رفته بود بازار، پول بگذاره بانک. گرفته بودنش. اعلامیه داشت. اعلامیه رو خورده بود. خودش اینها را به ما نمیگفت. دوستاش بعد از شهادت گفتن. خیلی مَرد بود؛ خیلی مرد.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، مرحوم صونا حضرتی، مادر فرمانده واحد تخریب لشکر ۳۳ المهدی (عج) شهید حسین ایرلو در خاطرهای روایت میکند: «اصغر و حسین میخواستن برن قم درس بخونن، من نذاشتم. رفتن جبهه. حسین میگفت: «دوست دارم یه روحانی بشم که همه رو جذب اسلام کنم. یه روحانی خوش اخلاق، خوش برخورد. یه روحانی نباشم که هر کی بـبینه بترسه، سرش رو بندازه پایـین.» میگفت: «دین، زنجیر به هم وصله. یکیش رو ول کنی، دیگه خراب میشه. خیلی هم شیرین و راحته. فقط ماها سخت گرفتیم. فقط باید از خودمون بگذریم که نمیتونیم بگذریم.
رفته بود بازار، پول بگذاره بانک. گرفته بودنش. اعلامیه داشت. اعلامیه رو خورده بود. خودش اینها را به ما نمیگفت. دوستاش بعد از شهادت گفتن. خیلی مَرد بود؛ خیلی مرد.
اصغر هم خیلی مهربون بود. با همه؛ با خواهرها، برادرها. یک موقع میرفت خونه خواهرها، دست خالی نمیرفت. یک جعبه اناری، میوهای با خودش میبرد. من چی بگم؟ دیگه پیر شدم. همه چیز یادم رفته. هر چه میگذاشتم جلوشون میخوردن. نون و پنیر، نون و سبزی، نون و کاهو. اهل ایراد گرفتن نبودن.»
حسین ایرلو در بیست و پنجم اسفند ماه سال ۱۳۶۳ در شرق دجله در هنگام بازگشت از یک عملیات سنگین، وقتی با بیسیم مشغول صحبت و تدارکات بود و برای افراد خسته و گرسنه تیپ تحت امرش در خواست نان و غذا میکرد ناگهان توپخانه سنگین دشمن شروع به آتشباری سنگین میکند. شدت آتش دشمن به حدی بوده که «حسین ایرلو» و چند تن از یارانش را به آتش میکشد. تا آنجا که از شهید «حسین ایرلو» تنها پا باقی میماند.
بخشی از زندگینامه شهید حسین ایرلو در کتاب «میدان دار» به چاپ رسیده است.