دانشجو: وضعیت علوم انسانی را بهطور کلی و در دانشگاهها چگونه ارزیابی میکنید؟
سیاهپوش: برخی از وجوه علوم انسانی مبنای تاریخی دارد و ما در آن سرآمد هستیم؛ مثل فلسفه، تاریخنگاری و ادبیات، ولی با نگاه و تعریف جدید از علوم انسانی، بهطور کلی علوم انسانی معاصر یک پدیده جدید است که زاییده تفکر بشری و زاینده آن است و ما صرفاً مصرفکننده آن هستیم.
جهان غرب در ابعاد مختلف کیفیت خود را نشان داده و به موفقیتهایی در تولید نظریات مختلف علوم انسانی رسیده است؛ مثل اقتصاد، جامعه شناسی و علوم سیاسی. جامعه معاصر هرچه جلوتر آمده است، پیچیدهتر شده است و برای شناخت این مسائل، جامعه غرب به این نتیجه رسید که بایدهای مختلف را راه بدهد و روزبهروز قویتر شود، بنابراین شروع به تولید نظریات مختلف با ابعاد گوناگون کرد.
مثلا همین علوم اجتماعی که بنده در آن ورود کردهام، مکاتب کارکردگرا و مکاتبی که برای اراده جایگاهی قائل نیستند و مکاتبی که با نگاه اقتصادی مسائل اجتماعی را میبینند تولید شدند. و به نوعی به یک بلوغ در تولید نظریات مختلف رسیدند.
ولی ما همواره تماشاگر بودیم، درحالی که میدیدیم غرب همواره در حال تولید است، و همچنانی که کالاهای تولیدی و مصرفی را وارد و مصرف کردیم، نظریات را هم وارد کردیم و محصولات نظری تمدن غرب را صرفاً مصرف کردیم.
ما در ترجمه اندیشه غربی رویکرد تقلیدی داشتیم. و صرفا به ترجمه بسنده کردیم، اما مشکل بزرگ تر آن است که وجوه مثبتش را هم تقلید نکردیم.
دانشجو: وجوه مثبت چیست؟
سیاهپوش: انتقادگری و دل نبستن به محصولات فکری که تولید شده است! در حالی که غربیها به هر نظریهای در هر حوزهای که تولید میشد بیرحمانه حمله میکردند و آن را به باد انتقاد میگرفتند، اما صاحبنظران ما -که بهتر است بگوییم مترجمان ما- در دانشگاهها این را هم نتوانستند انجام دهند و اساتید دانشگاههای ما بر این باورند که ما توان انتقاد کردن از نظریات غرب را نداریم و تا این اندازه خودباختگی وجود دارد.
البته ما پس از انقلاب اسلامی به دستاوردهای خوبی رسیدهایم، ولی این اتفاق در علوم انسانی اصلاً قابل قیاس با رشتههای فنی و تجربی نیست.
بعد از انقلاب نهادهای مختلفی در راستای اصلاح علوم انسانی شکل گرفت؛ مثل پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و شورای عالی انقلاب فرهنگی.
البته عقب ماندن علوم انسانی نسبت به علوم دیگر چند دلیل دارد که یکی از آنها دشواری این حوزه است و البته پیشینه تاریخی. به تعبیر رهبر معظم انقلاب، پیش از انقلاب دانشگاه بر پایههای بیدینی و دینستیزانه شکل گرفت. رضا خان که اساساً نمیدانست دانش چیست و دانشگاه چیست! اطرافیان حیلهگرش گفتند که ما برای مقابله با بنیانهای دینی حاکم بر جامعه ایران و روحانیت به عنوان نهاد علمی و فرهنگی قوی، باید یک نهاد وارداتی قدرتمند بسازیم و آمدند دانشگاه را تاسیس کردند. در آن زمان به واسطه همین طرز فکر، در فضای اجتماعی این تصور پیش آمد که هر کسی دانشگاه برود انگار مشکلی با دین دارد و از همان ابتدا دینداران به سمت علوم انسانی نرفتند. اگر هم سر از دانشگاه در میآوردند، میرفتند به سراغ رشتههایی که ربطی به علوم انسانی ندارد، و همانطور که میبینید این رشته از انسانهای متعهد خالی شد. اگر هم توجه کنید میبینید وزرای بعد از انقلاب اکثراً یا خارج و یا در رشتههای فنی و تجربی در داخل کشور تحصیل کردهاند.
دانشجو: به نظر شما تا چه اندازهای در اسلامیشدن علوم انسانی موفق بودهایم؟
سیاهپوش: در زمانی که ما خودمان تحصیل میکردیم دغدغه اسلامی شدن علوم انسانی را داشتیم ولی لوازم و اسبابش را نداشتیم. لازمه این کار تسلط به علوم دینی بود که ما در آن زمان این تسلط را نداشتیم. نیاز یه یک تعامل دوجانبه ازسوی حوزه و دانشگاه داشتیم که این تعامل ضعیف بود. این فاصله بعد از انقلاب کمتر شده است و اتفاقات خوبی افتاده.
دانشجو: به نظر شما این کندی در اسلامی شدن علوم انسانی ناشی از چیست؟
سیاهپوش: عوامل کندی در پیشرفت به سوی علوم انسانی اسلامی را میتوان به چند دسته تقسیم کرد: سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی.
ما یک سری محقق در فضای دانشگاه داریم که نمیتوان از آنها توقعی داشت. بالاخره یک عمری با مبانی غربی تحصیل کردهاند و همانها را دارند تدریس میکنند. یا اینکه خیلی از این اساتید و حتی مسئولین کشور در آمریکا و انگلیس با همان مبانی آنها چهارچوبهای ذهنیشان شکل گرفته، اینها اگر صرفاً یک برخورد منطقی و غیرمتعصبانه به مبانی غرب داشته باشند و راهکارهای خوب غرب مثل مقابله با خودکشی و... را برای ما تشریح کنند برای ما کفایت میکند. از افراد معتقد به مبانی اسلامی و تحصیلکرده در این فضا هم نمیتوان توقعی داشت، زیرا که به مبانی اسلامی تسط کافی ندارند و با ورودشان بعضاً کار را خرابتر میکنند.
دانشجو: پیشنهاد شما برای برونرفت از این وضعیت چیست؟
سیاهپوش: نظام باید از همان ابتدا با صرف هزینه و توجه ویژه به پژوهشگاههایی مثل حوزه و دانشگاه و تزریق نیروهای نخبه و همچنین حمایت از آنها به حل این موضوع میپرداخت.
ببینید رزمندگان علوم سکولار در سراسر دنیا میلیونها نفر هستند ولی در شرایط فعلی ما چه تعداد دانشمند در حوزه علوم انسانی اسلامی داریم؟
نمیگویم آنها را اخراج کنند ولی باید همان توجه به این دانشمندان مستعد داخلی نیز بشود که نیازمند توجه ویژه از جانب کل نظام است، چه دولت چه مجلس و چه قوه قضاییه.
دانشجو: منظور از کمک قوای سهگانه چیست؟
سیاهپوش: در شرایط فعلی که نهتنها کمکی به این موضوع نمیشود بلکه سنگاندازی هم میشود چه انتظاری میتوان داشت؟ وقتی در رأس بعضی از قوا افرادی مسئول هستند که علوم اسلامی را مسخره میکنند چه توقعی میتوان داشت؟ در دولت و وزارت علوم اصلاً اعتقادی به این نگاه وجود ندارد و ما میتوانیم نتیجهاش را مشاهده کنیم.
یکی از راههایی که به تولید اساتید حوزه علوم انسانی اسلامی میتواند کمک کند فراهمکردن امکانات و تزریق منابع مالی است که این اتفاق بهندرت پیش میآید. دیگر آنکه باید پژوهشگران این حوزه را تکریم کنند، که نه تنها این اتفاق رخ نمیدهد بلکه انسانهای این حوزه را تحقیر نیز میکنند و بعضاً از دانشگاهها اخراج میکنند. یکی از نقاط حساسی که میتواند به علوم انسانی سروسامان بدهد شورای محترم نگهبان است که باید در شاخصههای خود برای تایید یا رد افراد داوطلب برای مسندهای مختلف این نکته را هم اضافه کند که اگر کسی فهم درستی از علوم انسانی اسلامی ندارد صلاحیت ورود به مسئولیتهای مهم را نیز ندارد؛ زیرا همین فرد که این فهم را ندارد بعدها در فرایند اسلامی شدن علوم انسانی سنگاندازی میکند؛ چون امروزه در همه جای دنیا جریانهای علوم انسانی بدون کمک دولتها و حکومتها نمیتواند پیشروی کند.
جریان معاند این را خوب میداند و برای مقابله، علوم انسانی دولتی را یک فحش بهحساب میآورد . به طور مثال شما سینمای انقلاب را بدون کمکهای دولتی تنها بگذار، چه میشود؟ در مقابل این جریان بیهویت و هرزهگو و به اصطلاح روشنفکری چه حرفی برای گفتن خواهد داشت؟
دانشجو: نقش حوزه علمیه چیست؟
سیاهپوش: و اما یک نهاد بزرگ قدرتمند و قدیمی داریم که به آن صورت مشکل مالی ندارد و آن حوزه علمیه است که باید فهم ورود به مسائل علوم انسانی را پیدا کند. به نظر میآید باکیفیت و خوب به این قضیه ورود نکرده است. هرچند امکانات حوزههای علمیه نسبت به دانشگاهها پایین است و دولت در مسیر بودجه حوزه سنگاندازی میکند ولی از آزادی عمل بیشتری برخوردار هستند و نگاهها در حوزهها آزاداندیشانهتر از دانشگاههاست.