گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ تکرار، همیشه بد نیست اما اگر از حد بگذرد و تبدیل به کلیشه شود، حال آدم را به هم میزند. فرقی هم نمیکند که «تَکرار» یک فتنهگر برای یک لیست باشد یا تکرار یک عادت توسط یک جمعِ همیشه ثابت. عادت که چه عرض کنیم، کار بعضی کنشهای سیاسیِ رفقای اصلاحطلب از عادت گذشته و انگار به «اعتیاد» رسیده. اعتیاد به مظلومنمایی، فریاد «وامصیبتا» سر دادن و از همهچیز شاکی بودن. از 84 و انتخابات تاریخی سوم تیر به این طرف، عادت همیشگی دانشجویان اصلاحطلب همین بوده: فریاد بزن و معترض باش.
نمایش اعتراض آنها در همه این سالها پردههای متنوعی داشته. از به هم ریختن دانشگاهها در سال88 و حمایت تلویحی و بلکه تصریحی از آشوبگران چپگرای سال96، تا سیاسی کردن اعتراضات صنفی دانشجویان. روز گذشته اما، پرده دیگری از این نمایش اعتراض، در باغموزه نگارستان تهران برگزار شد. در نشستی با عنوان «نشست خبری مسئولان دولتی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی با نشریات دانشجویی» که البته خوانش درستش میشود این:«دورهمی نشریات اصلاحطلب با مقامات دولتی و نمایندگان مجلس». معاون فرهنگی دو وزارتخانه علوم و بهداشت، رئیس فراکسیون امید مجلس و «معاون ارتباطات و پیگیری اجرای قانون اساسی ریاست جمهوری» هم مهمانان ویژهی این نمایش بودند. نمایشی پر از طلبکاری.
خوددرگیری به سبک اصلاحاتیها
«فراکسیون امید در ماجرای انتخاب غلامی به عنوان وزیر علوم به دانشجویان خیانت کرد» این را فعالان نشریات دانشجویی اصلاحطلب به محمدرضا عارف گفتند. معاون اول دولت هشتم، که روزگاری امید اصلاحات محسوب میشد و سرلیست آنها برای فتح پارلمان بود، سه سال پس از انتخابات مجلس دهم نه در جایگاه یک قهرمان، که به عنوان یک متهم به جلسه نشریات اصلاحطلب رفت. عارف از همهطرف سوالپیچ میشد و از اصلاحطلبانی که مدتهاست به «عبور از روحانی» فکر میکنند پرسشهای تند میشنید. عارف البته رادیکالیسم مرسوم اصلاحاتیها را ندارد و دُم به تلهی سوالات تند دانشجویان اصلاحطلب نداد. پرسشها عمدتا بر برخی پروندههای خاص، مثل ماجرای جاسوسان محیط زیستی یا دانشجویان بازداشتی فتنه دیماه96 متمرکز بود و عارف پاسخ میداد:« هر کسی که خطا کرده باید بازداشت شود» و «ورود شورای عالی انقلاب فرهنگی به موضوع برگزاری کرسیهای آزاداندیشی، بیانگر اهمیت آزاداندیشی برای نظام است.». شاهبیت سخنان عارف اما این جمله بود:«فراکسیون امید به هیچ دردی نمی خورد.» اعترافی تلخ که در سال آخر مجلس دهم، بر آن چیزی صحه میگذارد که کارشناسان همان اسفند 94 میگفتند.
معاونین فرهنگی وزارت علوم و وزارت بهداشت هم از مهمانان دیگر این نشست بودند. آنها مدام از جانب دانشجویان اصلاحطلب با پرسشهایی در چند حوزه محدود، مواجه میشدند و در دام درگیری داخلی حامیان دولت با مقامات دولت، گیر میافتادند.
تناقض، تا بینهایت
اما جالبترین اتفاق این نشست، توزیع دو بیانیه با امضای مبهم «جمعی از فعالان نشریات دانشجویی کشور» و «جمعی از مدیران مسئول و دستاندرکاران نشریات دانشجویی کشور» بود. در بیانیه اول، کمی هیاهو درباره فضای دانشگاهها مطرح شده و از محمدرضا عارف خواستهاند تا «شیوه نامه اجرایی آییننامه انضباطی دانشجویان» تصویب شود. در بیانیه دوم اما اعتراضاتی عجیب به فضای فعالیت نشریات در دانشگاههای کشور شده. اعتراضی که یک سوی آن پرسیدهاند چرا مجوز انتشار برای برخی نشریات صادر نشده و از سوی دیگر طلبکارند که چرا برای برخی نشریات دیگر مجوز صادر شده؟ غرولندهای نشریاتیهای اصلاحطلب البته به همین تناقضگویی ختم نشده. مثل همیشهی بعد از 88، آنها ادعا کردهاند عدهای میخواهند جریان «مستقل و منتقد»- بخوانید اصلاحطلب و ضد انقلاب- را از کمیته ناظر بر نشریات حذف کنند و با نشریات دانشجویی برخورد حذفی صورت میگیرد و ردصلاحیتها سلیقهای است. همه اینها البته در حالی است که به گفته تعدادی از فعالین نشریات دانشجویی، تخلفات گستردهای در انتخابات کمیته نظارت بر نشریات دانشگاه تهران رخ داده. تخلفاتی که به نظر میرسد هدف آنها، حذف جریان انقلابی از کمیتههای ناظر بوده است؛ درست بر خلاف ادعای اصلاحطلبها.
«داد»های مخالفین نظام در صحن دانشگاه
ادعاهای بیپایان دانشجویان اصلاحطلب اما در حالی مطرح میشود که همین حالا، میتوان چندین نشریه از دانشگاههای مختلف کشور را نام برد که در حال انتشار تندترین مطالب و نقدها هستند و نه تنها کسی کاری به کارشان ندارد، بلکه از حمایتهای مادی و معنوی مسئولین دانشگاهها هم بهره میبرند. مثلا نشریه دانشجویی «داد». دو هفتهنامهی جمعی از دانشجویان دانشگاه شریف که نقطه اشتراکشان، تخاصم با نظام است. نشریه آنها هر دو هفته یکبار به صورت تمامرنگی در دانشگاه شریف منتشر میشود و عنصر مشترک بیشتر مطالب آن، ترسیم تصویری تلخ و سیاه از شرایط کشور است. یکی از تندترین مطالب این نشریه اما سرمقاله شماره پنجم آن با عنوان «آقاجان» به قلم «محمد امیدی خسروشاهی» بود که درباره عملکرد رهبری نوشته شده و با ادبیاتی طعنهآمیز، رهبر انقلاب را خطاب قرار میداد. طبیعتا انتشار همهی این مطلب موهن نه کار درستی است و نه ما علاقهای به آن داریم اما در بخشهایی از این یادداشت آمده است:«...راستی آقاجان خبری از میرحسین و کروبی دارید؟.. دلم برای آن فتنهگر دومخردادیام تنگ شده است....در این چهلسال، یک دهسالی را میخواستیم از راه کربلا به قدس برویم. یکی دو دوره ریاستجمهوری آن خدابیامرز هم مشغول سازندگی بودیم. بعد از آن هم، بیست سالی هست که در پی اصلاحات کذایی هی رای میاندازیم تا مصلحین شورای نگهبان را انتخاب کنیم...القصه که در این چهل سال اصلا وقت نکردهایم معنای «آزادی بیان» را درک کنیم....»
این، تنها دو نمونه از طرح جلدهای نشریه «داد» است
نشریه «داد» اما نه توقیف شده، نه ردصلاحیت فلهای و نه چیزی شبیه اینها. همچنان در دانشگاه شریف منتشر میشود، دو هفته یکبار علیه نظام شبهه نشر میدهد و برای همه این کارها از بودجه معاونت فرهنگی دانشگاه شریف برای چاپ و توزیع بهره میبرد و به جلسات محفلی فعالین فرهنگی این دانشگاه هم دعوت میشود. این، همان وضعیتی است که فعالان نشریاتی اصلاحطلب دارند روضهاش را پیش عارف و غفاری و فراهانی میخوانند!
حمایت از فمنیسم و کشف حجاب در یک نشریه دانشجویی
یا در یک نمونه دیگر، میتوانیم نشریه «ارغوان» در دانشگاه تفرش را نام ببریم. نشریهای که در تازهترین شاهکارش، خودآموزِ «فمنیست مسلمان بودن» را منتشر کرده و درباره کشف حجاب چند دخترکِ خودفروخته نوشته:« بیش از یک سال است که از اعتراضات مدنی دختران خیابان انقلاب علیه حجاب اجباری می گذرد، اما چه چیزی در این مسئله نهفته است که به بدترین شیوه ها با این اعتراضات مدنی مخالفت می شود؟» از طرح جلدش هم چیزی نگوییم بهتر است. خودتان ببینید:
تلاش برای بقا
اعتراضات تند و تیز دانشجویان اصلاحطلب به فضای فرهنگی دانشگاهها در حالی است که نمونههایی مانند «داد» و «ارغوان» را با کمی دقت میتوان در بسیاری از دانشگاههای کشور یافت. اینکه مسئولین دولت یازدهم و دوازدهم در شکلگیری این فضا نقش داشتند یا باعث تضعیفش میشوند موضوع بحث ما نیست؛ اما طلبکاری همیشگی دانشجویان اصلاحطلب را از هر زاویهای نگاه کنیم، یک هیاهوی توخالی است. هیاهویی که در روزهای افول گفتمانشان در میان مردم، و ناکارآمدیهای مکرر دولتی که همین اصلاحطلبها برای رایآوردنش به آب و آتش زدند؛ بیشتر به دست و پا زدن میماند. دست و پا زدن برای بقا.