از اویل دهۀ ۹۰ رسانه ملی با افزایش تعداد شبکهها تلاش کرد تا این نخِ به مو رسیده پاره نشود. آیفیلم، نمایش، تماشا، شما، شبکههایی بودند که مأموریت آنها صرفا تکرار محتوا تعریف شد؛ در این میان سیما، از رشد باکس فیلم و سریال باز ماند.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- نرگس روزبه؛ نوشتن گزارش از تکرارِمحتوای صداوسیما، خودش تکرارِ محتواست. تا روزی که همه چیز برهمین مدار بچرخد و تنها برههای از تاریخ را که به خوبی حفظیم، قیام مختار و کمی قبل و بعدش باشد، گلایه از این دورباطل تمام نمیشود. راستش را بخواهید حالا دیگر چندسالیست که برخلاف گفتۀ توماسو، تلویزیون به طور عمیق در بافت اجتماعی ما تنیده نشده است و انگار که گره کورش از یک جاهایی باز شده تا بتوان به راحتی آن را از زندگی روزمره جدا کرد. از اوایل دهۀ ۹۰ رسانه ملی با افزایش تعداد شبکهها تلاش کرد تا این نخِ به مو رسیده پاره نشود. اما هیچکدام از سیاست گذاریها پیرامون تأسیس شبکه جهت تولید محتوا نچرخید. آیفیلم، نمایش، تماشا، شما، شبکههایی بودند که مأموریت آنها صرفا تکرار محتوا تعریف شد؛ و اگر برای هزارمین بار هم سریالها از این شبکهها تکرار شوند جای اعتراضی باقی نمیماند. اما نکته قابل اهمیت این است که در مقابل، مأموریت اصلی تولید فیلم و سریال تنها به شبکه یک، دو و سه سپرده شد. در این میان سیما، از رشد باکس فیلم و سریال که یکی از مهمترین عوامل پیوند خانوادهها با تلویزیون است، باز ماند. این رویه باعث شد تا تکرار محتوا درسیما بیشتر از تولید محتوا دیده شود. جای خالی شبکهای مختص تولید فیلم و سریال به خوبی احساس میشد که با پدیدهی تکرار محتوا در شبکههایی که وظیفۀ اصلی آنها تولید محتوا بود روبه رو شدیم. در دهۀ اول محرم۹۹ باکس نمایشی شبکههای یک، دو و سه با تکرار محتوا و پخش تکرارِتکرارِ سریالهایی همچون «مختارنامه»، «شب دهم»، «معصومیت از دست رفته»، «عقیق» و «مرضیه» و... گذشت؛ و حالا سریال «بانوی عمارت» از شبکه ۳ سیما، سریال «خانۀ سبز» از شبکه نسیم و سریال «مدار صفر درجه» و «دیوار» نیز از شبکه یک سیما در حال تکرار است. نتیجۀ همۀ این تلاشها در این یک دهه به اینجا رسید که درحال حاضر با رشد ۳/۵ برابری شبکههای سراسری، شاهد کاهش ۲۰ درصدی تولیدات فیلم و سریال سیما هستیم. این آمار دقیقا همان چیزیست که صدای مخاطب و روزنامه نگاران را آنقدر بلند کرده که مدتهاست دیگر صدا به صدا نمیرسد.
از الف ویژه تا ج ویژه یکی از دلایلی که سریالهای دهه ۸۰ هنوز هم ماندگار و مورد توجه مخاطب است و حتی با پخش تکراری همچنان مخاطبان خودش را دارد، ردۀ کیفیت الف ویژه برخی از آنها است. سریالهای الف ویژه در دهۀ ۸۰ سهم قابل توجهی از سریالهای سیما را تشکیل میدادند. سریالهایی همچون: «تفنگ سرپر» ساختۀ امرالله احمدجو درسال ۱۳۸۰، «اصحاب کهف» ساختۀ فرج الله سلحشور درسال ۱۳۸۳، «مریم مقدس» ساختۀ شهریار بحرانی در سال ۱۳۸۰، «کیف انگلیسی» ساختۀ سیدضیاءدری در سال ۱۳۸۰، «بشارت منجی» ساختۀ نادر طالب زاده در سال ۱۳۸۷، «مدارصفر درجه» ساختۀ حسن فتحی در سال ۱۳۸۶، «درچشم باد» ساختۀ مسعود جعفری جوزانی در سال ۱۳۸۷، «نردبام آسمان» ساختۀ محمدحسین لطیفی درسال ۱۳۸۸، «مختارنامه» ساختۀ داوود میرباقری در سال ۱۳۸۷، «یوسف پیامبر» ساختۀ فرج الله سلحشور در سال ۱۳۸۷، «شهریار» ساختۀ کمال تبریزی درسال ۱۳۸۵، «دکترقریب» ساختۀ کیانوش عیاری در سال ۱۳۸۶و «سرزمین کهن» ساختۀ کمال تبریزی در سال ۱۳۸۷.
این امر به راحتی ما را به این نتیجه میرساند که مخاطبان تلویزیون همچنان سریال دیدن را دوست دارند، اما آنها دیدن سریالِ تکراری باکیفیت را به دیدن سریالِ جدید بیکیفیت ترجیح میدهد. نکتۀ قابل توجه در ساخت سریالهای الف ویژه در ایران این است که این آثار، عموما روایتِ خاطراتِ تاریخی و دینی است. یکی از مأموریتهای تلویزیون در جامۀ ما، بازتاب زندگی ائمه و مقدسات است. به طور مسلم، تصویر سازی فضای قدسی، زبان قدسی را میطلبد که ساخت آن زبان بسیار دشوار است. تلویزیون به عنوان ابزاری فناورانه و زیباشناختی، به خودی خود دارای ویژگیهای خاصی مانند تقلیل همه چیز به تصویر است. تلویزیون رسانهای نبود که به طور طبیعی و در نتیجۀ نیاز دین به تبلیغ مفاهیم قدسی و اخلاقی بهوجود آمده باشد، بلکه روند توسعۀ جامعۀ صنعتی و بورژوازی و پیشرفت علم و فناوری اقتضای شکل گیری چنین رسانهای را ایجاب کرد؛ و اساسا ماهیت تلویزیون با دین و مفاهیم دینی هم راستا نیست؛ بنابراین ما دربسیاری از موارد با غرب، فاصلۀ معنایی داریم. به همین دلایل بدیهی است که ساخت سریالهای الف ویژه بسیار سخت و زمان بر است. اما سختیهای ساخت سریالهای الف ویژه هرچه باشد توجیه منطقی برای ساخت سریالهای بی کیفیت نیست. سریالهای که انگار فقط میشود آنها را در ردۀ ج ویژه گنجاند. همۀ ما میدانیم که امروزه، رسانههای دیداری یا بصری بیشترین سهم را در انتقال پیام و معنا بخشی به زندگی انسانها برعهده دارند؛ و در این میان تلویزیون جزء اصلیترین رسانههای دیداری در ایران است. عقب ماندن این رسانۀ جمعی از شبکههای ماهواره ای، شبکههای اجتماعی و VODها میتواند ضربۀ سنگینی را به هویت ایرانی ـ اسلامی ایران وارد کند.
سقوط سیما در چاه عمیق تعدد شبکه دکتر علیرضا پاکدهی عضو هیئت علمی دانشکدۀ ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی در مصاحبه با خبرگزاری دانشجو، پیرامون معضلاتِ تعدد شبکه و کاهش تولیدات فیلم و سریال سیما، گفت: سازمان صداوسیما سال هاست در چاه عمیقی سقوط کرده است که بیرون آمدن از آن به راحتی ممکن نیست. تعدد شبکههای سیما بدون توجه به زیرساختهای لازم برای تولید محتوا منجر شده است تا سازمان صداوسیما نتواند از منابع دردسترس، بهترین بهرهمندی را داشته باشد. مدیران سیما مدت هاست در یک عمل انجام شده قرار گرفتهاند که نه راه پس دارند نه راه پیش. نه تنها تعدد شبکهها مسیر اشتباهی برای سازمان بود بلکه افزایش ساعت پخش شبکهها و ۲۴ ساعته کردن زمان پخش، چالشهای بیشتری را برای تولید محتوای با کیفیت ایجاد کرد.
وی ادامه داد: این تغیرات مستلزم این است که قبل از اینکه شما تعداد شبکه و ساعت پخش را افزایش دهید فکر لازم برای تهیه برنامه کرده باشید. تولید برنامه نیازمند توان مالی و داشتن نیروی انسانی لازم و کافی است؛ که این دو ضرورت تام و تمام دارند. توجه نکردن به این دست از مسائل باعث میشود که الان سیما به مرحلۀ رسیده است که یک محتوا سه چهار بار درطول ۲۴ ساعت تکرار میشود و بعد از یکسال دوباره تکرار آنها از چندین شبکه از سرگرفته میشود. اینکه شما میبینید محتوای تکراری هنوز هم مخاطب دارند به این دلیل است که مخاطب چاره ندارد. خیلی از خانوادهها فارغ از دلایل سیاسی میخواهند فرزندانشان از دیدن برنامههای نامتعارف خارجی در امان باشند، به همین دلیل دوست ندارند از شبکههای ماهوارهای استفاده کنند و این موضوع دلیل بر این نیست که مردم به محتوای تکراری علاقهمندند، شما محتوای با کیفیت غیرتکراری پخش کنید تا متوجه تفاوتها بشوید. او دربارۀ سطح کیفیت برنامههای صدا و سیما اینطور بیان میکند که: مرکزتحقیقات صداوسیما سالانه گزارش عملکرد خود را منتشر میکند که به راحتی با بررسی این گزارشها و تطبیق سطح کیفی دو دهۀ اخیر، به راحتی میتوان متوجه شد که سطح کیفی سریالها در دهۀ ۹۰ نسبت به دهۀ ۸۰ کاهش پیدا کرده است؛ و برنامههای سطح «الف» جای خود را به برنامههای سطح «ج» داده اند؛ و هنگامی که کیفیت برنامههای داخلی کاهش پیدا میکند، مجبور میشوند برای پرکردن آنتن سیما دست به دامان فیلمهای هالیوودی، بالیوودی، ترکیه و کرهای و... شوند؛ که این عمل در تعارض با هدف اصلی تعدد شبکهها که مقابه با تهاجم فرهنگی بود، قرار دارد.
یک صدا از صد بلندگو دکتر پاکدهی دربارۀ تعدد شبکهها در ایران اینطور بیان میکند که: تعدد شبکه در ایران به معنی تعدد صدا نیست. سازمان صداوسیما قصد داشت با تعدد شبکهها بتواند انواع مخاطبان را جذب کند، اما انواع مخاطبان نیازمند صداهای متنوع و مختلف هستند نه اینکه یک صدا را از صد بلندگوی مختلف دریافت کنند. این موضوع مخصوصا در حیطۀ خبر مصداق بارزی پیدا میکند. شما باید شبکههای مستقل خبری داشته باشید که مستقل از یکدیگر پوشش خبری رویدادها را منتقل کنند و مخاطب از میان انبوه شبکههایی که به آن دسترسی دارد، شبکۀ مورد اعتماد و اعتبار خود را انتخاب کند. اما حالا که تعدد شبکه به معنی اصلی تعدد صدا نیست و شما یک خبر و یک بستۀ گزارشی مشخص را هم از شبکه یک پخش میکنید هم از شبکه دو، سه، چهار، پنج و خبر که ماهیت و جوهرۀ هیچ کدام از این خبرها از یکدیگر متفاوت نیست چه لزومی دارد اخبار و بستههای خبری همانند سریالها از این شبکه به آن شبکه دست به دست شود؟
مرگ تدریجی سیما حالا که تلویزیون نتیجۀ تطور تاریخ فرهنگی ما نیست و در اقلیم ما به دنیا نیامده است باید تلاش کرد تا آن را متناسب با اقتضائات فرهنگی بازتولید و باز تربیت کرد. رسیدن به این مهم، تلاش، وسواس و دقت مضاعفی در سیاست گذاریها میطلبد تا در این رقابت سهمگین، صداوسیما آن بازیکنِ سرشکستهای که نفس نفس زنان کنار زمین مسابقه با مرگ دست و پنجه نرم میکند، نباشد.