واکنشهای داخلی به تحریم ظریف توسط آمریکا یکدست بود، منتقدان و همراهان وزیر خارجه به حمایت از او پرداختند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، واکنشهای داخلی به تحریم وزیر خارجه ایران توسط وزارت خزانهداری آمریکا یکدست بود، منتقدان و همراهان محمدجواد ظریف چه در سطح حاکمیتی چه در گروههای سیاسی و مرجع مطابق آنچه از قبل پیشبینی میشد به حمایت از او پرداختند. اهمیت نحوه واکنش داخل ایران به اقدام خصمانه آمریکاییها از این جهت است که تحریم وزیر خارجه اساسا ارزش نمادین دارد. چون او پست اقتصادی در دولت ایران ندارد و تاثیر عملی تحریم او در وضعیت تعاملات مالی ایران با دنیا صفر است.
دولت آمریکا برای اینکه راهبرد فشار حداکثری به ایران را ادامه دهد همچنانکه در بیانیه وزارت خزانهداری این کشور آمده «ظریف» را بهعنوان «سخنگوی اصلی حکومت ایران در سرتاسر جهان» در لیست تحریمی قرار داد، از این جهت یکپارچگی واکنش دولت، سپاه، ارتش، تریبونهای نمازجمعه و گروههای سیاسی متکثر به این اقدام مانع صدور پیام ضعف و انفعال یا چنددستگی داخلی به غرب میشود، بنابراین دفاع از وزیر خارجه کشور در وضعیتی که آمریکاییها او را تحت فشار قرار دادهاند موضعی استراتژیک تلقی میشود.
اما این همه ماجرا نیست؛ چه آنکه تحریم ظریف بهعنوان مدافع سرسخت گفتگو و تعامل با آمریکا و اروپا نقطهعطف مهمی در تاریخ سیاسی ایران محسوب میشود. خبر تحریم وزیر خارجه دولت آقای روحانی دقایقی بعد از بامداد روز پنجشنبه ۱۰ مرداد به وقت ایران اعلام شد و احتمالا از نظر تاریخی تاثیر عمیق و بزرگی بر روابط سیاسی ایران و آمریکا خواهد گذاشت.
در طول ۱۵ ماه اخیر که آمریکا از توافق هستهای برجام به صورت یکطرفه خارج شده با وجود تحولات زیاد سیاسی هیچ رویدادی از جهت «معنای سیاسی» و «عمق استراتژیک» به پای تحریم آقای ظریف نمیرسد، چون او برخلاف عبارات توهینآمیز و کمسابقه بیانیه وزارت خارجه آمریکا سابقه طولانی در دیپلماسی «روادارانه» و «تعامل کمتوقع» دارد. ظریف از سال ۹۲ کلید وزارت خارجه ایران را در دست گرفت و همزمان مسئول مذاکرات هستهای ایران با کشورهای موسوم به گروه ۱+۵ شد. دو سال بعد و پس از سالها کشوقوس ظریف موفق شد در توافقی مهم پرونده هستهای ایران را از تونل طولانیمدت مذاکرات خارج و به دوران برجام وارد کند.
اهمیت این مقطع تاریخی به دو دلیل است: گفتگوهای مفصل، طولانی، متنوع و بیسابقه وزیر خارجه ایران با همتای آمریکایی خود (جان کری) که رسانههای دنیا را با رویدادی تازه و بدیع روبهرو کرده بود و منجر به توافق تیر سال ۹۴ کرد از یک سو و دفاع و پشتیبانی داخلی از شخصیت حقیقی ظریف و اطمینانبخشی به منتقدان از سوی رهبر انقلاب اسلامی درباره امین بودن و تدین جناب ظریف از سوی دیگر فرصت بزرگ طرح و اجرای ایده نزدیکی به آمریکا و حل و فصل مساله هستهای به روش مذاکرات تعاملی را به دولت روحانی داد.
اینکه ظریف از سوی عالیترین مسئول جمهوری اسلامی مورد حمایت قرار گرفت البته ارتباطی به عملکرد او در نهایی کردن توافق هستهای ندارد، چنانچه در اوج مذاکرات هستهای برای مثال وقتی بعد از توافق میانی مشهور به «لوزان» موجی از استقبال از آن در داخل شکل گرفت، رهبر انقلاب ضمن دفاع از ادامه مذاکرات درباره جزئیات آن هشدار دادند. رئیسجمهور هم به پشتوانه حمایت حاکمیت اعلام کرده بود مسئولیت مذاکرات هستهای با اوست. غرض اینکه ظریف با تکیه به اعتماد مسئولان جمهوری اسلامی توانست ایده دوردست خود مبنیبر مذاکره بیواسطه با آمریکا را عملی کرده و به نتیجهای روی کاغذ برساند.
یادآوری نقش مهم وزیر خارجه در تعاملات بیسابقه ایران با آمریکا در دوران ۴۰ ساله انقلاب اسلامی به فهم اهمیت تحریم شخص محمدجواد ظریف توسط آمریکا با ادبیاتی دشمنانه و سراسر اهانت بار به او (که حتما از سوی جمهوری اسلامی بیپاسخ نخواهد ماند) کمک میکند. دقیقا زمانی که توافق هستهای امضا شد برخی جریانهای سیاسی-رسانهای با استقبال از این توافق با تصور اینکه برجام پلی است به پایان تقابل استراتژیک و مبنایی ایران و آمریکا شروع به فضاسازی کردند. همزمان با اینکه چندین حرکت رسانهای پرضرب در جهت حذف مفهوم دشمن از نام آمریکا در ایران شکل گرفت، طرح نام «ظریف» بهعنوان «مصدق دوران» حتی در دیدارهای عمومیتر وزیر خارجه تا روی جلد برخی نشریات آغاز شد. طراحان این عملیات رسانهای آن روز احتمالا وجه «تسامحگرایانه» مرحوم مصدق در برابر غرب را در نظر داشتند.
این تشبیه البته خارج از واقعیتهای میدانی است، همان روزها هم جریان منتقد برجام با وجود اینکه از آنچه «امضا» شد راضی نبود، اما تشابهسازی تاریخی آقای ظریف با مرحوم مصدق را آدرس اشتباه تاریخی میدانست. در صدر انتقادها به این عملیات رسانهای از منظر تعامل مصدق با آمریکاییها عنوان میشد که برخلاف مصدق، آقای ظریف به پشتوانه حمایت سیاسی رهبری و توان منطقهای ایران از موضع انفعال و ضعف با آمریکا تعامل نکرد. مصدق، اما برای ملی کردن صنعت نفت و نجات آن از دست انگلیسیها به دامان آمریکا رفت و از همانجا ضربه خورد.
سقوط دولت ملی مصدق توسط آمریکاییها در بامداد روز ۲۸ مرداد سال ۳۲ شمسی در حالی رخ داد که او در دو سال قبل از این مذاکراتی طولانیمدت با آمریکاییها داشت. مصدق معتقد بود برای دفع شر انگلیس از سر ایران و برای جبران خسارتهای مالی سنگین ناشی از تحریم لندن علیه تهران میتواند روی آمریکا حساب کند.
مذاکرات مصدق با دولت آمریکا هزاران صفحه از تاریخ ایران است، مقطعی از تاریخ ایران که تلاش او برای ایجاد استقلال از انگلیس هم به دلیل حاکمیت پهلوی، هم به دلیل اشتباه شخص مصدق در اعتماد تام به آمریکا و هم به دلیل دور شدن او از آیتالله کاشانی شکست سنگینی خورد.
از این جهت مرداد سال ۳۲ از تلخترین مقاطع تاریخی ایران است و سقوط مصدق توسط آمریکاییها مانند خنجری از پشت به قلب مصدق فرو رفت. آنچه از حذف مصدق با کودتای ۲۸ مرداد آمریکا باقی ماند، اما متاسفانه در مقطع تاریخی فعلی کمتر مورد استفاده قرار گرفت.
تحریم آقای ظریف در بامداد ۱۰ مرداد سال ۹۸ شمسی توسط آمریکا آن هم با ادبیاتی سراسر توهینآمیز علیه او در حالی رخ داد که ظریف نهایت تعامل، تسامح و همراهی با دولت آمریکا را برای رفع مشکلات بین دو کشور برداشته بود. تحریم ظریف به این سبک مانند دادگاهی کردن مهندس بازرگان در دادگاه نظامی پهلوی است که خطاب به دادستان میگوید: «به اعلیحضرت بگویید: ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما صحبت میکنیم. اگر حرف ما را نپذیرید و صحبتهای خیر خواهانه مارا گوش نکنید، آخرین گروهی که بهوسیله زبان با شما حرف میزند ما هستیم.»