یکی از مسائلی که این روزها جامعه ما را به خود درگیر کرده، مسئله مرجعیت اجتماعی سلبریتیها است. واژه سلبریتی عموماً به اشخاصی اطلاق میشود به عنوان یک چهره شاخص به رسمیت شناخته شده باشند.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، رضا بیات؛* یکی از مسائلی که این روزها جامعه ما را به خود درگیر کرده است، مسئله مرجعیت اجتماعی سلبریتیها است. واژه سلبریتی عموماً به اشخاصی اطلاق میشود که میان مردم شهرت یافته و به عنوان یک چهره شاخص به رسمیت شناخته شده باشند.
این چهرهها اغلب از طریق رسانههای جمعی و شبکههای اجتماعی شهرت گستردهای مییابند که دلیل آن پرداختن بسیار رسانهها به موضوعات چهرهها برای تغذیه مطالب نشریات و پایگاههای خبری و. است. امروزه سلبریتیها در سراسر این کره خاکی به دلیل وجود پایگاه اجتماعی گسترده و شناخته شدن در میان عموم جامعه، مرجعیت اجتماعی یافته اند.
به این معنا که افکار و اعمال این افراد بر جامعه تاثیر گذار بوده و مورد استقبال عمومی واقع شده است. اظهار نظر سلبریتیها در مورد بحرانها اجتماعی و انتقاد به ساختارها بدون درک صحیح از این پدیدهها از یکسو و پذیرش نظر و سخن این سلبریتیها در میان افراد جامعه از سوی دیگر خدشهای عمیق بر جسم و جان عقلانیت و خردگرایی در جامعه پدید آورده و شهرتگرایی را جایگزین آن کرده است.
اما دلیل این پذیرش بیچون چرا و استقبال عمومی در سطح گسترده چیست؟ همانطور که اشاره شد، امروزه رشد رسانهها و شبکههای اجتماعی باعث گسترش شهرت سلبریتیها شده است و میتوان گفت که با رشد روزافزون رسانه و انقلاب ارتباطی، مرجعیت اجتماعی افرادی که رسانه روی موضاعات آنها تمرکز دارد به امری گریز ناپذیر بدل شده است.
در واقع میتوان گفت که امروزه رسانه به عنوان مهمترین عامل در اسوه سازی و جریان پروری، قدرت تولید و باز تولید مرجعیت اجتماعی را برای افراد شاخص دارد. از طرف دیگر سلبریتیها با ترویج سبک نوینی از زندگی توجه عموم مردم جامعه را به خود جلب کرده اند، بدین معنا که آنها با ترویج و نشان دادن سبک زندگی غربی و بهرهمندی از منابع رفاه در سطح عالی توانسته اند برای مردم جامعه جذاب و منحصر به فرد جلوه کنند.
این عوامل با همبار شدن بر یکدیگر موجب مرجعیت اجتماعی این افراد گشتهاند و به آنها چهرهای کاریزماتیک بخشیدهاند. اما مهمترین عاملی که موجب مرجعیتیابی سلبریتیها بوده عدم توجه رسانههای جمعی به نخبگان است، البته باید به نخبگان نیز خرده گرفت که برای بهرهگیری از پایگاه اجتماعی سلبریتیها، آنها را هم عرض خود قرار داده و اجازه اظهار نظر در باره پدیدههای سیاسی_اجتماعی را به آنها داده اند.
البته باید توجه داشت که این امر نشأت گرفته از عدم وجود جایگاه رسانهای، پایگاه اجتماعی و اقبال عمومی برای نخبگان است؛ رسانهها نیز به دلیل جذب مخاطب بیشتر به نوعی پوپولیسم تمایل یافتهاند که در آن پررنگ کردن حقوق و علایق مردم عامه در برابر گروه نخبگان و ارائه الگوی اپوزیسیون و همجهت با علایق عامه مردم جریان دارد.
در واقع به دلیل عدم وجود سواد رسانهای و آگاهی سیاسی_اجتماعی در میان مردم، مباحثی که از سوی نخبگان مطرح میشود دارای اقبال عمومی نیست، در مقابل سلبریتیها با ارائه نقطه نظرات سطحی که با تفکر عموم جامعه همسو است جامعه را به خود جذب و بر آن تاثیر میگذارند. از دیگر دلایل مرجعیت سلبریتیها نیز وجود یک روحیه اپوزیسیون در آنهاست.
گرفتن موضع اپوزیسیون از سوی سلبریتیها نسبت به نخبگان، آنها را افرادی جسور جلوه میدهد که به نظر میرسد طرح و ایدهای نو در سر دارند؛ در حقیقت سلبریتیها با توسل به این موضع گیری، از یکسو توانستهاند چهره کاریزمایی خود را پررنگتر کنند و از سوی دیگر جایگزین روشنفکران جامعه شدهاند.
البته باید به این امر توجه داشت که سلبریتیها در جذب مشارکت مردم در امور اجتماعی و ایجاد دغدغه و تحرک در آنها بسیار موثرند، در واقع سلبریتیها به دلیل بهرهمندی از پایگاه اجتماعی گسترده میتوانند جامعه را به تحرک وادار کرده و سهم مشارکت آنها را افزایش دهند که این مسئله قابل تحسین است، اما زخم آنجایی سر باز میکند که این افراد در امر فرهنگ سازی و ایجاد دیدگاه اجتماعی، الگویی ناصحیح و سطحی را ارائه دهند و این الگو به دلیل تاثیر پذیری عموم جامعه از سلبریتیها پذیرفته شود.
در واقع اینجاست که ابتذال در گرایشات فکری و زوال فرهنگی پیش خواهد آمد و نخبگان را در امر فرهنگ سازی و ارائه الگویی صحیح، به دلیل عدم استقبال جامعه دچار یأس خواهد نمود. باید توجه داشت که سلبریتیها در اذهان عمومی به دلیل گستره شهرتشان یک سر و گردن بالاتر از دیگران دیده میشوند و همین امر موجب پذیرش عقاید آنان از سوی مردم جامعه است، در واقع با این دید به آنها نگریسته میشود که به دلیل شهرت، بهرهمندی از منابع رفاه، دیده شدن و برخورداری از اقبال عمومی، از تفکری صحیح و الگویی درست بهرهمند هستند.
این مسئله در ذهن سلبریتیها این توهم را ایجاد کرده که آنها به عنوان یک مرجع اجتماعی در برابر تمام مسائل و پدیدههای جامعه باید دارای نقطه نظری باشند. اما شکاف اصلی همانطور که اشاره شد آن است که دلیل استقبال عموم جامعه از عقاید آنها، همسو بودن این عقاید با تفکرات عموم مردم است. در واقع سلبریتیها برای جذب اقبال عمومی و پذیرش از سوی جامعه باید چیزی را بگویند که مردم میخواهند بشنوند نه آنچه که در حقیقت واقع شده است.بدین سبب میتوان گفت: این عقاید توده مردم عادی است که چارچوب عقاید سلبریتیها و آنچه که آنان میگویند را تعیین میکند؛ در نتیجه سلبریتیها برای حفظ مرجعیت خود باید دست به ترویج پوپولیسم بزنند.
برای همین باید دانست که علی رغم نقش مساعد سلبریتیها در جذب مشارکت عمومی، باید جلوی مرجعیت اجتماعی آنها را گرفت تا در میان جامعه به عنوان یک چهره شاخص رسانه، جای نخبگان فکری و فرهنگی را نگیرند. نکته حائز اهمیت آن است که تنها راه کاهش مرجعیت آنها رسانه است.
رسانه همانطور که قدرت مرجعیت بخشی به افراد را دارد، توان باز پس گیری و ارائه نسخه و الگویی دیگر را نیز دارد. رسانه خود میتواند به عنوان ابزاری برای نقد سلبریتیها ظهور کند و تمرکز کمتر بر ابعاد زندگی سلبریتیها چهره کاریزماتیک آنها را در نظر مردم تقلیل بخشد، از سوی دیگر رسانهها با تمرکز بر نخبگان فکری و فرهنگی میتوانند مرجعیت و مقبولیت آنها را در جامعه ایجاد کنند.
رضا بیات-فعال دانشجویی دانشگاه گیلان
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالان دانشجویی است.