واشنگتن پست نوشت: اگر هدف تضعیف حکومت ایران یا پایان دادن به مداخله منطقهای آن بود، حمله و ترور سلیمانی شکست خورده است.

گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو - احمد رضاپور؛ وبگاه وابسته به روزنامه واشنگتن پست در گزارشی با عنوان «ترامپ فکر میکند فشار حداکثری ایران را تغییر خواهد داد. تاریخ میگوید او اشتباه میکند» نوشت: «جو بایدن» معاون سابق رئیسجمهور اعلام کرده است در صورتی که بر کرسی کاخ سفید تکیه بزند، آمریکا مجدداً به برجام خواهد پیوست. بایدن ماه گذشته میلادی در نوشتاری در CNN نوشت: «اگر ایران به تعهدات خود بازگردد، ایالات متحده به توافقنامه هستهای به عنوان نقطه شروع مذاکرات آتی جهت گسترش مفاد آن (!) میپیوندد.» معاون سابق رئیسجمهور آمریکا گفت که رویکرد وی "ممانعت از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای"، "جلوگیری از تشدید اقدامات نظامی" و "آشتی دادن ایالات متحده با متحدان اروپاییاش انگلیس، فرانسه و آلمان (همراه با چین و روسیه در برجام باقی ماندند)" که به آنان اجازه دهد از ابزار دیپلماتیک، تحریمهای هدفمند و بازدارندگی درباره موضوعاتی نظیر حمایت ایران از تروریسم (!)، مداخلات منطقهای و حقوق بشر استفاده کنند.
نشریه نشنال اینترست - The National Interest؛
اندیشکده شورای آتلانتیک - Atlantic Council؛
رویکرد بایدن را با ترامپ مقایسه کنید که گفت "اگر ایران مرتکب اقدامی بدی علیه ما شود، کاری با شما میکنیم که قبلاً هیچکس مرتکب آن نشده است." ترامپ ترجیح میدهد با استفاده از راهبرد فشار حداکثری در قالب شعارهای جنگطلبانه، انزوای دیپلماتیک و تحریم یکجانبه «تهران» را مجبور به تغییر کند. ترامپ بر این نکته اصرار دارد که هدف وی تغییر نظام نیست و مرتباً بر این طبل میکوبد که قادر است در اولین ماه ریاست جمهوری مجدّدش با رهبران ایران معامله کند. امّا برخی از مقامات دولت فعلی آمریکا صریحاً هدف واقعیشان را ابراز کردند. مایک پامپئو، وزیر خارجه این کشور گفت که "حکومت ایران احتمالاً تغییر مسیر نمیدهد؛ مردم این کشور میتوانند حکومت را تغییر دهند و واشنگتن مایل است در این مسیر به آنان کمک کند." منطق ظاهری [مقامات واشنگتن] این است که تحریمها اقتصاد ایران را تحت فشار قرار میهد تا مردم ایران علیه حکومت برخیزند.
واشنگتن پست در ادامه نوشت: امّا رویکرد ترامپ بر پایه توهّم است. توهّمی که از میزان قابلیت تحریمهای اقتصادی، نیروی محدود جهت براندازی حکومتهای متخاصم و عدم درک درست از تاریخ ایران شکل گرفته است. تاریخ نشان میدهد که رویکرد ترامپ احتمالاً بیشتر منجر به رویارویی و بحران میشود تا تغییر حکومت در ایران. تحریمهای ایالات متحده پس از گذشت چندین سال از اعمال آن، به اهداف اعلامی دولت آمریکا حتی نزدیک هم نشده است. نه توافق هستهای جدیدی منعقد شد که جایگزین توافقی شود که ترامپ از آن خارج شد و نه حتی به موازات آن گفتگویی رخ داد. وضعیت ایران نیز تغییر نکرده است. حداقل بنابه گفته دولت ترامپ که تایید کرده "بعد از خروج از برجام، برنامه هستهای ایران درحال پیشرفت بوده است." علیرغم وقوع برخی اعتراضات، نشانهای از فروپاشی قریب الوقوع نظام نیست ـــ [اشاره به اعتراضات آبان سال گذشته است که به دلیلی بیفکری و بد سلیقگی دولت در نحوه سهمیهبندی بنزین به وقوع پیوست.]
در همین حال، ایالات متحده از سوی متحدان خود منزوی شده است؛ همانطور که شکست تحقیرآمیز اخیر آن در سازمان ملل نشان داد، تنها یکی از ۱۵ عضو شورای امنیت، یعنی جمهوری دومینیکن، از تحریم فروش تسلیحات به ایران پشتیبانی کرد. اعضای اروپایی توافق هستهای ۲۰۱۵ براین باورند که این توافق نه تنها بهترین راه برای ممانعت از دستیابی ایران به تسلیحات هستهای بلکه برای جلوگیری از تشدید تنشهای نظامی است که معتقدند از طریق راهبرد فشار حداکثری دولت ترامپ حاصل میشود.
نویسنده در ادامه بر این باور است درصورتی که فشارها علیه ایران بزرگ و هدفمند باشد، میتواند سیاست ایران و نه حکومت آن را تغییر داد: باوری که ترامپ برای راهبرد فشار حداکثری قائل است نیز مغایر با تاریخ ایران است: در جنگ ایران - عراق، حکومت ایران هزاران تلفات را طی هشت سال تحمل کرد تا آتشبس را پذیرفت. درسال ۲۰۱۲ و قبل از توافق هستهای، رهبران آمریکا زمان طولانی صرف اجماع جهانی علیه تهران کردند که این کشور را به سازش بر سر مسئله هستهای سوق داد. در هر صورت اگر هدف تغییر حکومت یا تسلیم آن بود، فشار علیه تهران موثر واقع نمیشد ـــ [لازم به ذکر است که اجماع جهانی علیه مسئله هستهای ایران، پس از خیانت دو نامزد ریاست جمهوری با ادعای واهی و بیسند تقلّب در سال ۸۸ رخ داد. پرونده هستهای ایران پیش از انتخابات ۸۸ درحال بسته شدن بود که با وقوع درگیری و آشوب اغتشاشگران وابسته به طیف موسوی-کروبی، توافق بر سر پرونده هستهای در آن سال به محاق رفت.]
نویسنده در ادامه تحلیل خود با فرض سقوط نظام توسط یک حمله نظامی و یا پشتیبانی از اپوزوسیون توسط آمریکا نوشت که "چشم انداز صلح و ثبات در کشور ۸۰ میلیونی ایران با قومیت و جوامع متفاوت و مختلف بسیار ضعیف است." وی در ادامه نوشت: تاریخچه تلاش آمریکا برای تغییر رژیم در منطقه نشان میدهد که هزینه چنین اقداماتی همیشه بالا و پیشبینی عواقب غیرمترقبه آن ناممکن است.
باوجود این واقعیت، ترامپ، پامپئو و چهرههای سیاسی نظیر سناتور تام کاتن و جان بولتون - مشاور سابق امنیت ملّی آمریکا و تحلیلگران متفاوت در تلاش برای تغییر حکومت(!) هستند. آنها از هرگونه تحریم، پشتیبانی مادی از اپوزوسیون ایرانی شامل گروههای قومیتی و حتی حملات نظامی آمریکا حمایت میکنند و همه این موارد در جهت تضعیف و سرنگونی حکومت است. ترامپ وقتی دستور قتل/ترور سرلشگر قاسم سلیمانی را صادر کرد، آن را به عنوان کسب یک پیروزی دید. [ترور ژنرال] نگرش تهران را نسبت به ایالات متحده نه سازگارتر که خصمانهتر کرد. اکنون ایران بازدارنده شده است، گروههای نظامی تحت الحمایه ایران از هنگامی که سلیمانی ترور شده، نظامیان و پرسنل آمریکایی در عراق را بسیار آسیبپذیر کرده است. تاجایی که دولت ترامپ در نظر دارد سفارت آمریکا در بغداد را ببندد.
واشنگتن پست در ادامه گزارش خود درباره ترور سردار قاسم سلیمانی توسط ارتش آمریکا آمده نوشت: اگر هدف تضعیف حکومت ایران یا پایان دادن به مداخله منطقهای آن بود، حمله و ترور سلیمانی شکست خورده است. رویکرد فشار حداکثری ممکن است بتواند ایران را به میز مذاکره برگرداند ولی به همان صورت میتواند منجر به ادامه توسعه برنامه هستهای این کشور شود.
در پایان گزارش واشنگتن پست، نویسنده رویکرد بایدن را جایگزین مناسب رویکرد ترامپ برای مهار کردن ایران عنوان کرد و نوشت: رویکرد جایگزین همانطور که بایدن پیشنهاد کرد، مهار کردن برنامه هستهای ایران از طریق اعمال برجام است. با حفظ استقرار و تعهدات [نظامی] ایالات متحده، ایران را [به تعبیر نگارنده گزارش] از تجاوزات منطقهای باز دارد و با شرکای منطقهای و فراتر از آن برای مقابله با برنامه توسعه منطقه ای ایران همکاری نزدیک داشته باشد. کنترل تسلیحاتی، بازدارندگی و دیپلماسی تضمینی نیست ولی تقریباٌ بهطورقطع بهتر از پیگیری اهداف حداکثری است که پایه و اساس ضعیفی در تاریخ یا منطق دارد.
مطالب فوق مورد تایید خبرگزاری نیست. صرفاً جهت مطالعه مخاطبان و درک تحلیل ناظران خارجی درباره ایران ترجمه شده است.