خیلیها دوست ندارند جلو چشم دیگران باشند. یا خجالتی هستند یا از اینکه احساس کنند دیده میشوند، حس ناامنی به آنها دست میدهد. در نقطه مقابل، اما افرادی هستند که این روزها و در غیاب کلمات فارسی مناسب، سلبریتی خوانده میشوند
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو: خیلیها دوست ندارند جلو چشم دیگران باشند. یا خجالتی هستند یا از اینکه احساس کنند دیده میشوند، حس ناامنی به آنها دست میدهد. در نقطه مقابل، اما افرادی هستند که این روزها و در غیاب کلمات فارسی مناسب، سلبریتی خوانده میشوند.
یک ورزشکار معروف، یک بازیگر سرشناس و یا یک کنشگر اجتماعی میتواند بالقوه یک سلبریتی باشد اگر و تنها اگر شهوت دیده شدن داشته باشد و ابزار لازم را هم به کار گیرد.
رفاقت با اصحاب رسانه، درگیری یا دیدارهای بی مورد با آدم معروفها، حضور و اظهارنظر در هر جایی که میتوانند به چشم بیایند و البته عضویت در یک شبکه اجتماعی (ترجیحاً اینستاگرام یا توئیتر و یا هر دو)، از ابزارهای مهم سلبریتی شدن است.
اصولاً جاهطلبی در نهاد هر انسانی وجود دارد. میل به پیشرفت و احساس قدرت نیز همینطور. حالا اگر شما یک جوان کم سن و سال باشید و هزاران نفر یک صدا نامتان را فریاد بزنند و امضا بخواهند، قطعاً دچار اختلال اعتماد به نفس کاذب خواهید شد مگر اینکه ضعف شخصیتی نداشته باشد.
قطعاً نیاز به نام بردن از فرد خاصی نیست، چون خواننده این سطور به راحتی دهها مثال از رفتارهای سلبریتیهای حاشیه ساز را میتواند مورد اشاره قرار دهد.
اظهارنظرهای شاذ سیاسی، اظهار فضل در زمینه اقتصاد، لجبازی و رفتارهای باجگیرانه در برابر مردم و حاکمیت از حرکاتی است که گوئی اگر از یک سلبریتی سر بزند، دیگر سلبریتی نیست.
پلان یکم: پلیس به سلبریتی موردنظر فرمان ایست میدهد، میداند (یا طلبکارانه مدعی است) که خلافی مرتکب نشده. اما موظف است یا ناچار است به ایستادن. حاضر نیست قبول کند که سرعتی نزدیک به دوبرابر حد مجاز داشته است. تست مصرف الکل نمیدهد و حتی مأمور قانون را تهدید کرده و فیلم را در فضای مجازی منتشر میکند.
این فرد قطعاً بازداشت و محاکمه خواهد شد حتی اگر فلان سلبریتی مسألهدار باشد. البته این اتفاق در کشوری رخ خواهد داد که شأن مأمور قانون خصوصاً پلیس در اولویت باشد، قوه قضائیه مستحضر به حمایت قوه مجریه بوده و در یک کلام، یک قانونشکن به پشتوانه نوچههایش برای نظم و انضباط عمومی شاخ و شانه نکشد.
پلان دوم: مقابله با قانونشکنها ضامن بقای جامعه و مجوب ادامه حیات قانون است. این امر شامل سلبریتیها هم میشود و قطعاً برخورد با آنها، از اهمیت بیشتری برخوردار است چرا که در صورت بروز کمترین تزلزل در برخورد با یک فرد مشهور، آفتهای متعددی به جان جامعه خواهد افتاد که مضراتی کمتر از سیل و زلزله ندارد.
چه بخواهیم چه نخواهیم، سلبریتیها در نقش الگو برای افراد مختلفی عمل میکنند. بعضیها (مثلاً جوانها و نوجوانها) ممکن است حتی رنگ لباس، سبک زندگی، کلمات مورد استفاده و حتی سبک خرید کردنهای سلبریتیها را آگاهانه تقلید کنند. بعضی دیگر هم اگر چه ظاهراً تحت تأثیر آنها نیستند، اما عملا و در ضمیر ناخودآگاه از رفتارهای این طیف الگوبرداری و در زندگی خود اجرا میکنند. این موضوع در حال حاضر محل کسب درآمد سلبریتیها نیز هست. امروز طیف بزرگی از افراد مشهور، بدون هر نوع سابقه در ورزش، هنر و یا موارد دیگر، تنها با خودنمائیهای مضحک و ساختارشکن، یک سلبریتی اینستاگرامی به حساب میآیند. البته بازیگران سینما و تلویزیون، بازیکنان فوتبال و خیلیهای دیگر هم میکوشند تا با قانونشکنیهای جسته و گریخته، از این فرصت و پولهای بادآورده تبلیغات در صحات شخصی اینستاگرامی استفاده کنند و پولی به جیبهای خود سرازیر کنند.
تا اینجای کار باز هم قابل تحمل است و شاید نیازمند واکنش قوی، اما غیرفوری، اما ایستادن در برابر ماموری که میخواهد قوانین راهنمائی و رانندگی (تنها قانون مشترک جاری در همه کشورهای دنیا) را اجرا کند، دست کم در اروپا و آمریکا (همان کشورهایی که سلبریتیهای برای اخذ اقامت در آنها سرو دست میشکنند)، عاقبت خوشی ندارد.
فلسفه برخورد با اینگونه قانونشکنیهای سلبریتیها در اروپا و آمریکا، اجرای بیرحمانه قانون برای جلوگیری از انتقال الگوی غلط به جامعه است.
پلان سوم: مجازات زندان، جریمههای سنگین، محرومیت ابدی یا طولانی مدت از رانندگی، انجام خدمات عمومی (تمیز کردن معابر شهری، مراجعه مداوم به روانپزشک، حضور در کلاسهای آموزش قوانین راهنمایی و رانندگی، انتشار تصاویر دستگیری و حضور در دادگاه (و یا تا پشت در دادگاه) و نهایتاً اجبار به عذرخواهی از بدیهیترین نتایج رانندگی با سرعت بالا و یا رانندگی در حالت مستی است.
اینکه بعضاً در کشور ما، بر اساس رأفت اسلامی و در مواردی به دلیل مظلوم واقع شدن دستگاه قضائی و نیروی انتظامی، نحوه برخورد با سلبریتیها و افراد مشهور خوزه فرهنگ، ورزش و سیاست، مصداق برخورد دست به عصا شده است؛ قطعاً برخی افراد را به طمع انداخته و موجبات بروز اختلال در روند عادی رسیدگی به جرائم را فراهم کرده است.
پلان چهارم: در کشور ما، اما باید دقیقتر به تبعات تمرد سلبریتیها از قانون نگریست. کشوری که توسعه فضای مجازی در آن به شکلی افسار گسیخته و بدون طرح جامع و هماهنگی صحیح میان مسئولان مربوطه روی داده است و همزمان با لشکری از سلبریتیهای و برخی مسوولین ساختارشکن و مدعی همهچیزدانی مواجه شده است، خواهناخواه به مشکلات عمدهای برخورده است که برای دیدن آنها، تنها نیاز به باز کردن چشمهاست که در اینجا چند مورد را به عنوان نمونه مرور میکنیم:
۱) سوءاستفاده از فضای مجازی به عنوان ابزار جرم ۲) گسترش و تبلیغ گردنکشی در برابر قانون ۳) مظلوم واقعشدن مجریان قانون و در نتیجه کاهش ضمانت اجرائی قوانین ۴) فشار افکار عمومی بر قوه قضائیه و کاهش ضریب نفوذ دادگاه در برخورد با انواع مفاسد ۵) ایجاد دوقطبی و گسل در جامعه میان هوادارن سلبریتیها و مردم عادی ۶) تزریق حس عدم وجود عدالت و در نتیجه ایجاد یأس و دلسردی در نخبگان
پلان پنجم:
یک لحظه تصور کنید که به جای این سلبریتی ها محترم یک نماینده مجلس یا یک مسول سیاسی بود، چه اتفاقی می افتاد؟ همه این افرادی که خودشان قانون شکن هستند دادعدالت خواهی سر می دادند که وا اسفا ما به کجا رفته ایم؟
در اینجا باید بگوییم رفتار مسوولان و آدم های معروف نباید از مردم عام جامعه جدا باشد آن ها هم یکی از همین مردم هستند و به واسطه شغل نباید خدمات بهتر و الویت های بیشتر شاملشان شود ، مسوولان از بستر این جامعه رشد می کنند و رفتارشان در انظار می شود رفتار جامعه ، یک نکته باید به این سلبریتی های عزیز بگوییم همانقدر که دغدغه جامعه را داریم باید رفتار خودمان را نیز زیر نظر بگیریم.
حالا این ما هستیم که باید انتخاب کنیم که آیا دغدغه عدالت، اسلام، انسانیت و اجرای قانون را داریم یا خیر. اگر پاسخ مثبت است پس مطالبه برخورد قاطع با هرگونه قانونشکنی خصوصاً در مورد سلبریتیها (که در نقش ژنخوبهای عرصههای مختلف عمل میکنند) پشتوانه قوه قضائیه و نیروی انتظامی در برخورد با سلبریتیهای خلافکار و ضامن قوام فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی ماست.