نویسندۀ کتاب «ماجرای فکر آوینی» گفت: تبدیل کردن ایران به یکی از اقمار تمدن غرب، از رویاپردازیهای خاتمی و اطرافیانش بود.
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، یامین پور نویسندۀ کتاب «ماجرای فکر آوینی» در دوره اسلام ناب که در اردوگاه سید الشهداء آبعلی در حال برگزاری است، با ارائه روایتی از تاریخ پس از انقلاب اسلامی و بستر تاریخی شهید آوینی، گفت: شما خیلی باید تاریخ بخوانید تا به رؤیای نسلی که انقلاب کرد نزدیک شوید. این رؤیا با رؤیایی که شاه ایجاد کرد چه نسبتی داشت؟ رؤیای خیلی از ایرانیها، حتی آنهایی که انقلاب کردند، همان رؤیای پهلوی شد؛ بهویژه در دهۀ ۷۰ رؤیاپردازی رسمی جمهوری اسلامی همان رؤیاپردازی پهلوی در دهۀ پنجاه بود؛ یک ایرانِ مدرن و تبدیلکردن ایران به ژاپن اسلامی. «ژاپنِ اسلامی» تعبیری متعلق به آقای حداد عادل است. «زوریخِ اسلامی» متعلق به آقای قالیباف است. «سوئیسِ اسلامی» برای مرحوم آقای هاشمی است. تبدیل کردن ایران به یکی از اقمار تمدن غرب، متعلق به آقای خاتمی و اطرافیانش بود.
وسی افزود: نسل اولی که انقلاب کردند، هرچقدر که میدانستند شاه را نمیخواهند، وابستگی را نمیخواهند، ذلت زیر چکمهپوشهای آمریکایی را نمیخواهند، فساد دستگاه اداری را نمیخواهند، بیعدالتی را نمیخواهند، نمیدانستند دقیقاً چه میخواهند. امام این رؤیا را ساخته بود که اگر اسلام بیاید، همۀ آن چیزهای خواستنی و خوب محقق میشود و همۀ آن چیزهای بد میرود؛ اما معلوم نبود که آن چیزهای خواستنی چه شکلی است و چگونه قرار است محقق شود. شعار اصلی امام، بازگشت به هویت اصیل اسلامی بود. ما در دهۀ ۵۰ با یک نسل هویتطلب و هویتخواه و خسته از سیاهیها و فساد مواجهیم. اما نسل بعد که شاه را ندیده استف کینه از شاه برای انقلابیبودنش کافی نیست. هر دو نسل نیاز به معلم دارند. کلاس امام نیاز به تکثیر شدن در زبانها دارد. نسل انقلاب در دفاع مقدس آرمانها را تمرین کردند. خود جنگ پر از معلم است.
یامینپور گفت: عدهای بعد از انقلاب ادعای خودشان را در ایستگاه از قطار پیاده کردند. عدهای هم خودشان را از قطار به بیرون پرت کردند. عدهای حتی ریل جدیدی برای انقلاب اسلامی گذاشتند. انقلابی که قرار بود به غرب و شرق بهلحاظ تمدنی نه بگوید، ریلش عوض شد و بهسمت غرب رفت یا بهسمت شرق رفت. آن کسانی که ما دربارۀ آنها حرف میزنیم، کسانی هستند که اسلام ناب را تدریس میکردند. خطبههای نمازجمعۀ آنها در مسیر انقلاب و تعیینکننده بود. در مسیر ماندن همانگونه که امام و رهبری میخواهند، راحت نیست. سیاست، کفِ روی آبِ ماجراست. اصلاً گول این حرف را نخورید که اگر کسی مدعی جریان انقلاب بود، او در حال پیمودن مسیر انقلاب است. اسلام آمریکایی در دهۀ هفتاد تبدیل به یک مکتب شد و در دولت اصلاحات تبدیل به ریل شد؛ یعنی همان برگشتن به رؤیای پهلوی.
آوینی؛ یک نیروی واکنشسریع وی دربارۀ جایگاه تاریخی تفکر شهید آوینی گفت: اهمیت شهید آوینی اینجا مشخص میشود: یک نیروی واکنشسریع که هرجا احساس میکند رؤیا در حال عوضشدن است، حاضر میشود. در حوزۀ پیشرفت، در حوزۀ علم، در حوزۀ هنر و سینما، او وارد شد؛ در زمانی که دینِ دولت، توسعه بود. مقالات شهید آوینی را حتی در روزنامۀ کیهان هم چاپ نمیکردند. توسعه در آن زمان مقدس بود. آوینی با مقالات کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب»، دگمِ توسعه را میشکند. نقد فرهنگی عمومی که وزارت ارشاد در حال ریلگذاری آن بود، یکی از کارهای ویژۀ اوست. آقای خاتمی ۱۱ سال وزیر ارشاد این مملکت بوده است. شما نامۀ شهید آوینی به آقای خاتمی را ببینید. نقد پوزیتیویسم در حوزۀ علم نیز از کارهای شهید آوینی بود. چنین حرفهایی را حتی شهید مطهری نزده بود؛ چون فرصت چنین کاری نداشت و مسئلهاش چیز دیگری بود.
وی بیان کرد: شهید آوینی رؤیای انقلاب اسلامی را بهخوبی درک کرده بود. صرف ایمان به امام، برای انقلابیبودن کافی نیست. باید به خصم انقلاب نیز کافر بود. بسیاری مؤمن به امام بودند؛ اما کافر به غرب نبودند، کافر به لیبرالیسم نبودند. آوینی خودش میگوید من قبل از انقلاب نیهیلیست بودم. بعد از آن توبه میکند و کافر به طاغوت میشود: فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ.
آوینی هنوز معلم انقلاب است یامینپور در ادامه گفت: متأسفم که بگویم ۲۶ سال پس از شهادت شهید آوینی هنوز او سمت معلمی دارد. ما یک متفکر طرازِ اوّلی که نیروی واکنشسریع باشد و هرجا انحرافی در رؤیایی اصیل انقلاب رخ داد قد علم کند، نداریم. من بار اول وقتی دیدم شهید مطهری با احتیاط دربارۀ داروین و نظریهاش حرف میزند، کُپ کردم. اما خیلی با احتیاط صحبت میکرد. اما ۱۵ سال بعد ببینید آوینی با داروینیسم چه میکند.
او دربارۀ انگیزهاش از نگارش کتاب «ماجرای فکر آوینی» گفت: من علاقهمند بودم آن شوری که آوینی در جوانی به جان من انداخت، به دیگران هم منتقل کنم.
از مارکسیستها هم استفاده کنیم یامین پور در پاسخ به سؤالی دربارۀ نسبت تفکر شهید آوینی و سیداحمد فردید و هایدگر گفت: نهفقط آوینی، بلکه هر کسی که در ایران نقد غرب میکند، از فرآوردههای فکری فردید استفاده کرده است. مواجهۀ فردی با غرب، یک مواجهۀ مبنایی است و برای سنت اسلامی امکانهای خوبی در تقابل با لیبرالهایی مانند سروش و پوپر فراهم میکند. آوینی حتی از نئومارکسیستها هم استفاده میکند. از پست مدرنها هم استفاده کرده است. اینها فضای فکری پویایی برای نقد لیبرالیسم فراهم کردند. معنای این بحث، ارائۀ یک مکتب جایگزین نیست. اینها در وجه ایجابی حرفی برای گفتن ندارند. آوینی از این فضا جلوتر رفته است. مرحوم محمد مددپور در پیشگفتار کتاب «دیدار فرهی و فتوحات آخرالزمان»، فردید را با آوینی قیاس میکند و میگوید فردید این فرصت را که وجوه فکریاش ذیل روشنایی تفکر ناب اسلامی قرار بگیرد، نداشت؛ اما آوینی به اشراق رسید.
او همچنین در پاسخ به انتقاد از میداندادن به علی علیزاده در فضای رسانه گفت: من بدتر از علیزاده را هم گیر بیاورم، به آنها میدان میدهم؛ چون باید گفتگو کنیم. آن فرد انقلابی که میخواهد با دو مصاحبۀ تلویزیونی منحرف شود، ما او را نمیخواهیم. این آدم خودش داد میزند که من یک سکولار چپ هستم. ما در مسائل ضدّامپریالیستی با چپها همصدا هستیم. ما باید بتوانیم چپهای ضدّسرمایهداری را جذب کنیم. دشمنِ دشمن تو، دوست توست.
نوشابه؛ محور گفتگو با جبرائیلی و رائفیپور یامینپور در حاشیۀ جلسه در واکنش به سؤال یکی از دانشجویان دربارۀ عکس سهنفره با یاسر جبراییلی و علیاکبر رائفیپور گفت: ما داشتیم دربارۀ نوشابه صحبت میکردیم. آقای رائفی پور میگفت: من نوشابه نمیخورم؛ چون ضرر دارد. من نوشابه میخوردم، یاسر هم گفت: بریز من هم میخورم. ما هیچ بحث سیاسی نداشتیم. آقای جبرائیلی دوست داشت که برخی از رفقای جوان دور هم جمع شوند و دربارۀ مسائل مختلف گفتگو کنند. این فکر خوبی بود. این اولین جلسه بود. دیزی را هم آقای جبرائیلی حساب کرد؛ اما بعد از این موضوع بسیار حاشیه درست شد. این بهمعنای فعالیت سیاسی ما نیست. ما با خیلیها جلسه داشتیم؛ اما عکسی از آن منتشر نشده است. بعضیها شائبه انتخاباتیبودن این دیدار را مطرح کردند.
من برای شرکت در انتخابات مجلس نه انگیزهای دارم، نه قصدی دارم، نه کسی ما را در لیست میگذارد. البته الان انگیزه ندارم و ممکن است بعداً احساس تکلیف کنم. الان که با شما صحبت میکنم، اولویتهایم چیزهای دیگری است؛ مثلاً همین کتاب «نخل و نارنج» که منتشر شد. اگر بتوانم بهجای ورود به مجلس، چند تا از این کتابها منتشر کنم، قطعاً برای من اولویت دارد.
همچنین یکی از حاضران علت فروش کتاب یامینپور را شهرت او دانست که او در پاسخ گفت: اگر مخاطب از کتاب من خوشش نمیآمد، من هم با این کتاب نابود میشدم. سلبریتیهای زیادی دستبهقلم هستند و کتاب مینویسند. چرا پرفروش نمیشود؟ من رمان نوشتم و رمان را مخاطب پسندیده و خودش تبلیغ میکند. هیچ روزنامهای کتاب من را ترویج نکرد. من در تلویزیون و روزنامهها بایکوت بودم. جز در یکی دو تا سایت حزباللهی، کتاب من بایکوت بوده یا علیه کتاب من مطلب منتشر شده است.