
کد خبر:۸۵۲۷۷۶
نگاهی به زندگی شهید مدافع حرم دانیال صفری:
مثل شهید همت
«دانیال» در پایگاه بسیج و مسجد محل حضور فعالی داشت؛ برای مثال در بازسازی مسجد، مشارکت میکرد. علاوه بر این، هر سال باید به اردوی راهیان نور میرفت. علاقۀ فراوانی به شهید همت داشت و گاهی ژستهایی مثل ایشان میگرفت و میگفت: «مثل شهید همت شدم.»
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، شهید دانیال صفری، زادۀ کرمانشاه، اولین فرزند یک خانوادۀ ۴ نفره است. او در تاریخ ۱۷ مهر ۱۳۶۹ چشم به جهان گشود و ۲۶ اردیبهشتماه ۱۳۹۷، پس از سه بار اعزام به سوریه و مجروحیت در راه دفاع از حرم، سرانجام در حین انجام ماموریت امنیتی در منطقه جنوب شرق کشور به شهادت رسید. حریم حرم به سراغ مادر بزرگوار این شهید والامقام رفتهاستم تا در مورد ایشان بیشتر بدانیم:
در ابتدا لطفا کمی از ویژگیهای اخلاقی برجسته شهید برایمان بگویید.

خیلی سختکوش بود، اگر کاری به او سپرده میشد، به نحو احسن انجام میداد. حتی کارهایی که مربوط به خودش بود از نظر درسی، اداری و… را طوری انجام میداد که رضایتبخش باشد. در دورههایی هم که شرکت میکرد، جزء نفرات اول گروهشان میشد.
رابطه شهید با شما، دیگر اعضای خانواده و اطرافیانش چگونه بود؟
بهطورکلی من با فرزندانم رابطهای صمیمی دارم بهطوریکه همۀ حرفهایشان را با من در میان میگذارند و گاهی به من میگویند: «تو مثل خواهر کوچک ما هستی.» با «دانیال» هم مثل دو تا دوست بودیم.
دانیال سعی میکرد الگوی خیلی خوبی باشد و نسبت به برادرش احساس مسئولیت داشت، درعینحال که باهم دوست بودند، هر جا لازم بود نکاتی را به او تذکر میداد و هر جا که امکانش بود او را بهعنوان یک بزرگتر همراهی میکرد. البته اهل نصیحت نبود و روشهای خاص خودش را داشت. پسرها معمولاً دوست دارند در دوران بلوغ، بیشتر کنار دوستانشان باشند. دانیال در این زمان، سعی میکرد جای یک دوست خوب را برای برادرش پر کند تا او بیشتر کنار خانواده باشد. مثلاً با هم در خانه فوتبال بازی میکردند و گاهی کشتی میگرفتند.
خیلی احترام برای دیگران قائل میشد، اگر میدید کسی احتیاج به کمک دارد، تا جایی که در توانش بود از هیچ کاری دریغ نمیکرد. ما از کارهایش خبر نداشتیم، بعد از شهادتش میدیدم خیلیها به تلفن همراه ایشان پیامک میدادند و درخواست کمک داشتند، مثلاً میگفتند که به پول احتیاج دارند. ایشان قبل از شهادت از آنها شماره کارت گرفته بود و برایشان مبلغی را هنگام نیاز، واریز میکرد؛ افرادی که دانشجو بودند یا از شهرستان آمده بودند و در شرایط بدی قرار داشتند، همچنین دخترانی که جهیزیه احتیاج داشتند.
آقا دانیال به ازدواج هم فکر میکرد؟ معیارهایش برای ازدواج چه بود؟
بله به ازدواج هم فکر میکرد و چند بار هم برایشان به خواستگاری رفتیم. با صداقت کامل شرایطش را میگفت. بیشتر به خاطر شغلش جواب رد میشنید؛ البته گاهی هم «دانیال» رد میکرد.
خیلی برایش مهم بود که همسرش متدین و باایمان باشد. وقتی کسی را مطابق تمام معیارهایش پیدا میکرد، با صداقت میگفت: «احتمال دارد شهید بشوم.» معیارهای او بیشتر معیارهای اخلاقی بود.
این روزها دغدغۀ خیلیها، جذب حداکثری است. آقا دانیال چه روشی برای جذب نوجوانها و جوانها داشت؟

او با برخوردهای چکشی مخالف بود و میگفت: «این شیوۀ درستی برای جذب کردن نیست. باید ابتدا با این افراد دوست شویم، آنها را به هیئت بیاوریم؛ اگر هم مشکلی دارند باید به نرمی تذکر دهیم تا فراری نشوند. نقصهایشان را به رویشان نیاوریم و از اشکالاتشان چشمپوشی کنیم. باید با آگاهی پیش برویم، شخصیتها را بشناسیم و با شیوۀ خودشان با آنها ارتباط بگیریم تا جذب شوند.» اگر هم قصد امربهمعروف و نهی از منکر داشت، حتماً با ملایمت برخورد میکرد.
در کل نظرش درباره تربیت این بود که تربیت اسلامی بهترین نتیجه را میدهد و الگو گرفتن از زندگی و دستورالعملهایی که در روایات و نهجالبلاغه است کمک میکنند که انسان بتواند فرزندش را بهخوبی تربیت کند. معتقد بود اینها دستورات بهروزی هستند.
در مورد نقش و جایگاه رهبر معظم انقلاب توصیهای به دیگران داشت؟
میگفت: «باید تابع تمام و کمال رهبر باشیم. بدون، چون وچرا. هر چیزی که ایشان میگویند به نفع جامعۀ اسلامی است. باید در همۀ کارها از آقا الگو بگیریم.» همچنین عقیده داشت باید در مسائل روز دنیا، اول به پیام رهبر توجه کنیم.
رابطه شهید با امام زمان چگونه بود؟
او مقید بود روزهای جمعه دعای عهد را گوش دهد. همیشه برای ظهور آقا دعا میکرد و میگفت: «این انقلاب زمینهساز ظهور است که به دست حضرت آقا انجام میشود.»
لطفاً کمی در مورد فعالیتهای فرهنگی و جهادی شهید توضیح دهید.
«دانیال» در پایگاه بسیج و مسجد محل حضور فعالی داشت؛ برای مثال در بازسازی مسجد، مشارکت میکرد. علاوه بر این، هر سال باید به اردوی راهیان نور میرفت. علاقۀ فراوانی به شهید همت داشت و گاهی ژستهایی مثل ایشان میگرفت و میگفت: «مثل شهید همت شدم.»
گویا فرزند شهیدتان در فتنۀ ۸۸ حضور داشته و مجروح هم شده است. دراینباره کمی توضیح دهید.
بله. او به همراه دیگر بسیجیها در آموزشوپرورش مستقر بودهاند، عدهای حمله میکنند تا آموزش پرورش را تصرف کنند. او و دیگر همراهانش به دفاع از خودشان میپردازند که «دانیال» از ناحیه سر مجروح میشود و سرش بخیه میخورد.
طرز فکر و رفتار آقا دانیال چه شباهتهایی با شهدا داشت؟
او از همان ابتدای ۱۳-۱۴ سالگی، فعالیتهای فرهنگی خود را آغاز کرد و درواقع از نوجوانی در مسیر بود. زندگی شهدا را مطالعه میکرد و آنها را الگو قرار میداد، مثل شهید همت و شهید باکری.
به شهادت فکر میکرد؟ از چه زمانی حرف شهادت در صحبتهایش مطرح شد؟
این اواخر خیلی راجع به شهادت با من حرف میزد. وقتی شهیدی را از سوریه میآوردند میگفت: «تشییع پیکرها را نگاه کن! ببین چه جوانهایی میروند و چقدر بابت این آرامش و امنیت، دین به گردن ما دارند.»
دوستانش هم میگویند دانیال دوست داشت در مسیری باشد که خدمت کند و این خدمت، ختم به شهادت شود.
چه شد که به سوریه رفت و از ابتدا این موضوع را چطور مطرح کرد؟
«دانیال» علاقه ویژهای به ائمه مخصوصاً حضرت رقیه و حضرت زینب (سلامالله علیهما) داشت و این کوچکترین کاری بود که میتوانست برای دفاع از حرم این بزرگواران انجام دهد. سوریه رفتنش را هم بهراحتی مطرح کرد و گفت: «من احساس دین نسبت به این خانواده دارم و این تنها کاری هست که میتوانم انجام دهم. یک عده از خدا بیخبر قصد اهانت دارند. نمیتوانم بهراحتی از کنارش بگذرم.» من هم پذیرفتم و اجازه دادم.
چند بار به سوریه رفت و چگونه مجروح شد؟
سه بار به سوریه رفت. بار دوم در «حلب» از ناحیه سروصورت مجروح شد که به بیمارستان منتقلش کردند. راجع به مجروحیتشان هم چیزی به ما نگفت؛ وقتی برگشت ما تازه متوجه مجروحیت او شدیم.
درباره نحوه شهادت پسرتان چیزی شنیدهاید؟
سال ۹۷ به یک مأموریت در سیستان و بلوچستان میروند که بهخوبی هم انجام میشود. در راه برگشت از مأموریت برایشان تله میگذارند و «دانیال» به شهادت میرسد.
خبر شهادت را چگونه به شما دادند؟
دو تا از دوستانش به منزل ما آمدند. اول خبر مجروحیت «دانیال» را دادند و بعد آرامآرام خبر شهادت را به ما گفتند.
به نظر شما چه چیزی باعث شد تا شهادت نصیب آقا «دانیال» شود؟
فکر میکنم احترام به خانواده، خصوصاً پدر و مادر، همچنین رضایت والدین، رمز شهادت او بود. بعد از هر مأموریت، قبل از اینکه بند پوتینش را باز کند، دست و پای من و پدرش را میبوسید.
شما بهعنوان یک مادر شهید چه توصیهای به جوانها و مردم دارید؟
مردم باید در مسائل سیاسی گوشبهفرمان حضرت آقا باشند؛ ایشان جز خیر و صلاح جامعه چیزی نمیخواهند. از جوانان میخواهم مطیع خانواده باشند. من فکر میکنم اگر کسی میخواهد عاقبتبهخیر شود، باید به خانواده، مخصوصاً پدر و مادرش خیلی احترام بگذارد.
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.