به گزارش خبرنگار جامعه گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، فرزانه_فراهانی، معاون اسبق امور زنان و خانواده رئیس جمهور یعنی شهیندخت مولاوردی روز گذشته شنبه پانزدهم آذر ماه سال جاری، به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و همچنین ارائه اطلاعات و اسناد کشور به ۲ و سال و شش ماه حبس تعزیری محکوم شد.
مروری کوتاه بر سابقه فعالیت مدافع حقوق زنان دولت روحانی، عملکرد پر حاشیه وی را بیش از پیش نمایان کرده و تیترهای خبرهای پر بازدید ماجرای عملکرد مبهم و منفیاش را به خوبی بازگویی میکند.
سال ۹۷ بود که شهیندخت مولاوردی با لایک کردن یکی از پستهای اینستاگرامی مسیح علینژاد خبرنگار خود فروخته ایرانی با واژه اتفاقی خود را تبرئه کرد و گفت: به طور کاملا اتفاقی پست دلقک خوش رقص و وطن فروش رسانههای بیگانه را لایک کرده است و اصلا اهل گشت و گذار در فضای مجازی و دیدن پستهای مختلف نیست.
موج خبری آن روزها در لایک به ظاهر ساده خانوم معاون خلاصه شد و کمتر کسی با وجدانی بیدار این خیانت آشکار را امری اتفاقی و بی قصد و غرض تلقی و باور کرد و این لکه سیاه تا همیشه در پرونده مولاوردی ماندگار و ماندنی شد.
کمی بعدتر و آن هم باز به طور خیلی اتفاقی انتشار یک پست غیر اخلاقی به مناسبت روز جهانی خانواده با تصویری واضح از دو فرد همجنس گرا و ترویج این انحراف فکری با فاصله زمانی کمی از اتفاق عجیب لایک کردن پست مسیح علینژاد انگشت اتهام را به سوی معاون آقای روحانی نشانه رفت و تمام فرضیات خوش بینی مخالفان وی را دوباره بهم ریخت.
انگشت اتهامی که البته خیلی دور از واقعیت نبود و ماهیت حقیقی این فرد نزدیک به رئیس جمهور را به خوبی آشکار کرد، اما کمترین برخورد و مجازاتی در مواجهه با بروز چنین رفتارهایی برای وی تعیین نشد و با چند کلمه خوش رنگ و لعاب بزک شده سر و ته ماجرا را به هم آورد و اگر فرد دیگری بود که به جایی و کسی وصل نبود حتما باید فاتحه زندگی را میخواند.
قرار گرفتن فردی در سمت معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری یعنی فردی به دور از هیجانهای زود گذر و موقت با همه وجود خود برای بهبود اوضاع زنان این سرزمین مقدس تلاش کند و تحت هیچ عنوانی وارد حاشیههای کوچک و بزرگ نشود، اما مولاوردی در دوره مدیریتی خود در این سمت، نه تنها از حاشیهها فاصله نگرفت بلکه با رفتار غلط خود حواشی بزرگی را ایجاد کرد.
همنوایی با زنی خود فروخته و ضد انقلاب مثل مسیح علینژاد که با شعار حمایت از زنان ایرانی، ماهیت پوچ و بیهویت خود را بزک دوزک کرده است، آب ریختن در آسیاب دشمنانی است که با توطئه براندازی نظام تمام قد از رفتارهای سراسر عقده حقارت این زن حمایت میکنند.
مولاوردی در طول سالهایی که معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری را بر عهده داشت، حرفها و نظرات سخیف و غیرانسانی بسیاری را درباره زنان جامعه ایران به زبان آورد و از دردناکترین آنها میتوان به طرح پیشنهادی وی درباره عقیم کردن زنهای کارتن خواب و بیخانمان اشاره کرد.
طرحی به دور از اخلاق و منش انسانی که با مخالفت شدید فعالان اجتماعی حوزه زنان و همچنین فعالین حوزه آسیبهای اجتماعی روبرو شد و تا مدتها تیتر یک اغلب خبرگزاریهای داخلی و خارجی بود.
معضل بی پناهی زنان کارتن خواب و بیخانمان به خودی خود، جزو یکی از بزرگترین آسیبهای اجتماعی کشور و به ویژه شهر تهران محسوب میشود و اینگونه نظر دادنها به معنی انکار وجودی این زنان آسیب دیده و سو استفاده از بی پناهی آنها و نادیده گرفتنشان تلقی میشود.
اصلا آیا خانوم معاون سابق یک روز از زندگی کاری خود را با افراد کارتن خواب و بیخانمان سر کرده است و چیزی از هجوم بی امان دردهای بی شمارشان میداند که اینگونه ساده لوحانه به ارائه پیشنهادی این چنینی اقدام میکند؟!
آیا خبر دارد که بسیاری از زنان کارتن خواب معتاد، اعتیاد خود را ترک کرده و زندگیشان را نجات دادهاند و برای داشتن یک زندگی بهتر بی وقفه و عاشقانه با کمترین امکانات و بدون هیچ پشتوانهای تلاش میکنند؟!
وظایف محوله چنین سمتی در دولت آقای روحانی ظاهرا به خوبی برای متصدیان آن تبیین نمیشود که یا فردی مثل شهیندخت مولاوردی دایه عزیزتر از مادر زنان ایرانی، نیروی آن طرف آبیها از کار در آمد و یا میشود فردی، چون معصومه ابتکار که معتقد است معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری وظیفهای در قبال زنان معتاد و کارتن خواب بیخانمان بر عهده ندارد.
بهتر است آقای روحانی برای انجام حداقل کارهای ضروری حوزه زنان و خانواده ریاست جمهوری، در ماههای پایانی ریاستش از زنان فرهیختهای دعوت به همکاری در این سمت خطیر کند که حداقل بپذیرند که زنان آسیب دیده و بیخانمان هم شهروند و هموطن خودشان محسوب میشوند و نباید برای نپذیرفتن مسئولیت خود اظهار نظرهای سخیف معاونین قبل را به زبان بیاورند.
بودجههای کلانی که هر ساله برای معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری تصویب میشود و مدیرانی که بجای تلاش برای التیام زنان آسیب دیده و در معرض آسیب سعی در حذف نام و نشان آنها دارند و صدای حمایت از زنانشان گوش فلک را کر کرده است.
کار و تلاش در حوزه زنان و خانواده به ویژه در شرایط فعلی که وضعیت اقتصاد نابسامان زنان را از نقشهای اصلی شان یعنی مادری و بودن دور کرده است، جدیت و پشتکاری دلسوزلنه و البته فداکارانه میطلبد و تحقق این مسئله با تبلیغات و فرزند به خارج فرستادن میسر نخواهد بود.
اگر زنانی، چون مولاوردی و ابتکار که فرزندان عزیز کرده خود را به قول خودشان برای ادامه تحصیل راهی آمریکا و اروپا کردهاند تنها کمی دلسوزانه مثل فرزندان جگر گوشه شان، به فکر جوانان این سرزمین بودند آمار بسیاری از آسیبهای اجتماعی و جرایم و بزهکاریها بسیار پایینتر از آمار فعلی بود.