به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، صالح سلطانِی، نماینده انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه صنعتی شریف در حضور ربیعی، سخنگوی دولت در دانشگاه شریف گفت: آقای ربیعی! بهتر نیست به جای بازگشت به ایده نخنماشده دولتِ یازدهم، طرحِ نویی در اندازید و برای نجات کشور از بحرانهای پرشمارِ موجود، علاجی از داخل را جستجو کنید؟
متن کامل سخنرانی وی به شرح زیر است:
جناب آقای ربیعی!
سلام.
به دانشگاه صنعتی شریف خوش آمدید.... اما دیر آمدید. حدود دوونیمسال پس از روی کار آمدنِ دولتِ دوازدهم، در روزهایی که چهره زیبای ایرانِ عزیزمان زخمی از بحرانها و آشوبها و فتنهها و سوءتدبیرهاست میزبان شما -به عنوان نماینده دولت- هستیم. نماینده دولت البته، باید خیلی خیلی زودتر از اینها، و پیش از آنکه استخوانِ بیتدبیری در گلوی مردم تبدیل به تیغی بَرّنده شود، به دانشگاه میآمد. صدای دانشگاه، مدتهاست بلند است و شما، سالهاست هشدارهای دلسوزانه منتقدان را نمیشنوید. امروز صحبت کردن از امید و از آینده، خاصه در میان دانشجویان، دشوار است. دشوارتر از آنچه تصور میکنید.
آقای سخنگو!
امروز اشتراکی کمسابقه در میان تمامی جریانات فکری و سیاسی کشور، پیرامون دولت دوازدهم شکل گرفته. اجماعی که تمام طیفها را بر ناکامی شما و همراهانتان متحد کرده. امروز، اختلافی بر سرِ اصلِ شکستخوردهبودنِ دولتِ دوازدهم وجود ندارد. تفاوتها فقط بر سرِ میزان شکستِ شماست. حامیان دیروز دولت، یکی یکی در فضاهای مجازی و حقیقی بابتِ حمایت از آقای روحانی عذرخواهی میکنند و هیچکس حاضر نیست مسئولیتِ به بار نشستنِ دولت دوازدهم را قبول کند. انگار دولت حاضر، همچون فرزندی سرراهی، توسط حامیانش در میان مردم رها شده. در میان مردمی که شعلههای خشمشان، گریبانِ دولت را گرفته و گاه این شعلهها، در قالب اعتراضات خیابانی، بیرون میزند. تنهاییِ امروزِ دولت البته حاصل عملکرد شما و دوستانِ شماست. عملکردی که به نظر میرسد میتوان آن را در سه محورِ زیر، به نقد کشید:
1- فقدان ایده اصلی
انتخابات سال92، عرصه پیروزیِ ایده «مذاکره» بود. روایتِ دلپذیرِ آقای روحانی از چرخش همزمانِ چرخِ سانتریفیوژ و چرخِ زندگی مردم، 50.7 درصد از رایدهندگانِ آن انتخابات را مجاب کرد تا به مردِ مذاکره اعتماد کنند. راهبرد دولت یازدهم، مشخص بود و از همان روزهای نخست، جسورانه به پیش رفت و طی چهارسال، به شیوههای گوناگون و با تبلیغات فراوان تحقق یافت. همهچیزِ دولتِ یازدهم، بر مدارِ مذاکره و تعامل با غرب و بستن با کدخدا میچرخید و مردم، در انتظارِ دیدنِ ثمراتِ این راهبرد، چهار سال همراهِ دولت بودند. اما خروج امریکا از برجام و مرگِ تدریجیِ رویای آن، دولتِ دوازدهم را چنان منفعل کرده که حالا به راحتی میتوان از وقوع یک «سکتهی مغزی» در این دولت صحبت کرد.
به نظر میرسد آقای رئیسجمهور و دوستانشان، هیچ ایدهای برای ادارهی کشور ندارند، گاهی به سراغ ایدههای دولتهای قبل میروند و البته همچنان به هروله میان اروپا و امریکا ادامه میدهند، به این امید که از جسمِ بیجانِ برجام، جانی تازه برای خود کسب کنند. اما آقای ربیعی! به نظر میرسد مردم برای تحملِ یک دور اعتمادِ دوباره به کسانی که دشمنیشان با این ملت را ثابت کردهاند، رمقی ندارند. خسارات و آسیبهای حاصل از معطل نگاهداشتنِ ظرفیتهای کشور برای برجام، چنان سهمگین بوده که حرف زدن از مذاکره مجدد و التماس به ترامپ برای مُشتی دلار، بیشتر شبیه یک شوخیِ بیمزه است. آقای ربیعی! بهتر نیست به جای بازگشت به ایده نخنماشده دولتِ یازدهم، طرحِ نویی در اندازید و برای نجات کشور از بحرانهای پرشمارِ موجود، علاجی از داخل را جستجو کنید؟
2- ایستاده بر نقطه رهایی
اولین و ملموسترین نتیجهی فقدانِ ایده برای اداره کشور در دولت دوازدهم، ولنگاریِ شگفتانگیز در عرصههای مختلف است. دولتی که راهبرد مشخصی برای مدیریت کشور نداشته باشد، گریزی جز بیعملی ندارد؛ چیزی که مردم به وضوح آن را در ساحتها و سطوح گوناگون، نظاره میکنند.
سیاستِ خارجیِ پسابرجام، منفعلترین روزهای خود را تجربه میکند و اعتنایی به فرصتهای دیپلماتیکِ موجود در شرق آسیا، افریقا و امریکای لاتین دیده نمیشود. اقتصاد، در مقطعی جولانگاه تصمیمات خلقالساعه و فاجعهباری مثل دلار چهارهزارودویستتومانی شد و دولت، به جای آنکه با اقداماتی مثل اعمال مالیات بر خانههای خالی و یا اخذ مالیات از هنرمندان، کسری درآمد خود را جبران کند، به دنبال راههای دیگری برای حل این مشکل است. فرهنگ، بیش از گذشته گرفتارِ خلاءِ نظارتهای اصولی و چارچوبمند است.
جامعه، با بحرانهایی متنوع، از اعتیادِ روز افزون تا خودکشی و طلاق مواجه است و هیچ کنشِ هدفمندی از جانب دولت برای مبارزه با این بحرانها دیده نمیشود. در تازهترین نسخهولنگاری، دولت محترم چند روزی است از «ولنگاری ورزشی» نیز رونمایی کرده و شرایطی ساخته که حضور هر مربی خارجی در فوتبال ایران، موجی از خشم برای هواداران و اسراف در بیتالمال را به بار میآورد. آقای ربیعی! مشکل بزرگ اینجاست که مردم هم این ولنگاریِ دولت را دیده و فهمیدهاند. و نکته تاسفبار اینکه دولتِ محترم حتی در نمایشِ کار و خدمت نیز ناتوان است و شوربختانه، دولتِ دوازدهم نه تنها کار نمیکند، بلکه حتی بلد نیست ادای کار کردن را هم در بیاورد و این، خشم مردم را دوچندان میکند.
3- زیستن در میانه بحرانها
دولتِ دوازدهم، از حیث مواجهه با بحرانها و تنشهای اجتماعی، رکورددارِ دولتهای پس از انقلاب است. وقایع دیماه96، اعتراضات متعدد کارگری در خوزستان و اراک، بحران آبی در استان اصفهان، فتنهی دراویش گنابادی در تهران و اتفاقاتِ آبان98 از جمله این بحرانها و تنشهاست. بحرانهایی که هریک، برای مدتی مردم را اسیرِ نگرانی و درگیرِ تنش کرد. این شاید کنایه تاریخ باشد که دولتِ آکنده از مقامات و مسئولینِ امنیتی، خود گرفتار شدیدترین بحرانهای امنیتی است! فراتر از کنایه تاریخ اما به نظر میرسد بروز این همه بحران و آشوب و تنش، ظرفِ تنها دوونیمسال، عادی نیست.
آقای ربیعی! رئیسجمهور متبوع شما در جریان تبلیغات انتخاباتی، مدام رقبای خود را به رویکردهای «تنشزا» متهم میکرد. اما انگار امروز ما با دولتی «تنشزی» مواجهایم! دولتی که، اجازه بدهید رک بگوییم، دولتی که انگار بدنهی اجتماعیِ خود را در میان گسلهای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی جستجو میکند. آقای ربیعی! حتی اگر بخواهیم نگاهِ بدبینانه برخی منتقدان را کنار بگذاریم و از نقش مستقیمِ دولت در تشدیدِ بحرانها نگوییم، نمیتوانیم به دولتی خوشبین باشیم که طرح حساسِ افزایش نرخ بنزین را تا این حد مبتدی و ناشیانه اجرا میکند. آقای ربیعی! قربانی شدنِ دویستوچند نفر از مردم این سرزمین زیرِ پای بیتدبیری دولت دوازهم، اتفاقی نیست که برای ما مجال خوشبینی باقی بگذارد. به نظر میرسد زیستن در تنش، کسبوکارِ دولتِ شماست که ریختهشدنِ خونِ اینهمه انسان، حتی خندهای را از لبِ جناب رئیسجمهور، محو نمیکند!
جناب آقای ربیعی!
شما و دولت شما، با منتقدانتان مهربان نبودید. نیازی به قطار کردنِ اتهامات و نسبتهای ناروای مقامات دولتی به منتقدان نیست و قصدِ بیانِ چیزی که عیان است را ندارم. ما خسته از نامهربانیها و رنجور از خساراتِ پرشمارِ دولت به مردم اینجا ایستادهایم. سخن گفتن از امید این روزها دشوار است؛ اما ما میخواهیم کارِ دشوار را در زمانهی دشوار به سرانجام برسانیم.
دوونیمسال پس از روی کار آمدن دولت، برای اصلاح رویهها دیر است. رویای نجات کشور، اگرچه دور اما دست نیافتنی نیست. ما منتقدانِ نامهربانی نیستیم آقای ربیعی! ما بهمانندِ حامیانِ دیروزِ شما نیستیم که روزی به خیابان بریزیم و با وعدههای پوچ مردم را به سوی شما بخوانیم و روزی دیگر، ژست مخالفت گرفته و از پروژه عبور سخن بگوییم. ما، همچنان منتقدِ شما هستیم و میمانیم اما اگر دستِ نیازی به سوی دانشگاه دراز شود، آن را رد نخواهیم کرد. ما خستهایم، ناراحتیم، مثل روزهای اولِ دولتِ یازدهم دلواپسیم؛ اما ناامید نیستیم و به آینده انقلاب، حتی با وجودِ یک و نیم سالِ باقی مانده از دولتِ دوازدهم، امیدواریم. اگر قصدِ اصلاح دارید و به دنبال طرحی نو برای گذر از بحران هستید، بسم ا...