به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی به دعوت تهیه کننده و کارگردان این فیلم سینمایی که به احتمال زیاد یکی از پر سر و صداترین آثار جشنواره امسال خواهد بود با حضور در پشت صحنه حضور پیدا کرد تا در جریان ساخت این اثر سیاسی قرار بگیرد.
محمد عطریانفر سالها در مسئولیت های سیاسی امنیتی بوده و اشراف کاملی به اتفاقات و وقایع سیاسی امنیتی کشور دارد. از طرفی به واسطه فعالیت زهره عطریانفر-خواهر وی- و جواد قدیری- شوهر خواهرش- در رده های بالای سازمان منافقین همواره گروهک های سیاسی برای او دردسرساز بوده و او بایستی نسبت به آنها موضع و اطلاع می داشته است.
در این بازدید که به همراه حبیب والی نژاد؛ تهیه کننده و امیرعباس ربیعی؛ کارگردان «لباس شخصی» حضور داشتند اما عطریانفر رجوعی به همین گذشته دارد و بخش هایی از اتفاقات دهه شصت، خصوصا فعالیت های گروهک های سیاسی مثل منافقین را یادآور می شود و می گوید: «به مهدویان(کارگردان ماجرای نیمروز) گفتم اگر قبل از فیلم با من صحبت میکردی، حتما اطلاعات بهتری از عباس زریباف به تو میدادم، چون عباس را میشناختم، همان موقع هم که دستگیرش کردند، همسرش با من تماس گرفت و گفت از عباس خبری ندارد و من سراغ یکی از دوستان رفتم و گفتم اگر عباس را گرفتهاید به همسرش اطلاع دهید. بعد هم گفتم باید همسرش را هم میگرفتید، چون مثل خودش اطلاعات زیادی دارد»
بیشتر صحبت ها حول سازمان منافقین می چرخد اما با توجه به اینکه محوریت فیلم «حزب توده» است، عطریانفر نکاتی را درباره حزب توده و رفتار آنها در دهه شصت بیان می کند و نکاتی که بعضی از آنها از مشاهدات عینی عطریانفر است و برای تهیه کننده و کارگردان هم تازگی و جذابیت دارد. او در سالهای انقلاب دانشجوی دانشگاه صنعتی آریامهر (صنعتی شریف) بوده و در متن مناظرات و منازعات گروهک ها و تشکل های مختلف درون دانشگاه بوده است، از بچه های مسلمان «انجمن اسلامی دانشجویان» تا مارکسیست های توده و مجاهدین و گفتن این خاطرات در حاشیه ضبط «لباس شخصی» که فیلمی سیاسی برای آن دوران است جالب شده است.
معاون سیاسی اسبق وزیر کشور در خصوص فعالیت نفوذی ها در دهه شصت گفت: من جزو اولین نفراتی بودم که وارد سپاه اصفهان شدم و با رحیم صفوی از همان موقع رفیق بودم. در ساختمانی که ما در آن فعالیت می کردیم هم نفوذی داشتیم. یک روز من با همین نفوذی که حالا آن زمان نمی دانستیم او نفوذی بین ماست- بیرون در کوچه بودم که گفتم فلانی چقدر راحت میشود از اینجا با آر پی جی ساختمان را زد. در واقع احساس نگرانی داشتم که ما خیلی در دسترس بودیم برای عملیات های ضدانقلاب! چند هفته بعد دقیقا از همان نقطه ساختمان ما را زدند و بعدش فهمیدیم خود این آقا نفوذی بوده و گرا داده که ساختمان سپاه را بزنند.
امیرعباس ربیعی، کارگردان هم از روند پژوهش و تولید فیلم توضیحاتی می دهد؛ اینکه سه سال است با تیمش روی موضوع حزب توده مطالعه می کنند و تلاش کرده است که در بستر واقعیت و عمل این حزب یک داستان دراماتیزه شده و جذاب را خلق کند.
عطریانفر در تایید صحبت کارگردان می گوید: اساسا واقعیت ها و وقایع تاریخی ظرفیت درام شدن بالایی دارند و در سالهای اخیر هم فیلم های خوبی که می بینیم ریشه در اتفاقات واقعی دارند.
صحبت ها تمام می شود و حبیب والی نژاد عطریانفر را دعوت می کند تا در حضور او صحنه ای از فیلم نیز برداشت شود؛ صحنه ای که از قضا در خصوص اتاق بازجویی است و برای عطریانفر خاطراتی را زنده می کند. ربیعی چند بار برداشت می کند و چند بار کات می دهد؛ در میانه این برداشت ها عطریانفر خود به صحنه می آید و می گوید: «من چون تجربه اتاق بازجویی زیاد دارم، این اتاق با اتاقهای بازجویی اصلی کمی متفاوت است. لباس این دوستمان هم باید لباس زندان باشد، اما انگار لباس خودش را به تن دارد.» ربیعی در خصوص اتاق بازجویی و لباس بازیگر توضیحاتی را می دهد.
عطریانفر برای ربیعی آرزوی موفقیت میکند و میگوید: «طبیعتا این جمع که همه جوان هستند، میتوانند اتفاق خوبی را در جشنواره رقم بزنند.»