به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، در سحرهای ماه مبارک رمضان، یکی از پربینندهترین وقتهای این ماه در شبکه سه سیما، در اختیار یکی از فضلای حوزههای علمیه تهران قرار گرفته بود که این برنامه را به نقل فضائل امیرمؤمنان علی (ع) اختصاص داده بود؛ این مسأله واکنشهای مختلفی را در پی داشت. گروهی از شیعیان که این فضائل زیبا و شنیدنی حضرت علی (ع) را در رسانه ملی برای اولین بار به این صورت میشنیدند، بسیار شادمان شده و این برنامهها را سرآغازی برای تغییر جدی در نحوه برنامهسازی دینی در سیما دانستند. گروهی از طرفداران دیگر مذاهب نیز که حضرت علی (ع) را جزو خلفای خود میدانستند، از شنیدن فضائل بینظیر آن حضرت نه تنها احساس ناراحتی نمیکردند، بلکه داشتن چنین خلیفهای را مایه مباهات خود میدانستند.
از سوی دیگر گروهی از فعالان تقریب در فضای مجازی، با مطرح کردن ادلهای مخالف پخش چنین برنامههایی از رسانه ملی بودند. این ادله عبارت بودند از:
صداوسیما برای عموم مردم ایران است و نه برای مذهبی خاص
مطرح کردن اینگونه بحثها باید در مجامع تخصصی باشد و نه صداوسیما.
مطرح کردن اینگونه بحثها مایه تفرقه و موجب ناراحتی اتباع دیگر مذاهب است.
مطرح کردن اینگونه فضائل مخالف روش اهل بیت (ع) است.
مطرح کردن اینگونه مسائل مخالف دستورات مقام معظم رهبری و امام خمینی رحمه الله در نحوه تعامل با اتباع دیگر ادیان و مذاهب است.
مطرح کردن چنین مسائلی، موجب فشار به شیعیان در خارج از کشور میشود.
بعضی از مسائل مطرح شده، در این برنامه صحیح نبوده است یا به صورت خوب مطرح نشده است.
این اشکالات، مسائلی است که راهبرد کلی رسانه در چنین بحثهایی را مشخص میکند و در صورت صحیح بودن آنها، قطعاً باید جلوی چنین برنامههایی گرفته شود و در صورت غلط بودن، باید پاسخ متقنی به آنها داده شود، تا هم راهبرد فعلی رسانهها اصلاح شده و زین پس، این طریقه (یعنی تعمیق معارف ولایی به جای راهبرد گسترش احساسی ولایی) در رسانه بیشتر به کار گرفته شود.
به همین سبب مناسب است که به بررسی عملی و منطقی (و به دور از احساسات) این اشکالات پرداخته و ادله طرف مقابل را نیز مورد بررسی قرار دهیم.
ادعا: صداوسیما برای عموم مردم ایران است و نه برای مذهبی خاص، به همین دلیل نباید در آن مسائل معرفتی مذهبی خاص مطرح شود. یکی از طرفداران این فکر نوشته است: «رسانه ملی چرا باید به طرح چنین مباحثی با بودجه عمومی کشور که اهل سنت هم در آن سهیم هستند، بپردازد ... آیا اهل سنت هم چنین فرصتی برای بیان عقاید خودشان و یا دفاع از خودشان دارند؟».
بررسی اشکال اول
پاسخ: بر اساس این ادعا، چون صداوسیما برای تمام مردم ایران است، نباید در مسائل سیاسی به رهبر معظم، یا ریاست محترم جمهور یا دیگر کسانی که در فکر سیاسی کشور در اکثریت هستند، فرصت طرح نظریات خود به صورت دقیق داده شود.
همچنین در مسائل دینی نباید اصل اسلام نیز به صورت مستدل مطرح شود. زیرا اتباع دیگر ادیان الهی مثل یهود و نصاری و صابئین نیز در کشور ما هستند و بیان مستدل اصل اسلام و سیره پیامبر (ص) مربوط به یک دین خاص است.
اگر ادعا شود این مسائل قابلیت طرح دارند، اما تا زمانی که با نظریات یک گروه دیگر به صورت مستقیم در تقابل نباشد که موجب تحریک احساسات آنها شود، این همان اشکال سوم است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
پس مشخص است که اولین ادعا، قطعاً نمیتواند به خودی خود، دلیلی برای منع از تبیین تخصصی عقاید یا نظریات سیاسی در رسانه باشد.
همچنین این اشکال در واقع متوجه نشدن معنی درست دموکراسی است؛ در دموکراسی، اکثریت یک جامعه با رأیگیری، روشی را برای زندگی در اجتماع انتخاب میکنند که این روش، با نظر اقلیت موافقت ندارد؛ حال اگر کسی بگوید اکثریت حق ندارد مظاهر عقیده و انتخاب خود را در مقابل اقلیت ابراز کند، این دقیقا خلاف دموکراسی است. (البته این نکته تا زمانی است که موجب آزرده خاطر شدن آنها ـ به خاطر تحقیر یا توهین ـ نشود) اما اگر اکثریت بخواهند آنچه را که بدان اعتقاد دارند و به صورت مستقیم موجب آزار کسی نمیشود، در رسانه مطرح کنند، این دقیقا مطابقت با دموکراسی دارد و منع آنها از بیان این عقیده خلاف دموکراسی است.
به همین دلیل وقتی مقام معظم رهبری نام یکی از سالها را سال حضرت علی (ع) انتخاب کردند، گروهی از طرفداران همین فکر، ادعا کردند که برای حفظ وحدت و اجرای دموکراسی باید نام سالهای دیگر به نام خلفای اهل سنت باشد؛ چون آنها نیز در این کشور سهیم هستند. ولی توجه نکردند که این مسأله اصلا ربطی به وحدت یا دموکراسی ندارد و فهم اشتباه از وحدت است.
بله، در بسیاری از مناطقی که اهل سنت جمعیت زیادی دارند، حتی در صداوسیما برای آنها اذان اهل سنت پخش میشود. علمای آنها در صداوسیما حضور پیدا میکنند و در مورد اعتقادات خویش سخن میگویند.
همچنین در بسیاری از مناصب عالی حکومتی و نظامی، اهل سنت وجود دارند و به عقاید آنها نباید توهین شود و این لازمه حیات کریمانه تمام اتباع ادیان و مذاهب با یکدیگر است. ولی ربطی به عدم ذکر اعتقادات شیعه به صورت استدلالی در رسانه ندارد.
بررسی اشکال دوم
یکی از منتقدین این برنامه نوشته است: «اگر چنین مباحثی جایز باشد که نیست، جایش در حوزه ها و دانشگاهها است، آن هم با حضور نمایندگان این ادیان و مذاهب، نه در صداوسیما آن هم یک طرفه و حق به جانب»
این عبارت در واقع خلط چند مسأله است:
أ. آیا مناظره با اتباع دیگر مذاهب و ادیان جایز است یا خیر؟
ب. آیا مطرح کردن مسائل عقیدتی شیعه به صورت استدلالی مناظره است؟
ج. آیا مناظره باید به صورت مخفی از عوام باشد؟
د. آیا عوام حق مناظره دارند یا خیر؟
که در واقع در هر چهار مسأله به مسیر اشتباه رفته است:
در مسأله «أ» ، قطعا مناظره با اتباع دیگر ادیان و مذاهب «فی نفسه» اشکال ندارد و به همین سبب انبیا و ائمه (ع) بارها با دیگران مناظره داشتهاند و حق را برای دیگران ثابت کردهاند.
و به همین جهت در اول انقلاب، شهید بهشتی و شهید مطهری و دیگر بزرگان عقیدتی انقلاب، به مناظره با مارکسیستها پرداختند.
در پاسخ به مسأله «ب» مطرح کردن عقیده (حتی در مسائلی که با اعتقادات دیگر مذاهب و ادیان یا فکرهای سیاسی تداخل داشته باشد) به صورت مستدل و بدون تحقیر یا توهین به دیگران و تنها به جهت اثبات عقیده خود و نه نفی دیگران، اشکال ندارد؛ و همانطور که گفته شد، این لازمه دموکراسی است.
آیا معقول است که کسی به رهبر یک نظام که اساس آن بر دموکراسی است، یا رئیس جمهور آن کشور بگوید در رسانه در تبیین مستدل افکاری که مردم به آن رأی دادهاند سخن نگو؟
در پاسخ به مسأله «ج» هم قطعاً باید نتایج مناظرات در رسانهها برای عموم مردم مطرح شود. به همین سبب بود که مناظرات شهیدان بهشتی و مطهری و ... با مارکسیستها به صورت رسمی در صداوسیما پخش میشد. یا مناظرات ریاست جمهوری، به صورت علنی برای همه مردم پخش میشود تا مردم با توجه به سخنان و برنامهها و ادله راه صحیح را مبتنی بر فکر دموکراسی، انتخاب کنند.
اما اگر این مناظرات در جلسات خصوصی باشد و نتایج آن به مردم منتقل نشود، سودی برای مردم و جامعه نخواهد داشت و از همین روی خدای متعال مناظرات انبیا با مخالفین حق را در جای جای قرآن بیان کرده است که نمونه بارز آن مناظره حضرت ابراهیم (ع) با نمرود و ستاره و ماه و خورشیدپرستان و ... است.
در مسأله «د»، عوام نباید وارد این مناظرات شوند؛ زیرا توانایی اثبات یا نفی ندارند و قبول یا رد آنها مبتنی بر تعصب خواهد بود؛ اما این نباید مانع مشاهده مناظرات توسط آنها شود. زیرا مشاهده مناظرات علما با یکدیگر موجب مشخص شدن حقیقت برای آنها خواهد شد.
بنابراین، این اشکال ناشی از خلط کردن بین مسأله طرح مباحث عقیدتی و فضائل حضرت علی (ع) به صورت استدلالی برای اکثریت شیعه و اهل سنت محب امیرمؤمنان در جامعه و نقد مناظرهای عقاید مخالفین است.
بررسی اشکال سوم
شیعیان که اتباع ائمه اهل بیت (ع) هستند. در طول تاریخ در مسأله اخلاق زبانزد دیگر مذاهب بودهاند و امام صادق (ع) نیز در چندین روایت خویش فرمودهاند که وقتی با دیگران با اخلاق نیک برخورد کنید، میگویند او «جعفری» است و این مایه خوشنودی ما میشود. خشنودی و کسب رضایت دیگران، امری بدیهی در فکر شیعی است، اما آیا مثلا اگر کسی نسبت به ما حسادت کند و از روی حسادت از ما ناراحت باشد باز باید رضایت او را کسب کنیم؟
به قول سعدی شیرازی: توانم آنکه نیازارم اندرون کسی/ حسود را چه کنم کو ز خود به رنج در است
حال ذکر فضائل اهل بیت (ع) به صورت استدلالی، نه موجب رنجش شیعه میشود و نه موجب رنجش دیگر مذاهبی که خود را محب اهل بیت (ع) میدانند و تنها کسانی که بیان استدلالی فضائل را موجب رنجش آنها میشود دشمنان اهل بیت (ع) هستند که نسبت به ایشان و مقامات الهی آنها حسادت میکنند.
اما اگر بحث در مورد توهین به مقدسات دیگران باشد، هم در قرآن و هم در روایات از آنها نهی شده است. خدای متعال در قرآن میفرماید «و آنهایى را که جز خدا مىخوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى (و) به نادانى، خدا را دشنام خواهند داد».
مقام معظم رهبری نیز فتوا دادهاند که: «اهانت به نمادهای برادران اهل سنت، از جمله اتهامزنی به همسر پیامبر اسلام (عایشه) که موجب خدشه وارد شدن به شرافت او میشود، حرام است. این موضوع شامل زنان همه پیامبران و به ویژه سیدالانبیاء پیامبر اعظم ـ حضرت محمد (ص) ـ میشود».
اما آیا هر گونه نقل مسائل تاریخی یا عقیدتی به صورت استدلالی، برای تعمیق فکر شیعی، توهین به حساب میآید؟
مقام معظم رهبری خود در مورد طلحه و زبیر که در نزد اهل سنت جزو عشره مبشره هستند، میفرمایند: «امیرالمؤمنین از مدینه لشکر کشید، رفت طرف کوفه و بصره، برای جنگ با طلحه و زبیر. یعنی آن سوابق محو شد، تمام شد. امام ملاکش این بود، معیارش این بود».
آیا نقل چنین مطالبی در تببین عقیده و فکر امیرمؤمنان علی (ع) نیز ممنوع است؟
در واقع فعل و سخنان مقام معظم رهبری و دیگر بزرگان دینی خود مفسر کلماتی است که از توهین به دیگران نهی میکند.
همچنین اگر کسی با دلیل و مدرک دشمنی حضرت علی (ع) با معاویه را ـ که در نظر اهل سنت در مرحلهای بسیار پایینتر از طلحه و زبیر قرار دارد ـ مطرح کند این نیز ممنوع است؟ قطعاً خیر.
زیرا تمام عقاید دینی و سیاسی با یکدیگر در موضوعاتی تلاقی میکنند که هر کدام در مورد آنها فکری خاص دارند؛ اگر بنا باشد در تمام موارد مورد تلاقی که مطرح کردن آنها به معنی صحیح نبودن دیدگاه دیگر است، سخنی گفته نشود، در هیچ مورد اختلافی سیاسی و دینی نباید سخن گفته شود و قطعاً چنین سخنی معقول نیست.
بله اگر موضوعی آن قدر در نزد گروه دیگر حساس است که مطرح کردن آن بیاختیار موجب تحریک شدن مشاعر و احساسات آنها میشود، باید در بیان آن مراعات تمام امور اخلاقی بشود و با عدم تبیین مستقیم آن موضوع موجبات تکدر خاطر آنها را فراهم نیاورد. ـ علاوه بر اینکه طرف مقابل نیز باید از جهت منطقی خود را قبول شنیدن فکر مخالف دیگران کند، چیزی که در دموکراسی امری ضروری استـ بنابراین اصل مطرح کردن عقیده سیاسی یا دینی در مسألهای که در آن با دیگران اختلاف نظر داریم در رسانه، به صورت منطقی اشکالی ندارد.
بررسی اشکال چهارم
این اشکال نیز ناشی از چند مغالطه در فهم پاسخ چند سؤال است:
«أ» آیا اهل بیت (ع) مخالف نشر فضائل خویش بودند؟ قطعاً خیر. ما در روایات متواتر از اهل بیت (ع) نشر فضائل ایشان یکی از مسلمات شمرده شده است.
«ب» آیا هر فضیلتی باید به هر کسی گفته شود؟ قطعاً خیر. این نیز در سیره اهل بیت (ع) متواتر است که با مردم به مقدار عقل آنها سخن گویید و حتی برخی از اصحاب خویش را از بیان کردن فضائل خاص، برای دیگر شیعیان نهی کردهاند و این مسأله ربطی به شیعه بودن یا سنی بودن مخاطب ندارد.
«ج» آیا فضائل مطرح شده در این برنامه، نباید برای عموم گفته میشد؟ پاسخ این سؤال نیز در سیره معصومین آمده است؛ که ایشان هرآنچه خود برای عموم گفتهاند میتوان برای عموم مطرح کرد، اما اگر اهل بیت (ع) چیزی را مطرح نکرده باشند، ما نیز حق مطرح کردن نداریم.
با توجه به این نکته، روایاتی که در آنها فضائل عمومی اهل بیت (ع) است به سنت ایشان باید مطرح شود (۱).
بررسی اشکال پنجم
ادعای اینکه مطرح کردن اینگونه مسائل، خلاف سیره و دستور امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب در مورد نحوه تعامل با اتباع دیگر ادیان و مذاهب است نیز ناشی از عدم تتبع در کلمات این بزرگواران است.
نظرات ایشان دارای چند بخش است:
أ. لزوم تبیین معارف شیعی، حتی برای غیر شیعیان
مقام معظم رهبری در این زمینه میفرمایند: این کار (مسألهی حجت اهلبیت و ولایتشان) بایستی به زبان امروز و مناسب با امروز و بدون دعوا و بدون درگیری انجام بگیرد. بالاخره سخن تشیع بایستی ارائه بشود؛ دیگران دارند این کار را میکنند (۲).
همچنین در مورد نشر معارف ولایی شیعه و ماجرای غدیر که محور اختلاف اساسی دو تفکر شیعه و سنی است میفرمایند:
ما شیعیان و پیروان اهل بیت، هزاران بار خدا را شکر میگزاریم که چشم ما را به این حقیقت باز کرد، دل ما را پذیرای این حقیقت کرد، ما را در محیطهایی به دنیا آورد و پرورش داد که این حقیقت در آن محیطها جا افتاده بود؛ اینها خیلی نعمتهای بزرگی است. مرحوم شهید مطهری قبل از انقلاب یک مقالهی مفصلی درباره کتاب «الغدیر» علامهی امینی نوشتند و ثابت کردند که الغدیر علامه امینی و سیله وحدت مسلمین است. بعضی خیال میکردند کتاب الغدیر ممکن است مایه افتراق بشود. ایشان میگوید اگر درست فکر کنیم، درست عمل کنیم و سنجیده پیش برویم، کتاب الغدیر مایه وحدت دنیای اسلام است. برادران اهل سنت ما هم میتوانند در یک محیط خالی از پیشداوری به منابع غدیر مراجعه کنند؛ یا میپذیرند، یا نمیپذیرند ... .
یعنی اصل مطرح کردن منطقی این مسائل، حتی در محیطهای سنینشین، بدون تحریک عقیدتی و با زبان دلیل نه تنها موجب تفرقه نمیشود، بلکه موجب وحدت نیز هست.
ب. لزوم استفاده از رسانه در تبیین عقاید ناب شیعه
ایشان در مورد لزوم استفاده از مهمترین رسانهها در تبیین عقیده شیعه در پیامی که به کنگرهی علمی بینالمللی امام علی بن موسی الرضا (ع) فرستادند مینویسند:
امام با قبول ولیعهدی، دست به حرکتی میزند که در تاریخ زندگی ائمه پس از پایان خلافت اهل بیت در سال چهلم هجری تا آن روز و تا آخر دوران خلافت بینظیر بوده است و آن برملا کردن داعیه امامت شیعی در سطح عظیم اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمانهاست. تریبون عظیم خلافت در اختیار امام قرار گرفت و امام در آن سخنانی را که در طول یکصد و پنجاه سال جز در خفا و با تقیه و به خصیصین و یاران نزدیک گفته نشده بود به صدای بلند فریاد کرد و با استفاده از امکانات معمولی آن زمان که جز در اختیار خلفا و نزدیکان درجه یک آنها قرار نمیگرفت آن را به گوش همه رساند.
مناظرات امام در مجمع علما و در محضر مأمون که در آن قویترین استدلالهای امامت را بیان فرموده است، نامه جوامع الشریعه که در آن همه رئوس مطالب عقیدتی و فقهی شیعی را برای فضلبنسهل نوشته است، حدیث معروف امامت که در مرو برای عبدالعزیز بن مسلم کرده است، قصائد فراوانی که در مدح آن حضرت به مناسبت ولایت عهدی سروده شده و برخی از آن مانند قصیدهی دعبل و ابونواس همیشه در شمار قصائد برجسته عربی به شمار رفته است، نمایشگر این موفقیت عظیم امام است. (۳)
ج. ممنوعیت مناظره عوام
اما در جهت دیگر، چون مناظرات توسط عوام، به نتیجه علمی و عملی منجر نمیشود و بیشتر موجب دعوا میشود، میگویند:
«ایمان به مبادی خود چیز بسیار خوب و پسندیدهای است. اما این نباید از مرز اثبات به مرز نفی همراه تعرض و دشمنی و عداوت تجاوز کند اما احترام به دیگران را حدود دیگران را حقوق دیگران را نگه دارند؛ بحث و مجادله را بگذارند برای مجالس علمی، بله علما اهل فن می خواهند بنشینند مباحثات مذهبی کنند بکنند، اما مباحثه مذهبی عالمانه و در محفل علمی فرق می کند با بدگویی به یکدیگر در علن در سطح افکار عمومی، در مخاطبه با افکاری که قدرت تجزیه و تحلیل علمی ندارند».
بنابراین مناظره منحصر به علما است و آن هم مناظرهای که با زبان علمی باشد و نه بدگویی. همان مسائلی که در مورد مناظرات ریاست جمهوری و سیاسی نیز بر آنها تأکید داشتند.
د. ممنوعیت اجبار به تغییر مذهب یا کارهایی که موجب در فشار قرار گرفتن اتباع مذاهب مختلف شود
نکته دیگری که در فرمایشات مقام معظم رهبری که بر گرفته از روایات است، این است که نباید مسأله تغییر مذهب، به یک مسأله اجباری یا شبه اجباری (با فشار زیاد سیاسی و ...) تبدیل شود (۴)؛ بلکه وظیفه همان است که معصومین (ع) مطرح کردهاند که شخص در صورت توانایی رسانهای، حقیقت را با زبان علمی مطرح کند و قبول و عدم قبول را به مخاطب واگذار نماید. (البته این زمانی است که طرف مقابل، با رفتار خویش به تقابل با فکر اصیل اسلامی یا سیاسی نپرداخته باشد و در کارهایی نباشد که به نظم فکری سیاسی عقیدتی جامعه مخل باشد)
بررسی اشکال ششم
این ادعا که مطرح کردن چنین مسائلی، در خارج از کشور موجب حساسیت و فشار به شیعیان خارج از کشور میشود نیز مانند این است که ادعا شود مطرح کردن مسائل مربوط به فکر انقلاب در داخل کشور، برای تعمیق مبانی فکری جوانانان، موجب فشار به طرفداران انقلاب در خارج از کشور میشود.
آیا کسی چنین استدلالی را میپذیرد؟
بررسی اشکال هفتم
أ. این اشکال در مورد دو مسأله، از جمله مسأله «توهم دانستن توحید» یا مسأله «تقدم ولایت بر عدالت» مطرح شد، که با مراجعه به متن برنامه مشخص شد که این اشکالات ناشی از تقطیع و خروج کلام کارشناس از سیاق ناشی شده بود؛ و گرنه خود ایشان تصریح میکنند که رکن اصلی عقیده توحید است و لی اگر از طریق ولایت نباشد، توحید غیر صحیح و وهمی به جای توحید صحیح مینشیند.
یا در مورد تقدم ولایت بر عدالت، تصریح میکند که عدالت بسیار بالا است، اما در تشخیص مصداق عدالت اختلاف است و تا زمانی که منبعی برای رفع این اختلاف نباشد، مشکل برطرف نمیشود و این منبع ولایت است.
بنابراین قبول ولایت، بر آنچه ما به صورت شخصی عدالت میدانیم مقدم است.
ب. بر فرض که در یک سلسله برنامه تخصصی یک یا دو اشکال در نحوه طرح باشد، این نباید موجب زیر سؤال بردن اصل روش و منطق باشد.
جمع بندی نهایی و پیشنهادها
۱. هیچ یک از اشکالات مطرح شده، بر اساس مبانی علمی فکر اسلام و شیعه و دموکراسی، قابل قبول نبود.
۲. با توجه به حساسیتهای موجود، لزوم تبیین مبانی این روش ارائه فکر دینی، در رسانه ضروری است، تا در آینده اینگونه طرح اشکالاتی بدون منبع نتواند مانع روانی از اجرای چنین برنامههایی شود؛ و زمینه برای بیشتر شدن چنین برنامههایی در رسانه ملی فراهم شود.
۳. در صورتی که هرگونه اشکالی در این زمینه وجود دارد، بهتر است در ابتدا به منابع ذی صلاح فکری، یعنی مراجع عظام تقلید و نظرات مقام معظم رهبری و منظومه فکری که ایشان در این زمینه ترسیم کردهاند مراجعه شود؛ و نه اینکه با استناد به یک جمله از این بزرگان آن هم بدون تبیین مقصود اصلی و بررسی شیوه این بزرگواران فکر یا عقیدهای به ایشان نسبت داده شود.
پینوشتها
(۱). وحدثنا أحمد بن محمد بن سعید، قال: حدثنا أبو عبد الله جعفر بن عبد الله من کتابه فی رجب سنة ثمان ومائتین، قال: حدثنا الحسن بن علی بن فضال، قال: حدثنی صفوان بن یحیى، عن إسحاق بن عمار الصیرفی، عن عبد الأعلى بن أعین، عن أبی عبد الله جعفر بن محمد% أنه قال: "لیس هذا الأمر معرفة ولایته فقط حتى تستره عمن لیس من أهله و بحسبکم أن تقولوا ما قلنا و تصمتوا عما صمتنا، فإنکم إذا قلتم ما نقول وسلمتم لنا فیما سکتنا عنه فقد آمنتم بمثل ما آمنا به، قال الله تعالى: «فإن آمنوا بمثل ما آمنتم به فقد اهتدوا». قال علی بن الحسین': حدثوا الناس بما یعرفون و لا تحملوهم ما لا یطیقون فتغرونهم بنا".
نعمانی، ابن ابی زینب (م ۳۸۰ ق)، الغیبة، ص ۴۳، ش ۴.
(۲)بیانات در دیدار اعضای شورای عالی مجمع جهانی اهلبیت ۰۴/۰۷/۱۳۷۰ ش.
(۳). پیام به کنگرهی علمی بینالمللی امام علیبنموسیالرضا (ع) ۱۸/۰۵/۱۳۶۳ش/ http://farsi.khamenei.ir/messageـcontent?id=8311
(۴). اختلافات را آنها به وجود میآورند: دل سُنی را نسبت به شیعه، دل شیعه را نسبت به سُنی آنچنان چرکین میکنند که نتوانند با این همه مشترکات، کنار هم قرار بگیرند. این، کار دشمن است. چرا ما این حقیقت را نمیفهمیم؟ سالهای متمادی است ـ از زمان مرحوم آیتاللَّه بروجردی و بعضی از بزرگانِ علمای اهل سنت در مصر ـ که این فکر پیدا شده که بیایید اختلافات را کنار بگذارید؛ سنی، سنی بماند؛ شیعه، شیعه بماند؛ عقاید خودتان را داشته باشید؛ اما با هم، دست در دست هم بگذارید. قرآن از زبان پیامبر اکرم به مسیحیان آن زمان میگوید: «تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الاّ نعبد الاّ اللَّه و لا نشرک به شیئا». آن وقت فرقههای مسلمان با خدای واحد، پیغمبر واحد، قرآن واحد، قبلهی واحد، عبادت واحد، این همه مشترکات و مسلّمات، چند موضوع مورد اختلاف را وسیله قرار بدهند برای دشمنی. این، خیانت نیست؟ این، غرضورزى غرضورزان و غفلت غافلان نیست؟ هر کسی که در این زمینه تقصیری بکند، پیش خدای متعال مؤاخذ است؛ چه شیعه باشد، چه سنی/سالروز ولادت امیرالمومنین (ع) ۱۷/۰۵/۱۳۸۵