ریگان در مورد اسلحههایی که به ایران فرستاد گفت: فرستادن مقدار کمی اسلحه دفاعی وقطعات یدکی برای دستگاههای دفاعی را به ایران امضاکردم؛ این حجم کوچک محمولات اگر با هم جمع شود میتوانست خیلی راحت در یک هواپیمای کوچک باری قرار گیرد.
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- حسین قاسمی،ماجرای مک فارلین و خرید برخی سلاحها و قطعات از آمریکاییها، اگرچه از منظر برخی مدیران و مسئولین ایرانی مرتبط و درگیر در آن، فقط یک معامله تجاری و خرید و فروش عادی به نطر میرسید اما از طرف آمریکاییها و اسراییلیها و برخی افراد و شبکههای ایرانی دخیل در آن، قصه بسیار فراتر از آن بود و اهداف وسیع تری طراحی شده بود.
آمریکاییها فروش موشکهای تاو و هاگ و... را در خدمت نفوذ برای تغییرات اساسی و زیربنایی در رفتار و حاکمیت جمهوری اسلامی میخواستند. استفاده حداکثری از مقدار ناچیزی تسلیحات برای نفوذ و تغییر و تحول در جمهوری اسلامی توسط امریکاییها بسیار آموزنده است. ریگان درباره ناچیز بودن این تسلیحات میگوید: "فرستادن مقدار کمی اسلحه دفاعی وقطعات یدکی برای دستگاههای دفاعی را به ایران امضاکردم... این حجم کوچک محمولات اگر با هم جمع شود میتوانست خیلی راحت در یک هواپیمای کوچک باری قرار گیرد. " و در جایی دیگر میگوید: "تمامی این اسلحهها که فرستاده شد همگی روی هم در یک سفر میتوانست انجام گیرد. "
آمریکاییها دراین قصه نشان دادند که نمیتوان به گل و شیرینی و کیک و انجیل و کلیدشان اعتماد کرد. آنها کوچکترین فرصت و فضای رخنه را از دست نداده و حوزه رخنه و نفوذ را به سرعت و در تمام سطوح گسترش خواهند داد. درقصه مک فارلین در حالی که هنوز "نه به داربود ونه به بار"، در همان گامهای اول رفت و آمد و ارتباط آمریکاییها بررسی ترور امام (ره)، جانشین سازی برای رهبر انقلاب، شبکه سازی، تقویت افراد همسو و جمع آوری اطلاعات و... را کلید زدند. نکته جالب آن است که مقامات امریکایی به صراحت اعلام میکردند که قصد تغییر یا نفوذ در جمهوری اسلامی را ندارند.
مک فارلین در محل مذاکرات با طرفهای ایرانی در هتل استقلال تهران به تاریخ ۳خرداد۱۳۶۵می گوید:"امیدواریم نشان دهیم که امریکا انقلاب ایران را قبول دارد وهیچ آرزویی یا هیچ هدفی در امر تغییر و نفوذ در آن به هیچ صورتی ندارد. " دراین مطلب، فقط براساس برخی مستندات و گزارشات آشکار خصوصا کمیته تحقیق و تفحص کنگره آمریکا موسوم به ''کمیسیون تاور"، اهداف اصلی و گسترده امریکاییها و... از فروش بخش بسیار محدودی سلاح ذکر می گردد:
الف: نزدیک کردن جمهوری اسلامی به امریکا و غرب
در بخشی از گزارش کمیسیون تاور در این خصوص آمده است:"منوچهر قربانیفر به تئودور شیکلی (یکی از ماموران سابق سیا) گفت وی و سایرایرانیان با او، میخواستند به شکل گیری آینده ایران کمک نمایند و تهران را به غرب نزدیک کنند. ولی نگران بودند که ایران در۳ تا ۵ سال آینده به صورت یکی از اقمار شوروی درآید و او و افرادی نظیر تیمسار منوچهر هاشمی (رییس سابق اداره هشتم ساواک) بایستی کاری انجام دهند تا از وقوع آن جلوگیری نمایند".
ب: نفوذ سیا در ایران و کسب اطلاعات از ارتش و...
منصور رفیع زاده رییس ایستگاه ساواک در امریکا وعضو سازمان سیا در کتاب خاطراتش آورده است:
"در سپتامبر۱۹۸۱یعنی هشت ماه پس از ازادی گروگانها در تهران، ویلیام کیسی، رییس CIA با پرزیدنت ریگان ملاقات و پیشنهاد فروش سلاح به ایران را نمود.
کیسی چنین استدلال نمود که فروش اسلحه باعث نفوذ سیا در ایران و کسب اطلاعات در درون کشور خواهد شد. ضمنا امریکا را قادر خواهد نمود که با ارتش ایران تماس داشته، از کمبودهای موجود در آن مطلع گردد.
در همان ملاقات کیسی پیشنهاد نمود که گروههای مخالف رژیم ایران که در تبعید به سر میبرند، از نظر مالی تقویت بشوند و از آنها خواسته شود که تواناییهای خود را ارزیابی نموده، اسامی اعضا و شبکههای خودرا در اختیار CIA قراردهند. ریگان با آن نظریه موافقت کرد ودر سپتامبر ۱۹۸۱ دستورات اجرایی خود را امضا نمود... "
رفیع زاده در ادامه نوشته است: " در بهار۱۹۸۲ ژنرال اویسی از منابع نزدیک به آیت الله خبر یافت که در سال ۱۹۸۱، آمریکا، پیشنهاد فروش اسلحه به رژیم را نموده است... اویسی در جلسهای با یکی از مامورین سیا به این امر اعتراض کرد... افسر سیا گفت که قضیه اسلحه چندان هم نکته بدی نیست و ادامه داد: فروش اسلحه به ایران میتواند هدفهای متعددی را براورده کند. امریکا خواهد فهمید که ایران به چه سلاحهایی نیاز دارد و بدین ترتیب متوجه نکات ضعف ارتش آنها خواهد شد. همچنین موجب تسهیل درایجاد تماس با افسران ارتش شده... ''
مک فارلین نیز در اولین مصاحبه خود با کمیسیون تاور درباره پیام کیمخی در ملاقات با مک فارلین در۲ اوت ۱۹۸۵ (۱۱مرداد۱۳۶۴) میگوید: "براساس نسخههای مدارک اطلاعاتی که توسط این ایرانیها (شبکه جاسوسی متصل به کیمخی) به اسرائیلیها داده شد و اسرائیلیها، سرانجام به ما دادند، نام رهبری نیروهای مسلح ایران از رده گردان به بالا ذکر شده بود که چیز تازهای نبود بجز شناسایی افرادی که اماده حمایت از این عناصر (سیاسیون طرفدار گفتگو) بودند و آنهایی که نبودند.
ترکیب دولت هم در دفتر نخست وزیر، هم در دفتر وزیر خارجه و مجلس، شناسایی آنهایی که یک خط، دو یا سه خط یا دسته بندی مختلط بودند و به خصوص افراطیون از چپ گرفته تا راست و اینکه در این نقشه سیاسی، مردم در کجا ایستادهاند... کلا تمام این مسائل مورد توجه رییس جمهور قرارگرفت. "
در گزارش کمیسیون تاور به نقل از کیمخی از عناصر اسراییلی دخیل در ماجرا آمده است: "شما باید قدری حوصله کنید این حرکات زمان میخواهد تا قدری نتیجه دهد. این مقامات ایرانی چیزهای بسیار مهمی به ما ارائه میدهند. اساسا چیزهایی از قبیل اطلاعات داخلی و ما از اطلاعات جاسوسی خود نیز نشانههایی از این میبینیم که حکام ایرانی به سرعت به پیش میروند و تازه شروع کرده اند به دستگیری عناصر رادیکال و کنار گذاشتن آنها و گذاشتن افرادی از خودشان در مقامهای مختلف و مهم مسئولیتی و. "
پ: تقویت و بزک جریان غربگرا در حاکمیت و تغییر رفتار جمهوری اسلامی
هفته نامه الوطن العربی به تاریخ ۱۹۸۷/۴/۱۷ (۱۳۶۶/۱/۲۸) با انتشار نامه محرمانه منوچهر قربانیفر دلال اسلحه و رابط ریگان رییس جمهور آمریکا لزوم و توجیه عملیات برقراری تماس ایران با آمریکا را شرح داده، دربخشی از این نامه آمده است: "هدف اول:انجام یک سری عملیات بطئی برای برقراری روابط میان ایالات متحده امریکا و ایران به منظور رویارویی با نفوذ شوروی در ایران و کشورهای منطقه
هدف دوم: تقویت جناح خواهان برقراری روابط با غرب از میان سه گروه سیاسی و مذهبی که در حال درگیری بر سر قدرت میباشند و نیز دعوت این جناح، به خودداری از اعمال سیاست صدور انقلاب و به کارگیری عملیات خرابکارانه و فعالیتهای تروریستی و تلاشی برای دستیابی به راه حل عادلانه در جنگ خلیج فارس (منظور جنگ تحمبلی عراق با ایران است) "
همچنین مقرر شده بود که" سود عملیات فروش اسلحه در اختیار این جناح ایرانی (جریان طرفدار امریکا) قرار گیرد تا در کشمکش خود بر سر قدرت آتی قدرتمندتر باشند. " در همین راستا در گزارش تاور به کمک دویست هزار دلاری آمریکاییها و قربانیفر به جناح طرفدارغرب اشاره میکند: "مایکل لدین اظهار داشت که دلالان اسلحه مغرضانه اسلحهها را به ایرانیان خیلی گران فروخته اند و دویست هزار دلار از این بابت را به رابطهایی که خود در حکومت ایران داشتند داده اند." نشریه کویتی المجتمع نیر در گزارشی هدف از ماجرای مک فارلین را تغییرات حاکمیتی در ایران و بهرهبرداری از سوی آمریکاییها و همچنین تقویت جناح میانهرو و ایجاد زمینه تفاهم با حاکمیت جمهوری اسلامی پس از دوران امام خمینی (ره) عنوان کرد.
در گزارشی ازجانب ادمیرال جان م. پویندکستر (بعدها جایگزین مک فارلین شد) برای ریگان آمده است: «نخست وزیر اسرائیل «[شیمون]پرز» اخیرا مشاور مخصوص خود در زمینه تروریسم را با دستورالعملی برای یک برنامه پیشنهادی فرستاده است که از طریق آن اسرائیل، با کمی کمک از سوی ایالات متحده، میتواند موقعیتی ایجاد کند که منجر به وجود دولتی معتدلتر در ایران گردد.
اسرائیلیها بسیار نگرانند که ادامه تضعیف دولت ایران در جریان جنگ با عراق، رادیکالیزهتر شدن آن کشور و نفوذ بیشتر شوروی در خلیج [فارس]خطرات قابل توجهی برای امنیت اسرائیل ایجاد خواهد کرد...
نقشه اسرائیلیها بر این برنامه استوار است که عناصر معتدلتر در ایران، اگر توان مناسبی برای دفاع از ایران در مقابل عراق داشته باشند و اگر امکان پیشگیری از حرکات شوروی را از خود نشان بدهند، بتوانند به قدرت برسند. برای رسیدن به این هدف استراتژیک، اسرائیلیها درصددند تا خود آغاز به فروش تسلیحات به عوامل با گرایش به غرب درون دولت ایران کنند. آنها بر این باور هستند که با این کار میتوانند نفوذ بی سابقهای در تشکیلات دولتی ایران به دست بیاورند. اسرائیلیها اطمینان دارند که ایرانیها آنچنان نیازمند تسلیحات و قطعات نظامی، تخصص و کمک اطلاعاتی هستند که فراهم کردن این اقلام به تغییرات درازمدت در جهت منافع ما در کادر و موضع گیری درون دولت ایران منجر خواهد گشت.
به علاوه، با ادامه این معاملات یک وابستگی به این کمکها در ایران ایجاد خواهد شد که به فراهم کننده(ها) [اسرائیل و امریکا]این امکان را خواهد داد که با قدرت تاثیر دلخواه خود بر روند وقایع جاری را ایجاد کنند. چنین نتیجهای با اهداف سیاستهای کنونی ما همخوان است و میتواند برتریهای قابل توجهی در جهت منافع ملی امریکا را تضمین کند.
طبق آنچه که فرستادهٔ نخست وزیر اسرائیل تشریح کرده است، تنها خواستی که اسرائیلیها دارند این اطمینان است که بتوانند اقلامی که از انبارهای خود به ایران میدهند را از ایالات متحده دریافت و جایگزین کنند. ما جنبههای قانونی فروش سلاحهای ساخت امریکا توسط اسرائیل به ایران را بررسی کرده ایم. با توجه به الزامات موجود در قوانین ایالات متحده در مورد فروش مجدد تسلیحات ساخت آمریکا توسط خریداران آن به کشورهای ثالث، من توصیه نمیکنم که شما با جزئیات طرح ارائه شده توسط اسرائیل موافقت کنید، اما راههای دیگری برای انجام این طرح وجود دارد...»
در گزارش این کمیسیون به نظر واینبرگر وزیر دفاع امریکا نیز اشاره میکند: «همچنین واینبرگر وزیر دفاع نظرات خود را راجع به طرح چنین بیان داشت: هرگونه تغییر و تحول سیاسی را باید در رابطه با یک حکومت میانه رو جدید در ایران مورد بحث قرار داد و باید به خمینی فشار وارد اورد و از او خواسته شود که در مورد غلط بودن سیاستهای خود بطور عمومی اقرار کند.»
در این گزارش به بزک کردن جریان میانه رو غربگرا توسط اسراییل به نقل از مشاور امنیت ملی آمریکا مک فارلین پرداخته است: "مک فارلین به رییس سازمان سیا و جان مک میهن معاونش گفته بود که کیمخی اطلاع حاصل کرده است که اسرائیل تصمیم دارد به میانه روهای ایران که مخالف خمینی هستند اسلحه بدهد."
هم چنین آمده است: "جان مک میهن در یکی از بحثهایی که توسط هیات کابینه و رییس سیا شرکت داشت ابراز میدارد که: پرزیدنت ریگان از ما در مورد اینکه اگر میانه روها سلاحها را بگیرند، چقدر قدرت خواهند گرفت سوال کرد او ادامه داد که او هیچ اطلاعی از وجود میانه روها درایران ندارد. "
"کیمخی نیز به انتقال اطلاعات توسط برخی عناصر جریان میانه رو به غرب و اسراییل اشاره میکند: "شما باید قدری حوصله کنید این حرکات زمان میخواهد تا قدری نتیجه دهد. این مقامات ایرانی چیزهای بسیار مهمی به ما ارائه میدهند. اساسا چیزهایی از قبیل اطلاعات داخلی و ما از اطلاعات جاسوسی خود نیز نشانههایی از این میبینیم که حکام ایرانی به سرعت به پیش میروند و تازه شروع کردهاند به دستگیری عناصر رادیکال و کنار گذاشتن آنها و گذاشتن افرادی از خودشان در مقامهای مختلف و مهم مسئولیتی. "
ت: تاثیر و مداخله در تعیین جانشین رهبرانقلاب
گراهام فولر مامور اطلاعات ملی آمریکا در خاورمیانه و جنوب آسیا در یک برآورد اطلاعاتی پنجاه صفحهای به ویلیام کیسی، رییس وقت سازمان سیا چنین آورده است: "آمریکا با اوضاع نامساعدی در مورد گسترش و بسط خط مشی جدید در مورد ایران رو به رو است. سیر وقایع بطور عمده علیه منافع ماست و به زودی شاهد مبارزه برای جانشینی خمینی خواهیم شد. آمریکا هیچ برگی برای بازی ندارد. ''
در بخشی از گزارش تاور درباره رهبر آینده انقلاب آمده است: "تا اوایل ۱۹۸۴، رابرت مک فارلین مشاور امنیت ملی و اعضای شورای امنیت ملی، نسبت به سیاست آینده آمریکا در قبال ایران نگران بودند و میترسیدند که فوت خمینی به سرعت باعث کشمکشی بر سر جانشینی گردد که نتایج مهمی برای منافع آمریکا در بر داشت. آنها بر این باور بودند که آمریکا فاقد استراتژی و توانایی لازم مقابله با این دورنما است. رابرت مک فارلین در۳۱ اوت ۱۹۸۴ خواستار یک بررسی میان سازمانی پیرامون روابط ایالات متحده با ایران پس از خمینی شد. " هم چنین مک فارلین در نامهای به فورتیر نوشته است: "فکر میکنم همکاری با اسراییل، در طرحهای ما برای جانشینی در ایران، با ارزش است... برنامه ریزی برای جانشینی، یکی از نقاط اسیب پذیر ماست و خوشحالم که در مورد آن بحث میشود... " هفته نامه فرانسوی «ژون آفریک» نیز هدف امریکاییها در قصه مک فارلین را اینگونه شرح میدهد: "هدف اصلی اولیور نورث ٬کارشناس شورای امنیت ملی آمریکا و از همراهان سفر مک فارلین به ایران٬ عبارت بود از سرنگونی حکومت ایران. در این طرح، که تاکنون فقط خطوط اصلی آن فاش شده، پیش بینی شده بود که آمریکا برای نشان دادن حسن نیت خود، در زمینه تلاش هایش، جهت آزادی گروگانها در مرحله اول تعدادی سلاح تحویل دهد... مرحله نهایی عبارت بود از برکناری اجباری امام خمینی». بنابر اسناد مختلف میانه روها یا خط میانه از ابتدای انقلاب، مهمترین سرمایه وامید امریکا بوده؛ خط میانه اسم رمز جریان سازش و نفوذ است.