دادند؟!
آقای معاون حتی اگر مسئولین عراقی در تامین یا توزیع ارز همکاری نکرده باشند، بی کفایتی و بی تدبیری مدیران و مسئولین ایرانی قابل بخشش نیست و باید عواقب کارها و تصمیمات شان را بپذیرند. شنیدن خبر استعفا یا اخراج مسببین واقعی این رخداد و تنزل رتبه آتی آنها در خدمت به خلق مرهم مختصری بر زخم زوار است. ۹/۸/۱۳۹۷