سردار علی فضلی، جانشین معاونت هماهنگ کننده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفت: همزمان با ۴۰ سالگی دفاع مقدس پرداختن به یک اسطوره موجب شد امروز از کتابی درباره خاطرات همسر ایشان رونمایی کنیم.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، رجب محمدزاده یا بابا رجب، متولد ۱۳۱۷ و جانباز ۷۰ درصد بود. وی نانوای بسیجی بود که در دوران دفاع مقدس در سال ۱۳۶۶ در منطقه هور عراق بر اثر اصابت خمپاره زخمی شد و بخش عمدهای از صورتش را از دست داد. بابارجب بیش از ۳۰ بار تحت عمل جراحی قرار گرفت. این جانباز سرافراز، سرانجام در ۱۴ مرداد ۱۳۹۵ در مشهد به خیل همرزمانش پیوست.
آیین رونمایی از کتاب «بابا رجب» که شامل خاطرات شفاهی همسر شهید رجب محمدزاده است، در سالن اجتماعات خبرگزاری فارس برگزار شد، در این مراسم که با اجرای فضهسادات حسینی برگزار شد، سردارعلی فضلی، جانشین معاونت هماهنگ کننده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از فرماندهان دوران دفاع مقدس به سخنرانی پرداخت.
سردار علی فضلی، جانشین معاونت هماهنگ کننده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این مراسم ضمن بیان اینکه خدا را شاکریم همزمان با ۴۰ سالگی دفاع مقدس پرداختن به یک اسطوره موجب شد امروز از کتابی در باره خاطرات همسر ایشان رونمایی کنیم، گفت: این جلسه در واقع تکریم و پاسداشت همسر شهید و فرزندان دلبند ایشان است. برای این مسئله از خبرگزاری فارس و مدیریت آن تشکر میکنم.
وی افزود: خدا را شاکریم در مواجهه با خانوادهای اهل جهاد قرار داریم. نمیتوان گفت بابا رجب تنها به جبهه رفت و جنگید بلکه باید گفت همه خانواده به جبهه رفتند. چه بابا رجب که در خط مقدم جنگید و بخشی از عمر شریف خود را در دفاع از دین خدا فدا کرد و در نهایت پس از توفیق جانبازی به شهادت نائل شد و چه خانواده همسر ایشان. بابا رجب شهید زندهای بود که سه دهه در میان ما بود و خانواده معظم ایشان توفیق پرستاری و خدمت ایشان را یافتند. آنها نیز با این توفیق خودشان رادر جبهه فرض میکنند و جبهه واقعا همین است «جلب رضایت خدا» و غیر آن ممکن نیست.
بر اساس این گزارش، نسرین رجبپور نویسنده کتاب در پاسخ به اینکه چندمین کتاب شما محسوب میشود، اظهار داشت: بابا رجب اولین کتاب من است و خدا را شکر میکنم کار نوشتن را با این کتاب شروع کردم. سال ۹۶ یکی از اساتیدم در مشهد با نام آقای عباسزاده سوژه این کتاب را به من معرفی کردند و بلافاصله تماس گرفته و به منزلشان مراجعه کردم. پس از صحبت علاقهمند به کار شدم از آن پس حدود ۲ سال (نه به شکل پیوسته) کار را انجام دادم.
وی درباره زمان تألیف و اتفاقات آن روزها گفت: تمام این مدت با خاطرات این خانواده زندگی کردم و هر روز تصور میکردم اگر جای بابا رجب و اعضای خانواده ایشان بودم چه حسی داشتم. من سعی کردم تمام موارد مطرح شده در کتاب را که مستند است با کلمات و جملات به خواننده منتقل کنم تا حس بهتری داشته باشد.
در ادامه طوبی زرندی همسر شهید رجب محمدزاده گفت: از ته آرزو داشتم اکنون بابا رجب بود. از وقتی ایشان شهید شده روح و جسمم بیمار است. پیش خودم میگویمای کاش سالهای سال روی تخت بود، نگاهم میکرد تا دلم آرام شود. او زود از پیش ما رفت. دلم خیلی برایش تنگ شده است.
زرندی گفت: بابا رجب ۲۶ بار عمل شد آن هم طی ۳۰ سال. در همین شهر تهران. من بچههای کوچکی داشتم. یک بچه یک ساله و سه فرزند که آنها را در خانه گذاشته بودم.
به گفته همسر شهید بابا رجب، ۳۰ سال در دوران جانبازی با ایشان ماندم. دلم میسوزد او دیر به جامعه معرفی شد. غریب و مظلوم بود. جانباز مظلومی که مظلوم هم رفت. میگفت: تنها آرزویم دیدن امام بود که بر دلم ماند، اما دوست دارم دیدار رهبری بر دلم نماند. او به آرزویش رسید و با حضرت آقا ملاقات کرد.