آیت الله جوادی آملی در پیامی به هشتمین کنگره سالانه اخلاق پزشکی ایران گفت: در جریان اخلاق پزشکی دو عنصر محوری مبدأ و معاد اصل است.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، آیت الله جوادی آملی در پیام به هشتمین کنگره اخلاق پزشکی ایران که با محوریت چالشهای اخلاقی در همهگیری کرونا از ۲۵ تا ۲۹ آذر بهصورت مجازی برگزار میگردد، گفت: اگر یک پزشک بزرگ و بزرگواری بداند که ابدی است و هرگز نمیمیرد و مرگ را میمیراند، او در تمام شئون پزشکی فرشته گونه عمل میکند؛ تا متوجه نشود نسخه نمینویسد، نسخه را هم به اندازه نیاز مینویسد، بیمار را محور آزمایش خود قرار نمیدهد بلکه محصول آزمایش خود را در درمان بیماری بیمار مؤثر میداند. او بزرگتر از آن است که خلاف کند و خلاف بنویسد و کج اندیش باشد. میگوید من یک موجود ابدی هستم، من از آسمان بالاتر هستم، از زمین بالاتر هستم، اینها میلیاردها سال آمدند و بعد ممکن است میلیارد سال بروند، ولی من سالمند نیستم، نه زمان دارم نه زمین.
مشروح متن پیام این مفسر قرآن و استاد حوزه علمیه قم بدین شرح است:
مقدم شما اساتید و بزرگواران و صاحب نظران فنّ شریف پزشکی را گرامی میداریم. حضور نخبگان و فرهیختگان علمی را ارج مینهیم. سعی بلیغ شما در این ایام إن شاءالله مشمول پروردگار باشد. از خدای سبحان مسئلت میکنیم آنچه در این مدت تلاش و کوشش کردید درباره درمان از این ویروس، قدردانی میکنیم. توفیق روزافزون شما بزرگواران را از ذات أقدس الهی مسئلت میکنیم. امیدواریم توفیق کشف داروی معالج این ویروس را خدای سبحان به شما مرحمت کند.
در جریان اخلاق پزشکی دو عنصر محوری، اصل است؛ یک سلسله اخلاق عاطفی است که انسان اگر کمکی به مستمند نکند قلب او مجروح میشود، عاطفه او دردناک میشود، اینها مسائل خوبی است، اما در حدّ متوسط است، آنچه که وظیفه همه بزرگان است دو نکته محوری است: یکی مبدأ و یکی معاد است.
در مبدأشناسی علمدینی مطرح است، گرچه علوم تجربی یک علوم حسی است لکن چیزی در عالم نیست که آیت پروردگار نباشد. یک بیان نورانی از امیر مؤمنان (علیه السلام) رسیده است که «کُلُّ قَائِمٍ فِی سِوَاهُ مَعْلُولٌ»؛ [۱]هر چیزی که هستی او عین ذات او نیست این نیازمند به علت است و معلول خداست. پس صدر و ساقه جهان امکان و جهان آفرینش آیت و آینه خداست و این علم بهترین وسیله برای توحید است؛ چه آیات آفاقی، چه آیات انفسی، هر موجودی ذاتاً خدا را نشان میدهد و اگر متفکری در پژوهش علمی صدر و ساقه جهان را آیت و علامت آفریدگار خود بداند، او حتماً متخلق به اخلاق الهی است و یک انسان بزرگی است. این مطلب اول است که در اخلاق پزشکی سهم بسزایی دارد.
مطلب دوم درباره معاد است، اگر برای ما ثابت شد که ما یک موجود ابدی هستیم، انسان هرگز نمیمیرد، انسان مُردنی نیست، این حرف خدا و حرف مکتب دینی است که انسان مرگ را میمیراند نه بمیرد و بیان قرآن کریم این نیست که انسان میمیرد این است که انسان مرگ را میچشد، هر ذائقی مذوق خود را هضم میکند: ﴿کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْت ﴾ [۲]ما میمیریم، مرگ را زیر پا لِه میکنیم و از بستر مرگ عبور میکنیم و هستیم که هستیم.
یک بیان نورانی سید الشهدا (سلام الله علیه) در روز عاشورا دارند که فرمود یاران من! «فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَة»؛ [۳]هیچ خیال نکنید که میمیرد و از بین میروید، مرگ پُل زیر پای شماست، روی این پُل پا میگذارید و به ابدیت بار مییابید.
اگر یک پزشک بزرگ و بزرگواری بداند که ابدی است و هرگز نمیمیرد و مرگ را میمیراند، او در تمام شئون پزشکی فرشته گونه عمل میکند؛ تا متوجه نشود نسخه نمینویسد، نسخه را هم به اندازه نیاز مینویسد، بیمار را محور آزمایش خود قرار نمیدهد بلکه محصول آزمایش خود را در درمان بیماری بیمار مؤثر میداند. او بزرگتر از آن است که خلاف کند و خلاف بنویسد و کج اندیش باشد. میگوید من یک موجود ابدی هستم، من از آسمان بالاتر هستم، از زمین بالاتر هستم، اینها میلیاردها سال آمدند و بعد ممکن است میلیارد سال بروند، ولی من سالمند نیستم، نه زمان دارم نه زمین.
نمونه این حرفها را شما در علوم ریاضی میبینید. در علوم ریاضی هرگز سال و ماه مطرح نیست که دو دو تا چهار تا چند سالش است. قبلاً علوم ریاضی را ملکه علوم میدانستند در حالی که این جز اوایل علوم عقلی است و، اما وقتی انسان به بارگاه رفیع فلسفه راه یافت میفهمد که ابدیت یعنی چه، ازلیت یعنی چه، سرمدیت یعنی چه و همه اینها ذاتاً مال خداست و انسان خلیفه خداست و همچنین خواهد بود. یک موجود ابدی برای او بسیار بسیار کم است و زشت است که خدای ناکرده بیراهه برود یا راه کسی را ببندد. پس اخلاق پزشکی در این دو محور اصلی دور میزند؛ آنچه در جهان است خدا را نشان میدهد سخنگوی خدا است و منِ انسان ابدی هستم. مرحوم بوعلی را خدا غریق رحمت کند! بسیاری از لطایف بلند معرفتی در گفتار و رفتار و کردار و نوشتار مرحوم بوعلی است که مخفی مانده است، این کتاب شریف قانون را که بسیاری از بزرگان نظیر قطب الدین شیرازی شرح کرده است، نظیر شمس الدین محمود آملی شرح کرده است، بسیاری از آن ظرافتها در پاورقیهای این کتاب قانون آمده است.
مرحوم بوعلی در کتاب شریف قانون میگوید اگر غذایی که انسان خورد نیاز دارد که مقداری آب در آن بریزند که این کاملاً پخته بشود و نُضج پیدا کند، فوراً در این شخص خدا عطش ایجاد میکند که این عطش باعث میشود که او مقداری آب بنوشد و آب به بارگاه سازندگی او، دستگاه گوارش او برسد و این غذا پخته شود و بعد چه چیزی جذب شود و چه چیزی دفع شود و چه وقت پخته شود که تا نوبت به جذب و دفع برسد، اینها را بازگو میکند و میگوید: «فتبارک اللّه أحسن الخالقین». این کارهای دقیقِ ریاضیِ عمیقی که صدها سال تلاش و کوشش کردند تا گوشهای از این پرده کنار برود رایگان به دست این دستگاه گوارش رسیده است یا یک مدبّری دارد اداره میکند؟ فرمایش مرحوم بوعلی در کتاب شریف قانون این است میفرماید وقتی که خدای سبحان این نظمهای محیّر العقول را به این دستگاه جذب و دفع داده است، در صفحه ۸۰ قانون این چنین میفرماید: «و کما ان تلک الصفرای الأخیرة تنبه القوة الدافعة من أسفل کذلک هذه السوداء الأخیرة تنبّه القوة الجاذبة من فوق»، بعد میفرماید همه اینها با نظم اداره میشود «فتبارک اللّه أحسن الخالقین».
مطلب دیگری که به دنباله همین دو رکن محوری وابسته است این است که شما بزرگواران و اساتید گرانقدر پزشکی قبل از اینکه پزشک باشید فیلسوف هستید، چون مستحضرید که علم تا قانون کلی نباشد علم نیست و قانون کلی هم در آزمایشگاه نیست، قانون کلی محسوس نیست، تجربی نیست، کلی را فقط عقل میفهمد، کلی یعنی چیزی که نه زمان دارد نه زمین، نه تاریخ دارد نه آینده دارد نه گذشته، مافوق زمان است. این را فقط فیلسوف درک میکند نه طبیب و هر طبیبی که در این زمینه قانون کلی پزشکی را تدوین میکند او قبل از اینکه پزشک باشد فیلسوف است. فرمایش مرحوم بوعلی این است فرمود اگر کسی خواست استدلال بکند او فیلسوفی است که دارد استدلال میکند وگرنه با طب این قوانین کلی به این صورت استدلال نمیشود آن وقت مثال میزند میگوید اگر یک فقیه در استدلال فقهی بخواهد به اجماع تمسک کند، حجیت اجماع که فقهی نیست. [۴]تعبیر ایشان به کلام است، ولی این مسئله اصولی است. او از آن جهت که متکلم است به تعبیر بوعلی و اصولی است به تعبیر ما، او از آن جهت که اصولی است در فقه میگوید اجماع حجت است. یک طبیب از آن جهت که فیلسوف است مسائل کلی عقلی را در پزشکی مطرح میکند، اصلاً ممکن نیست کسی طبیب باشد بدون اینکه فیلسوف باشد؛ اگر این است قانون علیت است، قانون علیت همان بیان نورانی امیر مؤمنان است که فرمود چیزی که هستی او عین ذات او نیست معلول ذات أقدس الهی است.
امیدواریم خدای سبحان آن توفیق را به همه مرحمت کند، مخصوصاً به شما بزرگانی که اکنون یک حق عظیم سلامتی نسبت به این ملت داشته و دارید! اجرتان با ذات أقدس الهی باشد! علمتان روزافزون باشد و این دارو به دست فکر توانا و توانمند شما کشف شود که فخری برای ایران زمین اسلامی باشد!
غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
پی نوشت:
[۱]. نهج البلاغه (صبحی صالح)، خطبه ۱۸۶.
[۲]. سوره آلعمران، آیه ۱۸۵.
[۳]. معانی الأخبار، ص ۲۸۹.
[۴]. القانون فی الطب، ج ۱، ص ۲۳؛ «و جالینوس إذ حاول إقامة البرهان علی القسم الأول فلا یجب أن یحاول ذلک من جهة أنه طبیب ولکن من جهة أنه یجب أن یکون فیلسوفاً یتکلم فی العلم الطبیعی کما أن الفقیه إذا حاول أن یثبت صحة وجوب متابعة الإجماع فلیس ذلک له من جهة ما هو فقیه ولکن من جهة ما هو متکلم ولکن الطبیب من جهة ما هو طبیب والفقیه من جهة ما هو فقیه لیس یمکنه أن یبرهن علی ذاک بته! وإلا وقع الدور».