رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرمانده معظم کل قوا گفت: آمریکا به خوبی میداند اگر وارد عرصه جنگ با ایران شود قطعاً ضربه بسیار سنگین و گستردهای خواهد خورد.
ایران «ابرقدرت» شده است؛ این جمله از حجت الاسلام سعیدی رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرمانده معظم کل قوا است. او در تفسیر این اظهارنظرش میگوید: اگر معنای ابرقدرتی این باشد که هیچ تحول و تصمیمی در منطقه غرب آسیا بدون حضور و نظر ایران قابل اتخاذ نیست، این نشان میدهد ایران اسلامی به یک «ابرقدرت» تبدیل شد.
رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرمانده معظم کل قوا درباه قدرت نظامی ایران در مقابل آمریکا به عنوان یک «ابرقدرت» میگوید: آمریکا به خوبی میداند اگر وارد عرصه جنگ با ایران شود قطعاً ضربه بسیار سنگین و گستردهای خواهد خورد. از سوی دیگر دنیا به این نتیجه رسیده که مانند ایران میتوان با تکیه بر نیروی مسلح بومی و بهره گیری از سلاح بومی مقابل ابرقدرت ایستاد.
وی افزود: کشور ما از لحاظ سلاح و تجهیزات برتریهای بسیاری دارد. ظرفیت پهپادی کشور بسیار بالا است و ایران جز چند کشور برتر دارای فناوری پهپاد است. همچنین ظرفیت مانور دریایی کشور بسیار بالاست و دو نیروی دریایی ارتش و بخصوص نیروی دریایی سپاه حرف اول را در منطقه میزند.
حجت الاسلام سعیدی از نمایش نظامی آمریکاییها در مقابل نیروهای نظامی ایران نیز میگوید: آمریکاییها زمانی که دیدند ایران قایقهای تندرو در سیستم دفاعی خود دارد در دکترین نظامی خودشان قایق تندرو را تعریف کردند. بعد از آن دیدند که نیرویی که این قایقهای تندرو را هدایت کنند، ندارند. زمانی که فردی، سکان قایق تندرو را در دست میگیرد در واقع جان و هستی خود را در دست دارد و در نیروهای آمریکایی این ویژگی وجود ندارد. به همین دلیل این موضوع را از دکترین دفاعی خود حذف کردند.
رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرمانده معظم کل قوا با اشاره به سیر پیشرفت نظامی ایران نیز گفت: یک کشور اگر بتواند با وجود تحریم از توپخانه شروع کرده و به موشک بالستیک برسد باید گفت: این کشور بسیار موفق بوده و ایران این مهم را به خوبی انجام داده است. جمهوری اسلامی از توپخانه شروع کرد و به موشکهایی با برد ۲ هزار کیلومتر رسید.
نماینده سابق، ولی فقیه در سپاه پاسداران در مورد بیانیه گام دوم انقلاب و سپردن مسئولیتها به جوانان نیز اظهار داشت: در بیانیه گام دوم انقلاب، مقام معظم رهبری بر جوانان تاکید بسیار کردند و بدنبال تقویت انگیزه جوانان هستند. اگر به جوانان بها داده شود آنها وارد عرصه میشوند و میتوانند خود را با اصول و مبانی انقلاب تطبیق دهند. رسانههای دیداری، شنیداری و نوشتاری بخصوص صدا و سیما نقش بسیار تعیین کنندهای در انتقال فرهنگ انقلاب دارند. بها دادن به جوانان و نترسیدن این از اینکه جوانان مسئولیتها را برعهده بگیرند و دچار اشتباه شوند میتواند به انتقال ارزشهای نظام و انقلاب به نسل بعدی کمک کند.
حجت الاسلام سعیدی در بخش دیگری از گفتگوی خود در مورد میزان تحقق عدالت اجتماعی در نظام با اشاره به بیانیه گام دوم انقلاب نیز گفت: تلاش نظام به ویژه امام راحل و رهبر معظم انقلاب همین بوده تا نظام بتواند عدالت اجتماعی را اجرا و از ایجاد طبقه اجتماعی فاصله دار و متفاوت جلوگیری کند، اما به رغم تمامی تلاشها، احساس میشود هنوز با آن عدالت واقعی فاصله زیادی داریم.
وی با تاکید بر اینکه برای رسیدن به عدالت اجتماعی آرمانی نیازمند یک مجلس و دولت انقلابی هستیم تا بتوان این فاصله را کم کرد و از شکاف طبقاتی کاسته شود، تصریح کرد: حقوقهای نجومی، زندگیهای تجملاتی و اشرافی گری که دیده میشود ناشی از عملکرد سیاسیون و دولتمردان است که البته خروج از موازین و اصول انقلاب محسوب میشود.
در ادامه مشروح گفتگوی حجت الاسلام سعیدی را میخوانید:
* آیا امروز در گفتمان مقاومت و انقلابیگری امام خمینی (ره) انحراف ایجاد شده است؟
یکی از مهمترین تهدیداتی که امروز روبروی انقلاب اسلامی ایران است، انقلاب زدایی از واژهها است؛ که از جمله آنها انقلاب زدایی از واژه انقلاب است که در بیان برخی از سیاسیون و نشریات دیده میشود. این افراد برای انقلابی گری و انقلاب زمان تعیین میکند و دهه اول انقلاب را دهه انقلاب و انقلابی گری میدانند.
این در حقیقت آمیخته کردن هیجان تحول نظام طاغوتی و تبدیل آن به نظام انقلابی با اصول و ماهیت نظام دینی است. در اینجا یک مغالطهای در حال شکل گرفتن است که انقلاب در دهه اول با هیجان و تحولات سریع روبرو شده و میخواهد نظام طاغوت را از صحنه قدرت بیرون برانده و طبقه حاکم را کنار بزند، پس طبیعی است که شرایط خاص در جامعه حاکم باشد. این دوران را دوران هیجان، تحول و دگرگونی از وضع موجود به وضع مطلوب مینامند. برخی این مدت را دهه انقلابی گری میدانند که اشتباه محض است. این دوره مرحله اول تحول انقلاب است، اما انقلاب یک پدیده مستمر و دائمی است.
انقلابی گری جز و جوهره حاکمیت دینی است. یعنی اگر حاکمیت دینی را بخواهیم تعریف کنیم انقلابی گری از ارکان اصلی حاکمیت دین و اسلام است که در توحید گنجانده شده است. لااله الا الله یعنی گسستن از غیر خدا و پیوستن به ذات ربوبیت، گسستن از نظام استکبار و پیوستن به نظام الهی، گسستن از طاغوت و پیوستن به جریان ولایت الهی، گسستن از حزب شیطان و پیوستن به حزب الله از موضع و دیدگاه قرآن است؛ بنابراین انقلابی گری جز و جوهره دین و حاکمیت دینی است.
همانطور که چربی جز و جوهره روغن و شوری جز و جوهره نمک است، انقلابی گری نیز جز حاکمیت دینی است و ما نمیتوانیم برای انقلابی گری زمان تعریف کنیم و بگوییم دهه اول دهه انقلابی گری است.
حاکمیت دینی اصول مختص به خود و ویژهای دارد که یکی از آن اصول مهم استکبار ستیزی است. استکبار ستیزی یک اصل دائم در اسلام است و اصل دیگر در حاکمیت دینی نفی سبیل است. یعنی عدم پذیرش تسلط کفار و مستکبرین بر حاکمیت و کشور اسلامی است.
یکی دیگر از اصول، استقلال نظام دینی و عدم وابستگی به بیگانگان است که این اصل از اصول ثابت حاکمیت دینی و انقلابی گری است. اینکه برخی نویسندگان و افراد نخبه میگویند استقلال برای عصر آپارتاید است و دوران آن سپری شده است، اشتباه محض است.
انقلابی گری یکی از اصول اساسی و جوهره حاکمیت دینی است، بنابراین نتیجه میگیریم اگر ما معتقد به حاکمیت دینی هستیم که هستیم قطعاً انقلابی گری باید در حاکمیت دینی استمرار داشته باشد و در هر دورهای انقلابی گری باید از اصول و مبانی نظام اسلام باشد. یعنی انقلابی گری از اصول حاکمیت دینی جدا نیست و لازم و ملزوم هم هستند.
کارکرد انقلابی گری موضوع دیگری است که باید به آن توجه داشت. زمانی که میخواهیم کارکرد انقلابی گری را مورد بررسی قرار دهیم باید ببینیم که هر بخش چه اقتضائاتی را ایجاب میکند. یک مجلس انقلابی در حاکمیت دینی چه شاخصهایی باید داشته باشد و یک دولت انقلابی چگونه دولتی و با چه ویژگیهایی است و یک شورای انقلابی چگونه است؟
زمانی که میگوئیم یک دولت انقلابی است، اصل مدنظر ما یک عرصه مبانی و اصول است. دولت انقلابی میبایست تابع ولایت فقیه باشد که از یک سو نشأت گرفته از ولایت الهی و ائمه معصومین و از سوی دیگر برگرفته از رأی و مقبولیت مردمی است. یعنی دارای مشروعیت الهی و مقبولیت مردم است.
دومین عرصهای که دولت انقلابی میبایست در آن ایفای نقش کرده و ظهور و بروز داشته باشد سیاست خارجه است. دیپلماسی انقلابی با دیپلماسی انفعالی بسیار متفاوت است. یک دولت انقلابی در عرصه سیاست خارجه باید استکبار ستیز باشد و از سوی دیگر از مظلومان حمایت کند. اگر هم بنا دارد با قدرتهای جهانی مذاکره کند باید دیپلماسی فعال، پرسشگر، بازیگری و بازیگردانی را مدنظر قرار دهد نه دیپلماسی، بازی خوردگی.
اگر یک دولت در دیپلماسی بازی خورد دولت انقلابی نیست. ممکن است دولت انقلابی با قدرتهای مستکبر وارد مذاکره شود، اما از موضع انقلابی و با دیپلماسی انقلابی گری باید مذاکره کند و در روند مذاکرات گفتمان انقلابی باید مدنظر باشد.
عرصه سوم انقلابی گری، عرصه فرهنگ است. دولت انقلابی باید با جدیت و قاطعیت، حاکمیت ارزشها را در فرهنگ جامعه دنبال کند و با شیوه منطقی و معقول ارزشها را پیاده کند. تسامح و تساهل در عرصه فرهنگ با انقلابی گری و حکومت دینی سازگار نیست. دولت انقلابی باید مدافع ارزشهای دینی در جامعه باشد.
انقلابی گری در عرصه اقتصاد کشور نیز باید ظهور و بروز داشته باشد. نظام اسلامی معتقد به آزادی اقتصاد با پسوند عدالت اجتماعی است نه اقتصاد آزاد و اقتصاد دولتی. جامعهای که دارای طبقه برخوردار و فقیر است با دولت انقلابی و انقلابی گری نمیخواند.
از سوی دیگر تیم اداره کشور یکی دیگر از عرصههایی است که انقلابی گری باید در آن ظهور و بروز داشته باشد. یک دولت انقلابی باید همه مدیرانش انقلابی باشند. زیرا آنها انقلاب را اداره میکنند پس از وزیر، استاندار، بخشدار گرفته و دیگر مسئولان همه نماینده دولت اسلامی و انقلابی هستند، پس خودشان باید انقلابی باشند و از روحیه انقلابی گری برخوردار باشند.
کارکرد انقلابی گری در قوه قضائیه نیز معنا و مفهوم دارد. بالاخره قوه قضائیه باید مدافع حقوق مردم باشد. قوه قضائیه نظام انقلابی نیز نیاز به قاطعیت و حضور فعال دارد. تسامح و تساهل در دفاع از حقوق مردم و مقابله با مفسدین با انقلابی گری نمیخواند.
قوه قضائیه باید با قاطعیت نسبت به اصلاح درونی خود عمل کرده و از حقوق عامل دفاع کند. اگرچه دولت اجرا کننده امور جاری کشور است، اما آن دستگاهی که از حقوق عموم مردم دفاع میکند قوه قضائیه است. اگر واقعاً دولتهای ما انقلابی بودند و قوه قضائیه به معنای واقعی دستش باز بود و میتوانست کاملاً عملی اقدام کند شاید چالشها و مسائلی که امروز در جامعه شاهد آن هستیم را نمیداشتیم.
یکی دیگر از کارکردهای انقلابی گری در ارتباط با مردم است. تلاشهای زیادی توسط امپراطوری رسانهای استکبار و جریانهای انحرافی داخلی برای تخلیه روحیه انقلابی گری از جامعه ما صورت میگیرد تا مردم را نسبت به امور جاری انقلاب و جامعه بی تفاوت کند. اگر به شوروی نگاه کنیم میبینیم مردم انقلابی آن کشور که یک روز با مشت گره کرده مقابل آمریکا ایستاده بودند یک روز دیگر در صفهای طولانی برای خرید ساندویچ از مک دونالد ایستادند.
از گورباچف سوال کردند که چه شد شما شکست خوردید؟ گفت: آن زمانی ما شکست خوردیم که صف مک دونالد در مسکو بیش از یک کیلومتر بود. این مردم همان مردمی بودند که بیست سال قبل با مشت گره کرده مقابل آمریکا ایستاده و شعار مرگ بر امپریالیسم سر میدادند، اما زمانی که استکبار روی ذهن و فکر مردم کار کرد توانست روحیه انقلابی گری آنها را از بین ببرد. در مورد انقلاب اسلامی ایران نیز همین تلاش در حال انجام است.
مؤلفههای انقلابی گری در مردم نیز باید وجود داشته باشد که عبارتند از: استقامت، اعتقاد و اعتماد و پیروی از ولایت فقیه و عدم هراس از دشمن. یک ملت انقلابی مانند ملت شریف ایران، از دشمن نمیهراسد و از تهدیدات او ترسی به دل راه نمیدهد. شما میبینید زمانی که آمریکا ایران را تهدید و یک ناو هواپیمابر به خلیج فارس اعزام کرد، این اقدام هیچ اهمیتی برای مردم ایران نداشت.
در برخی از محافل سیاسی در روسیه، اعلام شد که این حرکت در هر جای دیگر جهان رخ میداد تبعات فراوانی میتوانست به همراه داشته باشد، اما ملت ایران به این مسئله توجهی نکردند.
اعتماد به نفس یکی دیگر از ویژگیهای انقلابی گری مردم است. امام خمینی (ره) توانست روحیه خودباوری را در مردم ایجاد کند و به مردم بقبولاند که میتوانیم و مشخص شد که توانستیم، اما مشاهده میشود که دستهایی در کار است کهبه مردم القا کنند که ما نمیتوانیم.
سوال شما این بود که آیا ما توانستهایم انقلابی گری را حفظ کنیم؟ باید بگوئیم عوامل خارجی و برخی جریانات در داخل در طول این ۴ دهه گذشته تلاش زیادی داشتند تا انقلابی گری را از جامعه ما جدا کنند و یا از میزان آن بکاهند و مبانی آن را تحریف کنند، اما وجود رهبری قاطع مانند امام خمینی (ره) و بعد از ایشان مقام معظم رهبری و ایستادگی آنها روی اصول و مبانی انقلاب، امروز با اطمینان میتوان گفت: انقلاب اسلامی از ابتدا تا به امروز روی ریل اصلی خود حرکت کرده و از اصول و مبانی که حضرت امام رحمت الله پایه گذاری کردهاند خارج نشده است.
در پاسخ به این سوال که آیا جامعه ما از انقلابی گری تهی شده و انقلاب اسلامی از اصول انقلابی گری عدول کرده است، باید گفت: بحمدالله انقلاب اسلامی و رهبری بر روی اصول اساسی انقلاب ایستاده و مردم هم به این اصول پایبند هستند. اگرچه ما در مجلس، دولت و بعضاً در قوه قضائیه فراز و نشیبهایی را شاهده بودهایم که این هم بستگی به رأی و حرکت مردم در آینده دارد تا جبران شود.
* با وجود اینکه به فرموده مقام معظم رهبری، انقلاب اسلامی ایران بدون نام امام خمینی (ره) در هیچ جای دنیا شناخته شده نیست، اما شاید بتوان گفت: هنوز ابعاد شخصیتی ایشان برای جامعه ما به ویژه جوانان جا نیفتاده است. یکی از اصول اساسی زندگی امام و مقام معظم رهبری ساده زیستی است و ما شاهد آن بودیم روزی که امام از تبعید به ایران آمد و روزی که دعوت حق را لبیک گفت، بر داراییهای مادی ایشان افزوده نشد. بعد از امام نیز مقام معظم رهبری بنا بر اعتراف همگان، ساده زیست هستند و همواره مسئولان را به ساده زیستی و دوری از اشرافیگری سفارش میکنند. به نظر شما دلیلی که حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری بر ساده زیستی مسئولین تاکید داشتند چیست؟ آیا مسئولین در سطوح مختلف توانستهاند در اجرای این توصیه موفق باشند؟
یکی از اصول ثابت در سیره و شیوه رفتاری رهبران الهی اعم از انبیا، ائمه معصومین و علما چه در دورانی که در رأس حکومت نبوده و یا در دوره معاصر که، ولی فقیه در رأس امور است، ساده زیستی یکی از اصول زندگی آنها بوده است؛ یعنی دوری از ذخایر دنیا و قناعت به حداقل زندگی. به دو دلیل رهبران الهی نباید توجه به ظاهر دنیا داشته باشند و به مقدار حداقل که برای تأمین زندگی است، اکتفا کنند و تحقق احکام و شریعت الهی و دنیا و حیات ابدی را هدف قرار دهند.
مسئله دیگری که بسیار قابل توجه است، الگو و اسوه بودن رهبران دینی است. رهبران الهی الگوی جامعه هستند و حضرت علی (ع) میفرمایند اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ (مردم به دولتمردان خود شبیه ترند تا به پدرانشان). این معنی که عملکرد مدیران عالی نظام در رفتار و شکل دهی سبک زندگی مردم تأثیر بسیار بیشتری از پدر و مادرانشان دارد.
همچنین حضرت علی (ع) میفرمایند خداوند بر امامان تاکید کرده که سطح زندگی آنها متناسب با طیف ضعیف جامعه باشد تا فقرا و تهی دستان نگویند چرا حاکمان و مسئولان در این شرایط زندگی میکنند و داراییهای فراوانی دارند، اما ما نداشته باشیم. نبود ساده زیستی در رهبران موجب ترغیب فقرا به حرکت به سوی امور خلاف برای تأمین مسائل مادی میشود.
تمام کسانی که مسئولیتی در حکومت دینی دارند، باید زندگیشان را در حد ضعفا قرار دهند. البته شرایط در هر دوره فرق میکند، رهبر انقلاب میفرمایند من نمیگویم زندگی خود را در حد ضعفا قرار دهید بلکه در حد متوسط جامعه باشد.
مسئولان ما در جمع خانواده، اقوام و افرادی که با آنها در ارتباط هستند و یا افرادی که به خانه آنها میآیند، اگر زندگی ساده آنها را ببینند تأثیر مثبتی روی آنها دارد و برعکس این موضوع هم وجود دارد. اگر مسئولی که در حکومت اسلامی مسئولیتی بر عهده دارد به سمت تجملات برود، افراد با دیدن او نسبت به اصل حاکمیت دینی بدبین شده و میگویند این فرد از کجا این دارایی و سرمایه را آورده است، در صورتی که یک کارمند و مسئول نمیتواند این ثروت را داشته باشد، پس حتماً دست به اقداماتی زده است.
در نظام اسلامی مسئول باید حریم شرع و عرف را رعایت کند. شرع ما، دنیاطلبی و تجمل گرایی را حرام میداند. پس مسئولان باید حریم شرع را رعایت کنند و مسئله دیگر رعایت حریم عرف است. عرف نمیپذیرد که مراسم جشن تولد، عروسی و یا اتومبیل و خانه و محله مسئولان خلاف معمول جامعه باشد. تجمل گرایی و دنیاطلبی به هیچ عنوان با رفتار یک مسئول در جامعه انقلابی همخوانی ندارد.
مسئله بعدی تفاوت مسئولیت در جامعه دینی با دیگر جوامع است. در جوامع سکولار، مسئولان با دین کاری ندارند و هرچه هست و نیست در همین دنیا است. اما در حکومت دینی مبنا و مسیر متفاوت است. در حکومت دینی مسئولیت غنیمت نیست، بلکه تکلیف است. فرصت و حق نیست، بلکه وظیفه است و مسئولان باید از این فرصت برای خدمت به مردم استفاده کنند.
در پاسخ به این سوال که آیا در زمینه ساده زیستی، مسئولان، مردم و رهبران پایبند به اصول بودهایم، باید گفت: در سطح رهبری حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری دقیقاً ساده زیستی رعایت شده و حتی در برخی موارد در حد طاقت فرسا است و زندگی به میزانی توسط این افراد سخت گرفته شده که احساس میشود برای افراد خانواده سخت و طاغت فرسا است.
در بین بزرگان، روحانیون و سیاسیون نیز موارد بسیاری از ساده زیستی داریم. مانند افرادی همچون آیت الله مشکینی، آیت خزعلی و دیگران که نمونههایی در چارچوب دین است، اما باید گفت که در برخی از اصول و موازین عبور کردهاند. حقوقهای نجومی، زندگیهای تجملاتی و اشرافی گری که دیده میشود ناشی از عملکرد سیاسیون و دولتمردان است که البته خروج از موازین و اصول انقلاب محسوب میشود.
زمانی که شما مشاهده میکنید یک پورشه سوار با یک پراید تصادف میکند و با اعتراض به نوع رانندگی و کشته شدن یک نفر روبرو میشود، راننده پورشه یا همراه او میگوید، کشتیم که کشتیم، دیه او را میدهیم، این مصداقی است که نشان میدهد یک جریان اشراف گری در جامعه ما شکل گرفته است و به هیچ وجه مرگ یک نفر برایش مهم نیست.
سوال بعدی این است که آیا از محرومین توانستهایم دفاع کنیم؟ باید گفت: تلاش نظام به ویژه امام راحل و رهبر معظم انقلاب همین بوده تا نظام بتواند عدالت اجتماعی را اجرا و از ایجاد طبقه اجتماعی فاصله دار و متفاوت جلوگیری کند، اما به رغم تمامی تلاشها، احساس میشود هنوز با آن عدالت واقعی فاصله زیادی داریم و برای رسیدن به آن نقطه نیازمند یک مجلس و دولت انقلابی هستیم تا بتوان این فاصله را کم کرد و از شکاف طبقاتی کاسته شود.
* یکی از مسائلی که همواره حضرت امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید دارند، توجه به محرومین و کوخنشینان است و ما میبینیم که حضرت امام (ره)، فقرا را از، ولی نعمتان خود میداند. به نظر شما تأکید حضرت امام و دلیل اهمیتی که برای کوخنشینان قائل بودند، چیست؟ آیا مسئولین توانستهاند در این عرصه موفق باشند؟
فلسفه اسلام، ایجاد زمینهای است که مردم اقامه به عدل کنند و شعار امام راحل این بود که ما طرفدار فقرا و کوخ نشینان هستیم. همین شعار و حرکت حقیقی توانست روحی در کالبد جامعه بین المللی، به ویژه فقرا، مستضعفین و بینوایان جهان بدمد و سخنان امام به دل مردم حقیقت طلب جهان نشست و به نظام و حاکمیت دینی دل بست.
نظام از ابتدا میبایست مسیری را انتخاب میکرد که جامعه فقیر از آن شرایط اضطراری بیرون آمده و بتواند زندگی کند؛ یعنی مردم بالای خط فقر قرار گرفته و زندگیشان در حدی باشد که در مضیقه جدی نباشد و بتواند امورات زندگی بگذراند.
این امر الزاماتی داشت که یکی از این الزامات این بود که دولتها در برنامههای توسعه برای این مهم برنامه ریزی کنند. به شکلی که تعدیل در زندگی مردم به وجود آید و اقشار ضعیف و مستضعف از یک زندگی نسبتاً مناسبی برخوردار شوند و تحت فشار نباشند. برای پیاده شدن این امر مهم، دولت و مجلسی لازم بود که بتواند این برنامه را درست تنظیم کند تا در جامعه ما عدالت اقتصادی و بهبود شرایط اقتصادی به وجود آید و از ثروتاندوزی و تمرکز سرمایه در دست افراد خاص جلوگیری شود.
از سویی دیگر، میبایست فرهنگ صرفه جویی را در کشور گسترش دهیم. یعنی مسئولان به شکلی فرهنگ سازی میکردند که اقشار مختلف جامعه صرفه جویی میکردند و خارج از نیازشان خرید و مصرف نمیکردند. در این دو جهت ما نیازمند کار جدی و فراگیر بودیم که متأسفانه حرکت دولت به سمت اقتصاد آزاد و نظام سرمایه داری رفت. من معتقدم از دوره کارگزاران، مسیر سیاستگذاری اقتصاد عوض شد. یعنی اقتصاد آزاد و عرضه و تقاضا مبنای چرخه اقتصادی قرار گرفت. در حالی که این دو روش در ایران پاسخ درستی نداد.
به نظر میرسد سیاستگذاران اقتصادی در سیاستگذاری خود اشتباه کرده و دچار انحراف شدهاند و امروز ما با یک جریان نو سرمایه داری در کشور روبرو هستیم.
هنر انقلاب این بود که هیئت حاکمه و طبقه حاکم را با هم کنار زد. یعنی شاه و اطرافیانش فرار کردند و طبقه حاکم نیز املاک و اموال خود را رها کرده و از ایران رفتند. این موضوع به پیشبرد اهداف انقلاب میتوانست بسیار کمک کند و موانع را نیز بردارد. اما به تدریج و از دوره کارگزاران به بعد، شاهد شکل گیری یک جریان نو سرمایه داری در کشور هستیم. یعنی قارون گرایی بعد از انقلاب. قارون گرایی بعد از انقلاب را دولتها و برخی مجالس موجب شدند. مجلسها میتوانستند مقابل کارگزاران بایستند تا کار به اینجایی که امروز شاهد هستیم، نرسد. اما با حرکت به سمت اقتصاد آزاد، کشور به دو طبقه اشراف و ضعفا تقسیم شد.
مسئله دیگری که دولتمردان از آن غفلت کردند، گسترش فرهنگ صرفه جویی در کشور بود. متأسفانه کشور به سمت مصرف گرایی رفت و امروز مشاهده میکنیم که تفاوت بسیاری میان ایران و سایر کشورها در مصرف گاز، آب، بنزین و دیگر مسائل وجود دارد.
چندی پیش گزارش مستندی دیدم که قابل توجه بود. در چند وقت اخیر به دلیل افزایش تحریمها و فشارهای اقتصادی به مردم، الگوی مصرف تا حدودی تغییر کرده است. در این مستند یک فرد که شغلش جمع آوری ضایعات بود، میگفت: قبل از اوج گیری تحریمها ماهانه ۵ میلیون درآمد داشت، اما اخیراً به دلیل تغییر روش مصرف مردم به علت تحریم و گرانی، درآمدش به ۳ میلیون کاهش یافته است یا اینکه در اخبار داشتیم تولید زباله در تهران روزانه هزار تن کاهش یافته است. اینها نشان میدهد که پیش از این هم میشد بهتر و درستتر مصرف کرد.
تلاشهای بسیاری انجام شده تا خواستههای امام راحل و مقام معظم رهبری پیاده شود؛ البته شرایط زندگی مردم بسیار تغییر کرده، اما به دلیل گسترش فرهنگ تجمل گرایی حتی افراد برخوردار نیز از شرایط راضی نیستند و زندگی مردم وارد عرصه رقابتی و چشم و هم چشمی شده است. امروز همه بدنبال خواستهها هستند نه نیازهای خود، در حالی که تفاوت بسیاری میان خواستهها و نیازها وجود دارد. پزشکان نیز هیچگاه بیمار خود را بر اساس خواست آن درمان نمیکند بلکه بر اساس نیاز، به او دارو میدهد.
بسیاری از مطالبات مردم خواسته است نه نیاز آنها و متأسفانه دولتها و کاندیداهای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری نیز خواستهها را تبلیغ میکنند. این انحرافی است که در تبلیغات انتخاباتی و رفتار انتخاباتی به وجود آمده است. نباید خواستهها را تبلیغ کرد بلکه باید بدنبال نیازهای مردم بود. متأسفانه در رقابتهای انتخاباتی خواستهها را تحریک میکنند، در حالی که حتی نیازهای مردم را نیز نباید تحریک کرد بلکه باید نیازهای آنها را مطرح و دنبال کرد.
به عنوان مثال در تبلیغات انتخاباتی میگویند روستای شما را به شهر تبدیل میکنیم در صورتی که شرایطش را ندارد یا در یک شهر کوچک میگویند دانشگاه ایجاد میکنیم.
* برسیم به مباحث مربوط به دستاوردهای نظامی و دفاعی کشور. نظر شما در مورد قدرت دفاعی کشور در مواجهه با نمایش نظامی آمریکا چیست و میزان آمادگی نیروهای نظامی در چه سطحی است؟
انصافاً انقلاب در ابعاد مختلف تحولات ژرف و عمیقی داشته است. در عرصه دفاعی اگر یک کشور بتواند بر نیروی مسلح بومی و سلاح بومی دست یابد از نظر دفاعی بسیار قوی است. ایران بعد از انقلاب توانسته به این دو موهبت و قابلیت دست یابد. یعنی نیروی دفاعی و سلاح بومی را در اختیار دارد، در حالی که کشورهایی مانند عربستان، امارات متحده و بسیاری از کشورهای دیگر سلاح بومی و حتی نیروی نظامی بومی ندارند، اما امروز در ایران اسلامی، ارتش، سپاه و بسیج با روحیه بسیجی در میدان دفاع از کشور حضور دارند.
تکیه بر مقاومت و ایستادگی در کنار نیرو و تجهیزات دفاعی بومی از مؤلفههای برتری انقلاب اسلامی است و این سه اصل اساسی مهمترین دستاورد دفاعی کشور در عرصه دفاعی است و توانسته ایران را به اقتدار برساند. کشور ما از لحاظ سلاح و تجهیزات برتریهای بسیاری دارد. ظرفیت پهپادی کشور بسیار بالا است و ایران جز چند کشور برتر دارای فناوری پهپاد است. همچنین ظرفیت مانور دریایی کشور بسیار بالاست و دو نیروی دریایی ارتش و بخصوص نیروی دریایی سپاه حرف اول را در منطقه میزند.
آمریکاییها زمانی که دیدند ایران قایقهای تندرو در سیستم دفاعی خود دارد در دکترین نظامی خودشان قایق تندرو را تعریف کردند. بعد از آن دیدند که نیرویی که این قایقهای تندرو را هدایت کنند، ندارند. زمانی که فردی، سکان قایق تندرو را در دست میگیرد در واقع جان و هستی خود را در دست دارد و در نیروهای آمریکایی این ویژگی وجود ندارد. به همین دلیل این موضوع را از دکترین دفاعی خود حذف کردند.
یک کشور اگر بتواند با وجود تحریم از توپخانه شروع کرده و به موشک بالستیک برسد باید گفت: این کشور بسیار موفق بوده و ایران این مهم را به خوبی انجام داده است. جمهوری اسلامی از توپخانه شروع کرد و به موشکهایی با برد ۲ هزار کیلومتر رسید.
پیشرفتهای ایران در عرصه دفاعی مانند معجزه است و امروز قدرت دفاعی کشور کاملاً بازدارنده است. آمریکا به خوبی میداند اگر وارد عرصه جنگ با ایران شود قطعاً ضربه بسیار سنگین و گستردهای خواهد خورد. از سوی دیگر دنیا به این نتیجه رسیده که میتوان با تکیه بر نیروی مسلح بومی و بهره گیری از سلاح بومی مقابل ابرقدرت ایستاد.
شما ببینید به هیچ عنوان در مخیله آل سعود نمیگنجید جریان انصارالله به پهپاد و موشک دوربرد دست بیابد، اما امروز به علت فشاری که به آنها وارد شده توانستهاند به فناوری پیشرفته دست بیابد. زمانی که شما ماجرای حمله پهپادی به نیروهای سعودی را میشنوید حاکی از یک رشد کیفی قدرت دفاعی انصارالله یمن است یا پیشرفتهای دفاعی جنبش حماس در فلسطین، اسرائیل را که ارتش منطقه غرب آسیا بود دو بار در مدت دو روز خانه نشین کرد و آنها مجبور به پذیرش آتش بس شدند.
در این درگیریها ۶۰۰ تا ۷۰۰ موشک به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک شد و گنبد آهنین تنها یک سوم آنها را توانست منهدم کند. به دلیل قدرت نظامی و نیروی دفاعی بومی، ارتش اسرائیل زمین گیر شد و به دلیل تکیه بر قدرت دفاعی و نیروی بومی، امروز اسرائیل در مقابل حماس و حزب الله زمین گیر شده و اینها تجربیاتی است که بشر به آن دست یافته است.
* اگر دستاوردهای انقلاب به جوانها به درستی منتقل شود آیا دشمن باز هم میتواند آنها را فریب دهد؟ این وظیفه مهم به عهده کیست؟
شما روی مسئلهای دست گذاشتهاید که پیچیدهترین مسئله انقلابها و حکومتها در جهان است. بسیاری با انتقال این فرهنگ مشکل دارند یعنی با روش انتقال ایده و آرمانهای انقلاب به نسلهای بعدی به مشکل میخورند. من چندی پیش سفری به کشور چین داشتم. در آنجا جلسهای با برخی از رؤسا و مقامات عالی رتبه این کشور داشتیم. از رئیس شورای چین سوال شد که مشکل شما چیست؟ آن فرد مسئول میگفت: مشکل ما جوانان ما است. یعنی چالشی که کشور چین با آن روبرو است نحوه توجیه جوانان کشورش است.
آن مسئول میگفت: جوانان ما نمیدانند بر رهبران چین چه گذشته و انقلاب چین چگونه به اینجا رسیده است. چین شرایط بسیار سختی را در جنگ با ژاپن و مسائل بعد از آن پشت سر گذاشته و امروز به این جایگاه رسیده و به صورت قدرت جهانی درآمده است. اما آن مسئول چین میگفت که نتوانستهاند به صورت واضح آرمانها و ارزشهای انقلاب چین و تلاش و زحمات نسل قبل را به نسل جدید خود منتقل کنند. البته در چین و کره شمالی تلاشهای بسیاری برای آشنایی جوانان با نسلهای گذشته انجام میشود.
در ایران تجارب بسیاری وجود دارد. یکی از آن تجارب غنی خود انقلاب اسلامی و نحوه شکل گیری آن از سال ۴۲ تا ۵۷ و اینکه در این مدت بر مردم ایران چه گذشت. بعد از آن و از سال ۵۷ تا ۶۸ یعنی تا زمان رحلت حضرت امام و مسائل جنگ تحمیلی اینها همه تجربیات بسیار با ارزشی است که میشود با شیوه هنری به نسلهای بعدی منتقل شد. البته تلاش بسیاری از طریق ساخت فیلم، سریال و نوشتن کتاب و خاطرات صورت گرفته، اما از آنجا که امپراطوری رسانهای و فضای مجازی امروز حجم و میزان بالایی از سمپاشی و بمباران اطلاعاتی دارند نگذاشتند آنطور که باید تجارب و سرگذشت مردم به نسل جدید منتقل شود.
اما در بیانیه گام دوم انقلاب، مقام معظم رهبری بر جوانان تاکید بسیار کردند و بدنبال تقویت انگیزه جوانان هستند. اگر به جوانان بها داده شود آنها وارد عرصه میشوند و میتوانند خود را با اصول و مبانی انقلاب تطبیق دهند. رسانههای دیداری، شنیداری و نوشتاری بخصوص صدا و سیما نقش بسیار تعیین کنندهای در انتقال فرهنگ انقلاب دارند. بها دادن به جوانان و نترسیدن این از اینکه جوانان مسئولیتها را برعهده بگیرند و دچار اشتباه شوند میتواند به انتقال ارزشهای نظام و انقلاب به نسل بعدی کمک کند.
* چرا بیانیه گام دوم انقلاب نقطه آغاز مقطع دوم انقلاب محسوب میشود؟ این بیانیه چه افقی را پیش روی جوانان قرار میدهد؟
بیانیه گام دوم انقلاب یکی از ابتکارات و خلاقیتهای بزرگ رهبر انقلاب برای تعیین چشم انداز ۴۰ سال آینده نظام و انقلاب است که ایشان زمان زیادی را برای تنظیم و تدوین آن صرف کرده است. بیانیه گام دوم منشور ۴۰ سال دوم انقلاب اسلامی است و ظرفیت پاسخگویی به بسیاری از ایدهها، خواستهها و نیازهای گام دوم انقلاب در این بیانیه گنجانده شده است.
خوشبختانه شروع خوبی در دستگاهها و سازمانهای مختلف برای تبیین بیانیه شده و هر دستگاه و نهادی به فراخور حال خود شروع کرده است. در ستاد کل نیروهای مسلح من شاهد هستم در ابعاد مختلف در حال کار روی بیانیه دوم انقلاب هستند.
بخشی از بیانیه گام دوم مربوط به گذشته است که در این ۴۰ سال بر ما چه گذشت. در این ۴۰ سال یعنی ۱۰ سال اول که حضرت امام در جایگاه رهبری قرار داشتند و در ۳۰ سال بعد در زمان مقام معظم رهبری تحولات بسیاری رخ داده که بخش اعظم آن هنوز برای جامعه بیان نشده است.
من معتقدم به معنای واقعی، ایران یک ابرقدرت شده است. یعنی اگر معنای ابرقدرتی این باشد که هیچ تحول و تصمیمی در منطقه غرب آسیا بدون حضور و نظر ایران قابل اتخاذ نیست. این نشان میدهد ایران اسلامی به یک ابرقدرت تبدیل شد. از سوی دیگر انقلاب اگر قرار است همه گفتمانهای قالب را تحت شعاع قرار دهد و تنها گفتمان دینی را در غرب آسیا مطرح کند باز هم انقلاب اسلامی در این زمینه موفق بوده است.
در ۲۰۰ سال گذشته غرب آسیا دستخوش گفتمانهای متعددی از ناسیونالیسم در مصر گرفته تا ترکیه و ایران و گفتمان چپ مارکسیستی، لیبرالیستی و گفتمان دینی در حد محدود بوده، اما حضرت امام و مقام معظم رهبری همه این گفتمانها را کنار زده و آن گفتمانی که امروز در سطح منطقه میدرخشد گفتمان دینی انقلاب اسلامی ایران است.
به عبارتی دیگر اسلام در طول ۲۰۰ سال گذشته و قبل از انقلاب اسلامی در حوادث بزرگ منطقه غرب آسیا و جهان غایب بوده، در انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب شوروی و جنگ جهانی اول و دوم و حتی انقلاب چین غایب بود، اما انقلاب اسلامی توانست دین را از زیر لایهها بیرون آورد و به عنوان یک مکتب و گفتمان در جهان مطرح کند و امروز دین اسلام حرف اول را در معادلات بین المللی میزند. نه ائتلافها و سازمانهای بین المللی ساخت دست بشر. این تحولات بسیار مهم است که باید به آن توجه شود.
بخش دیگری از بیانیه گام دوم مربوط به حال و امروز جامعه و بخش دیگر آن مربوط به آینده کشور است که ۴۰ سال آینده انقلاب را چگونه باید ساخت و چگونه باید وارد عرصههای مختلف شد. بیانیه گام دوم از ابعاد و جامعیت بالایی برخوردار است. باید کار زیادی روی آن انجام شود. در بخشی از این بیانیه آمده است انقلاب ایران تنها انقلابی است که توانسته از آرمانهایش بدون تنزل پاسداری کند.
این در حالی است که همه انقلابها از آرمانهای خود عدول کردهاند؛ مانند انقلاب چین، فرانسه، شوروی. تنها انقلابی که بعد از ۴۰ سال همچنان روی آرمانهای خود ایستاده انقلاب اسلامی ایران است.
بحث دیگری که در بیانیه گام دوم آمده بحث تمدن سازی است. در طول تاریخ شاهد انقراض تمدنهای بسیاری بودیم و تنها ۳ تمدن بودند که ماندگاری داشتهاند مانند تمدن یونان، تمدن اسلام که فتوحات زیادی داشت، اما به دلیل عملکرد بد حاکمان جامعه سقوط کرد و تمدن غرب که با گذشت ۳۰۰ سال از عمر آن در حال طی کردن دوران فرسایش خود است.
این تمدنها از بین رفتند، اما مقام معظم رهبری میفرمایند ما ظرفیت آن را داریم که تمدن اسلامی را مجدداً احیا کنیم. ایشان همچنین در بحث اخلاق، معنویت و سبک زندگی تاکید دارند که مسائل بسیار مهمی است. از سوی دیگر بر جوانان و احیای روحیه و انگیزه آنها تاکید دارند که یکی از مهمترین نیازهای حال جامعه ایران است.
* یکی از مطالب مهمی که در بیانیه گام دوم انقلاب عنوان شده، انتقاد نسبت به وضعیت عدالت است؛ چرا این انتقاد وجود دارد و چرا طی ۴۰ سال اول انقلاب نتوانستیم آن عدالت مد نظر مردم را در جامعه ببینیم؟
اجرای عدالت در توصیف آسان است، اما در مقام عمل بسیار سخت و دشوار است. عدالت در ابعاد مختلف مانند عدالت قضائی یعنی مهره درشتها و همه مردم به صورت مساوی در برابر قوه قضائیه حاضر و پاسخگو باشند، عدالت اقتصادی که در آن باید شاهد بهبود شرایط زندگی برای همگان باشیم و نه تساوی، چون تساوی معنا ندارد و البته جلوگیری از انباشته شدن ثروت در اختیار یک طبقه خاص و عدالت اجتماعی یعنی برخورداری همه آحاد جامعه از حقوق مساوی و عدالت کشوری یعنی برخورداری مردم در اقصی نقاط کشور از امکانات رفاهی باید محقق شود.
تلاشهای بسیار زیادی برای پیاده کردن روح اسلام و عدالت اسلامی در حوزههای قضائی، اجتماعی، اقتصادی و اجرای قانون در کشور صورت گرفت، اما به دلیل فراز و نشیبها و تغییر نگرشهایی که در دولتها و برنامههای توسعه محور به وجود آمده نتوانستهایم عدالت واقعی را پیاده کنیم. کارگزاران توسعه اقتصادی را مد نظر قرار داده بودند. اصلاح طلبان نیز توسعه سیاسی را مبنا قرار دادند و هر کدام از اینها جهت گیری متفاوتی داشت. اما روند و روش تعریف شدهای نداشتند تا یک ریل مناسب برای اقتصاد ایجاد و امکانات به خوبی در سطح کشور توزیع شود. ما در توزیع امکانات یک روال مشخص نداشتیم و هر کسی بیشتر مراجعه میکرد بیشتر برخوردار میشد. برخی استانها تا گلو، اقتصادی شده و در حال خفه شدن هستند و برخی استانهای دیگر خیر.
به نظر میرسد توزیع امکانات بر اساس نیازهای جامعه نبوده بلکه بر اساس خواستهها است. بسیاری از شهرهای ما نیاز به فرودگاه نداشتند و تاکنون برخی ۵ الی ۶ بار افتتاح شدهاند، اما هنوز این فرودگاهها عملیاتی نیست به دلیل اینکه این مناطق ظرفیتی برای استفاده از فرودگاه نداشتهاند. در بسیاری از شهرها و مناطق ساختمانها و مراکز بسیار بزرگی مانند دانشگاه ساخته شده در حالی که نیازی به آن نبوده و امروز بلااستفاده ماندهاند.
برخی از اقدامات هدفمند نبوده و تنها خواسته بودهاند و بدون در نظر گرفتن نیازهای منطقه انجام شد. البته انقلاب ادامه دارد و به نظر میرسد یک سری واقعیتها برای بسیاری از مسئولان روشن شده که نظام نمیتواند بدون تغییر چرخه به روند خود ادامه دهد و عدالت را در جامعه پیاده کند. مردم انتظار دارند و باید به این انتظارات اهمیت داد. نمیشود در برخورد قضائی مهره درشتها را رها و به افراد ضعیف پرداخت. در جامعه باید عدالت قضائی حاکم شود و افراد و مسئولان باید در قبال مردم پاسخگو باشند.