به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو، واکنش تند برخی از مقامات دولتی و در رأس آن ها مشاور فرهنگی رئیس جمهور به یک سریال تلویزیونی، اتفاقی بی سابقه است که باعث شگفتی بسیاری از مردم شده است. این روزها خیلی از مردم را می بینیم که انگشت به دهان مانده اند که چرا جناب حسام الدین آشنا، این چنین با یک برنامه دراماتیک و سرگرم کننده تلویزیونی، چپ افتاده و به طور پی در پی، علیه آن توئیت می کند؟ مگر مشاور عالی ترین مسئول اجرایی کشور، کار و مسئله مهم تری ندارد؟ به راستی چرا وقتی دولت با این همه معضل و کم کاری مواجه است، مشاور رئیس جمهور به جای اینکه وقت خود را صرف مشاوره دادن برای حل این مسائل کند، مدتی است وقت و انرژی خود را اختصاص داده به دهن کجی کردن به یک سریال تلویزیونی؟!
اما وقتی به کاری که «گاندو» کرده و راهی که باز کرده تأمل کنیم، می فهمیم که نگرانی این مشاور چندان هم دور از انتظار نیست.
مجموعه تلویزیونی «گاندو» پس از مدت ها بار دیگر آثار جاسوسی-امنیتی را در تلویزیون زنده کرد؛ آن هم درست در شرایطی که این نوع کارها در شبکه های تلویزیونی و سینمایی سطح اول جهان برای خودش برو بیایی دارد. به ویژه در هالیوود که در طول سال، ده ها فیلم و سریال در این باره پخش می شود. به طور کلی، آنچه در سطح رسانه های جهان به عنوان سریال «استاندارد» شناخته می شود همانند آن چیزی است که در ایران با «گاندو» اتفاق افتاد. در آمریکا، انگلیس، فرانسه و ... برخلاف ایران، فرایند معرفی و القای پروژه های سیاسی، امنیتی و جنگی به مردم، بیش از برنامه های خبری و مستند توسط آثار دراماتیک پیش می رود. فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی به خصوص در آمریکا، بسته هایی برای تزریق نرم و خوشایند سبک زندگی و ایدئولوژی های مدنظر صاحبان کمپانی های فیلمسازی است. صاحبان این کمپانی ها نیز اغلبشان، مولتی میلیاردرها و سرمایه دارهایی هستند که یک پایشان نیز در مراکز تولید اسلحه است. با در نظر گرفتن همین معادله، می توان فهمید که هدف و محور اصلی محتوای این آثار چیست.
اما قافله فیلم و سریال سازی در ایران –به جز برخی نمونه های استثنایی، ازجمله «گاندو»- از آنچه در دنیا اتفاق می افتد هنوز عقب است. اینجا همچنان قالب اصلی فیلم ها یا کمدی ها و عاشقانه های پیش پا افتاده است یا آثار به اصطلاح هنری و جشنواره ای است که معمولا مخاطب خاصی ندارند، چه برسد به مخاطب عام! در تلویزیون نیز همان طور که دیده ایم و می بینیم، اکثر سریال ها ربطی به مسائل استراتژیک و ایدئولوژیک ندارند و محتوای این آثار را غالبا کشمکش های خانوادگی یا کمدی های کم محتوا در بر می گیرد. حتی در مجموعه های تلویزیونی دو دهه اخیر با محوریت خانواده و زندگی روزمره نیز به سبک زندگی توجه چندانی نشده است.
حال در این میان، سریالی ساخته شده که معادلات کهنه در عرصه سریال سازی تلویزیون را به هم زده است. سریالی که حتما در فرم و ساختار، نقاط ضعفی هم دارد. اما یک سریال با فرم متوسط چون با محتوایی جدید، موج آفرین و آگاه کننده روی آنتن رفته، این چنین جریان ساز و تکان دهنده شده است. برای اولین بار، مردم ایران در یک سریال دراماتیک و سرگرم کننده، یک موضوع داغ و ملتهب که با زندگی خودشان نیز ارتباط مستقیم دارد را دیدند. دیدند که یک خبرنگار نفوذی مثل «جیسون رضاییان» چگونه موجل اخلال در اقتصاد و امنیت کشور آن ها شد. حتی اگر داستان این سریال به طور خاص تخیلی باشدف ماجرای نفوذی ها و جاسوس ها و رسوخ کردن آن ها در مراکز و نهادهای دولتی که واقعیت دارد. «گاندو» نشان داد که سریال سیاسی با مضمون افشاگرانه می تواند چند برابر مجموعه هایی با درونمایه های زرد و مبتذل جذب کند. حال فرض کنید که اگر سریال مشابهی، برفرض درباره «برجام» ساخته شود و فیلمنامه و کارگردانی قدرتمندتری داشته باشد، آن وقت باید منتظر «زلزله رسانه ای» با ریشتر بالاتری باشیم.
اما جریان های سیاسی محافظه کار، علاقه ای به باز شدن پای چنین سریال هایی به خانه های مردم ندارند. آن ها می دانند که اگر سریال های استراتژیک به جریان اول در تلویزیون تبدیل شود، دیگر نمی توانند با پنهان کاری، برنامه های خودشان را پیش ببرند. به همین دلیل هم یکی از نمایندگان این جریان، به توئیت پراکنی علیه «گاندو» پرداخته تا بلکه راه ساخت چنین محصولاتی را سد کند. فراموش نکنیم که جیسون رضاییان، که سریال درباره آن ساخته شده هم در همان دوران جاسوسی اش با این جریان «آشنا» همکاری می کرد و در روزنامه های «غرب»گرا و در ستایش از سیاستمداران مطبوع این جریان مطلب می نوشت.
نکته مهم دیگر، همداستانی جریان اشرافیت داخلی با نظام سرمایه داری خارجی است. به هر حال سریال «گاندو» أثری ضداستکباری است و بیش از مسئولان داخلی، بخشی از پروژه های تخریبی آمریکا علیه ملت ایران را برملا می کند. این سریال به افشاگری درباره برخی از طرح های جاسوسی و نفوذی دشمن درجه یک ایران و سایر ملت های ستمدیده جهان پرداخته است. واقعیت این است که مقاومت در برابر آمریکا و مقابله با جریان های «آمریکایی صفت» در داخل، لازم و ملزوم هم هستند؛ استکبار و اشرافیت، دو روی یک سکه اند. به همین دلیل هم جریان اشرافیت و تکنوکرات های داخلی، معمولا هر مقابله ای با استکبار جهانی را به خودشان می گیرند! به قول یکی از نویسندگان، وقتی ما در راهپیمایی ها شعار «مرگ بر آمریکا» می گوییم، ساختمان برخی از ادارات در داخل به لرزه در می آیند(نقل به مضمون). بخش دیگری از واکنش های تند و تیز مشاور حسن روحانی به «گاندو» را نیز باید از این زاویه دید. اگر «مرگ بر آمریکا» از سطح سیاسی و شعاری برای راهپیمایی های ملی و انقلابی، به موضوعی برای ساخت فیلم و سریال هایی با مخاطب چند ده میلیونی تبدیل شود، آن وقت عرصه بر غربگراها و جریان سرمایه داری داخلی که دولت کنونی آن را نمایندگی می کند تنگ خواهد شد.
پس با این اوصاف، از یک طرف باید به حسام الدین آشنا حق داد که این چنین برای زخم زدن به یک سریال تلویزیونی به تلاطم بیفتد و از طرف دیگر، باید راه ساخت سریال هایی با موضوعات سیاسی، جاسوسی و امنیتی را ادامه داد. همان طور که بسیاری از کمپانی های فیلمسازی و شبکه های تولید سریال در غرب، با این نوع برنامه ها زنده هستند. نسل «گاندو» باید در ایران تکثیر پیدا کند.
نگارنده: آرش فهیم