گوسفندان آرام و قرار نداشتند؛ صاحبش میگفت از بی آبی مشکل ریوی پیدا میکنند و بسیاری از آنها تلف میشوند.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-مصطفی حیدری؛ * ساعت ۸ صبح از فلکه ساعت که محل قرارمان با فعالان دانشجویی و رفقای خبرنگار بود به سمت غیزانیه حرکت کردیم؛ حدود نیم ساعت از اهواز فاصله دارد.
آنچه که در نزدیکی غیزانیه توجه ما را به خود جلب کرد، خطوط لوله نفتی و تابلوهای هشدار خطر نشت نفت و گاز بود! دور تا دور این منطقه چاههای نفت قرار دارند. روایتهای مختلفی از تعداد این چاهها وجود دارد و یک نفر از اهالی میگفت تعداد این حلقه چاهها به ۷۵۰ مورد میرسد!
اولین جایی که رفتیم ایستگاه تقویت فشار آب روستای نزهه بود. آب این روستا و بسیاری از روستاهای دیگر از اینجا پمپاژ میشود. یک سری از اهالی مقابل درب ایستگاه منتظر بودند. فکر میکردیم تجمع اعتراضی است، اما برای گرفتن آب آمده بودند؛ مثل اینکه قبلا هر چهار روز، چهار ساعت آب به روستاها میرسیده، اما اکنون رسیده به دو ساعت که به همین خاطر به بسیاری از اهالی آب نمیرسد! آب ورودی به ایستگاه به اندازه کافی نیست و مخزنش پر نمیشود و پمپهای ایستگاه هم معلوم بود که جوابگو نیستند... تعداد روستاها بسیار است و خیلی پراکنده هستند.
یک سری کامیون تانکردار از آبفا و شرکت نفت، بخشی از آبرسانی را انجام میدادند که چند روزی است از کامیونهای شرکت نفت هم خبری نیست! میماند سه تانکر آبفا و ۹۰ روستا... در مورد کشاورزی پرسیدیم، گفتند آبی برای اینکار نداریم و فقط به صورت دیم کشاورزی انجام میشود. در عوض دامداری شغل غالب مردم منطقه است. بسیاری از افرادی که آنجا حضور داشتند، دامدارهایی بودند که مجبورند برای اینکه دام هایشان تلف نشوند، تانکر آزاد کرایه کنند و با آن، آب ببرند و این آب را هم برای دام هایشان استفاده میکنند و هم برای مصرف شخصی. یک سرویس که این کامیون از ایستگاه تقویت فشار تا خانه مردم آب ببرد ۳۰۰ هزارتومان آب میخورد!
بعد از آنجا با چندنفر از اهالی رفتیم خانه رئیس شورای روستای نزهه؛ به رسم عید فطر با شیرینی و قهوه از ما پذیرایی کردند و نشستیم پای درد دل رئیس شورا و اهالی. از پیگیریها و نامهنگاری هایشان گفتند، از حضور با دبه آب سر صندوق رأی، از وعدههای مسولین که قرار بود سه ماهه عملی شود و اینکه سه سال از این وعده میگذرد و هیچ اتفاقی نیفتاده است. از آخرین وعده مسولین که هنوز چندروز به موعدش مانده و امیدوارند این بار مشکلشان حل شود...
گله داشتند از اینکه چرا تا مسئله امنیتی نشود و جادهای بسته نشود، صدایشان به جایی نمیرسد. چرا اگر کسی حقش رو مطالبه کند برچسب ضدنظام و وهابی و معاند به او میزنند؟ نمیدانستند چطور ثابت کنند عاشق این نظام و انقلاب هستند و فقط حق طبیعی شان را میخواهند. میگفتند مسئولی که با فسادش باعث این مشکلات میشود، ضد انقلاب است نه ما! و چقدر درست است این جمله...
وقتی داشتیم از آنجا میرفتیم کلی از ما تشکر کردند، در صورتی که هیچ کاری برای آنان نکرده بودیم و آنها هم میدانستند که ما مسئولیتی نداریم. اما انگار از بس صدایشان به جایی نرسیده بود از اینکه ما به حرف هایشان گوش داده بودیم، خوشحال بودند.
بعد از آن با یکی از اهالی همراه شدیم و رفتیم سری به روستایشان که چند کیلومتری با روستای نزهه فاصله داشت، زدیم. ایشان دامدار بود و امروز نتونسته بود آبی برای دام هایش گیر آورد.
گوسفندان آرام و قرار نداشتند؛ میگفت از بی آبی مشکل ریوی پیدا میکنند و بسیاری از آنها تلف میشوند. در خانهها یک مخزنهایی برای ذخیره آب درست کردند که همه خالی بود. بعضی مخزنها کمی آب داشت، ولی چه آبی، بیشتر به گندآب شبیه بود!
میگفتند همین گندآب را به گوسفندان میدهیم و برای شست و شو هم از آن استفاده میکنیم و ناراحت کنندهتر اینکه، میگفتند مجبور باشیم از همین آب هم میخوریم! دیگر شما به این موارد کرونا را هم اضافه کنید و شست و شو و حمامی که امکانش نیست...
بین صحبتها و گلههای اهالی، یکی از پیرمردان روستا که فهمیده بود ما بسیجی هستیم، به عربی گفت صدای ما را به سیدعلی خامنهای برسانید.
در راه بازگشت، داشتم به این انتظاری که آن پیرمرد داشت فکر میکردم. وقتی رسیدم خانه و توئیترم رو باز کردم، دیدم پایین توئیت آخرم، کلی فحش نثارم کردند! آنجا بود که متوجه شدم مردم واقعا انتظار دارند و به من چه هم نمیشود گفت. در جمهوری اسلامی کلکم راع و کلکم مسئول.
*مصطفی حیدری-دبیر شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی استان خوزستان
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.