کنارهم گذاشتن المانهایی خاص و احتمالا اخلاقی در کنار یکدیگر، حاکی از سریالی است که برای طراحی اش فکر شده و چیدمان قابلی دارد؛ اما به هرحال پذیرش این قصه به اصطلاح زرد انهم از جنس عاشقانه، کمی غیرقابل فهم و باور است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو، درگیر کردن مخاطب با قصههای عاشقانه و یا هر داستانکی که رگههای خانوادگی با ترکیب عاشقانه داشته باشد، فی نفسه جذاب است البته اگر سازنده یعنی فیلمساز هم بتواند متن را به درستی به تصویر درآورد. پس فیلم و سریالی که این خصیصه را وصله فیلمنامه خود سازد، به شرط نگارش محکم و فرم قوی، بطور بالقوه مخاطبانش را خواهد داشت.
بهرنگ توفیقی فیلمساز جوان و کاربلدی است که لااقل در حیطه سریالسازی موفق عمل کرده؛ همینطور هم که او در «بر سر دو راهی» هرچند که داستان غلوگونهای دارد، ولی بازهم میتواند بیننده را با خود همراه کند، چون دلیل فوق الذکر را دارد.
کلید مرکزی داستان سریال را توجه کنید؛ دل دادن ’بی منطق‘ زنی سالخورده در گروی پسر مثلا با مرام پایین شهری و البته با شخصیتی ’بی منطق‘! نکته بد ماجرا همین جاست که اتفاقا همین نبود ’ربط منطقی‘ نیز سریال را در نطفه انگار بی در و پیکر میکند و زیادی متوهم. گرچه در قصه پردازی حداقل تا به الان به زمین نخورده و جذابیتش را حفظ کرده است.
اینکه نویسنده و بعدتر کارگردان بتواند از قصهای که بالظاهر خیالی است و کمتر در عالم واقع رخ دهد؛ اما سریالی بسازد که مخاطب ان را کاملا بپذیرد و حتی دوستش داشته باشد خب اتفاق بدی هم نیست. همچنانکه بهرنگ توفیقی، فرم و کارگردانی پر و پا قرصی را در «بر سر دو راهی» بدست گرفته و لااقل از این جهت قابل اعتناست.
به هرحال داستان حامد عنقا ازجمله تیترهای عامه پسندی است که به اصطلاح شاید زرد باشد، اما تجربه و همکاری او با بهرنگ توفیقی در سریالهای موفقی مثل ’انقلاب زیبا‘ و بخصوص ’پدر ‘ همچنان نشانههای قابل پیگرد در «بر سر دو راهی» را برای مخاطب خواهد دارد، اما اینکه قرار است منتج به چه حکایتی شود را باید منتظر نشست.
در این سریال نیز همانند چند مجموعه قبلی حامد عنقا، کارکتر «حامد» بازهم نقاش اصلی داستان اوست که برخلاف قبلتری، اینبار دیگر روی بازیگران تازه کار ریسک نکرده و قصه را به دست حمید گودرزی، مهراوه شریفی نیا و میترا حجار نهاده؛ هرچند دلبسته و وابستگی نویسنده به برخی اسامی گویا چیزی جز حاشیه بر متن ماجرا نیست!
دیگر اینکه فضای قصه گویی طولانی، با تعلیق و حوادث کم و بیش ازجمله شگردهای حامد عنقاست که در این سریال، شکست زمان و تعریف غیرخطی قصه را نیز به «بر سر دو راهی» چسبانده تا موکدا مخاطبش را از دست ندهد؛ اینها نکات مثبت سریالسازی هم هست. در عین اینکه دست گذاشتن روی اصالت لوکیشنها با رنگ امیزی کدر، فضای بصری سریال را نیز بی نصیب از خوشفکری طراحانش نگذاشته است.
این کنارهم گذاشتن المانهایی خاص و احتمالا اخلاقی در کنار یکدیگر حاکی از سریالی است که میتوان گفت: برایش فکر شده و چیدمان قابلی دارد؛ اما به هرحال پذیرش این قصه به اصطلاح زرد انهم از جنس عاشقانه، کمی غیر قابل فهم و باور است.