مهوش صبرکن گلایه دارد که چرا تلویزیون، سینما و نمایشخانگی، خانواده و اصالتهای ایرانیاش را فراموش کردهاند؟ و این لاکچریبازیها از کجا سردرآوردند؟
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، زمانی وقتی جلوی تلویزیون مینشستیم یا با خانواده به سینما میرفتیم و حتی نیمنگاهی به نمایشخانگی داشتیم آنقدر به اصالت خانواده ایرانی حمله نمیشد. هیچوقت از دیدن سکانسها و پلانهای آن سریال یا فیلم خجالت نمیکشیدیم. الان هم سریالها را نمیتوان خانوادگی دید و هم فیلمها و حتی کودکان را نمیتوان با کارتونها و انیمیشنها تنها گذاشت.
ضربه به ساختمان خانواده در تلویزیون
از زمانی به ساختمان خانواده در تلویزیون ضربه وارد شد که لاکچریبازی در ساخت و نمایش آگهیهای بازرگانی به اوج خودش رسید. در شبکه نمایشخانگی، سریالها برای دیده شدن به دیواره تجمل و اشرافیگری تکیه زدند. همهچیز در تلویزیون، سینما و نمایشخانگی به جای ارائه هنر، مسیرِ بیزینس و سرمایهداری را پیش گرفت. خنده خنده، فرهنگ خانواده از دنیای تصویر کنار رفت.
شاید یکی از دلایلی که این اتفاق افتاد رونویسی تلویزیون از برنامههای خارجی و نداشتن خلاقیت و رفته رفته غفلت از خانه و خانواده باعث شد تا به اینجا برسیم که چشم بسیاری متوجه فضایمجازی و سریالهای خانگی مسئلهدار باشد و سینما هم دغدغههای فرهنگیاش را به سمت تجارت و فروش ببرد.
دو دهه قبل در پایِ تلویزیون سریالهای خانوادگی میدیدیم و امروز بیشتر خانوادهها سریالها را دیگر خانوادگی نمیبینند، البته سریالها هم مثل گذشته خیابانخلوتکن نیست و برای کودک تا میانسال مثل دو دهه قبل، حرفِ گفتنی ندارد. امروز همه گرفتارِ هیاهوی رسانهای بدون محتوا هستند و روز به روز بر غربتِ خانواده افزوده میشود.
دیگر سریالی مثل "خانه سبز" ساخته نشد!
وقتی سریالی یا فیلمی جایگاهی برای پدر و خانواده قائل نمیشوند خانوادههای جدید به سمتی میروند که حرمت جمعی قائل نیستند و هرکس برای خودش زندگی میکند. دیگر سریالی مثل "خانه سبز" ساخته نمیشود که در آن به صورت برجسته بگوییم هوای همسایهمان را داشته باشیم به هم کمک کنیم و صمیمیت داشته باشیم. مهارتهای ارتباطی میان فرزندان را با پدر و مادر آموزش دهیم نه اینکه آنقدر سرگرمِ ساخت دکور و لوکیشن و سلبریتی و سلبریتیبازی شویم.
شاید بیشتر از سینما و تلویزیون، نمایشخانگی به دنبال تقابل با خانواده و نگاه جمعی است. همه کاراکترهایشان دنبالِ به ثمررساندن خودخواهی درونیاند که دورنمایش جز القای ناامیدی و عدم تشکیل خانواده نیست. فقط کارگردان محترم سعی کرده با جلوههای ویژه اشرافی و سلبریتیهای خوش رنگ و لعاب، سبک زندگی نادرست و حرفهای ضداخلاقی و ضدخانوادگیاش را در قالب این جذابیتهای کاذب به جامعه منتقل کند.
حمله به خانواده با سریالهای ماهوارهای؛ همهچیز بوی خیانت میدهد
این بلبشویی که سریالهای خانگی، سینما و بیبرنامگیهای تلویزیون ایجاد کردهاند و جامعه را به سمتی غیر از خانواده سوق میدهند، کلیدهای اولیهاش را سریالهای ترکیهای پرزرق و برق و برنامههای شبانه شبکههای تازهوارد ماهوارهای زدهاند. آن زمان که بر طبلِ تجردگرایی، ازدواج سفید و دردسرهای داشتن خانواده میکوبیدند و گوشه گوشه سریالها و فیلمهایشان بوی خیانت و عشقهای چند سویه میداد!
رفته رفته برخی سرمایهگذار بیگانه با هنر به این فکر افتادند چرا اینجا چنین سریالهایی ساخته نشود و فروپاشی خانواده در کارهای اخیرِ خانگی و حتی سینمایی دیده میشود؛ در روزهایی که تلویزیون فقط به نگه داشتن مخاطب و پُرکردن آنتن بیش از هرچیزی اهمیت میدهد.
چرا حرفهای خانوادگی را باید از سلبریتیهای مجرّد بشنویم؟
جالب است سازنده یکی از همین سریالهای پرمخاطب تلویزیون که به فصل ششم هم رسید؛ در پاسخ به همه انتقادهای مخاطبین و کارشناسان و رسانهای که درباره فروپاشی خانواده در این سریال بحث میکردند گفت میخواستیم جامعه امروز را نشان دهیم! مگر قرار نیست آثار نمایشی فارغ از جذابیتهای بصری و روایی هنری، بازتابهای محتوایی و فرهنگسازی برای جامعه داشته باشند.
چند درصد از کارهای ما فرزندآوری و ازدواج را به صورت درست نمایش میدهد و چند درصد به ازدواج و فرزندآوری حمله میکنند. چرا باید سلبریتی که به مجردیاش میبالد در برنامهای خانوادگی دعوت بشود و حرف از خانواده بزند؟ البته بیشتر حرفهایشان القای ناامیدی در جامعه است و همهچیز را پایان دنیا میدانند. واقعاً چرا باید مجری تلویزیونی که خودش متأهل نیست برنامهای خانوادگی اجرا کند؟
اینها دغدغههایی است که وجود دارد و برای واکاوی بیشتر به سراغ مهوش صبرکن بازیگر کاربلد و کهنهکار سینما، تئاتر و تلویزیون رفتیم که زندگی مشترکِ صمیمانه و با اصالت او و محمود پاکنیت سالهای سال است درسی برای ازدواجهای هنرمندان به حساب میآید. او را بیشتر با بازی در سریال "پس از باران" و "یوسف پیامبر" میشناسند. این روزها بعد از پخش سریال "دخترم نرگس" فیلمنامه میخواند و منتظر کاری جذاب و متفاوت است.
مهوش صبرکن و زندگی با محمود پاکنیت
او در گفتگو با خبرنگار تسنیم درباره عدم توجه به خانواده در سینما، تلویزیون و شبکه نمایشخانگی به نکات قابل تأملی اشاره کرد که مشروح آن در ادامه آمده است:
مهوش صبرکن ابتدا درباره دوران زندگی خودش با محمود پاکنیت گفت: در یک کلام میتوانم بگویم؛ گذشت. وگرنه زندگی ما با زندگی دیگر هنرمندان فرقی ندارد و فرقی هم نداشته است. باید برای دوام و قوام زندگیها در خانواده بیاموزیم که از همدیگر بگذریم تا زندگی شکل بگیرد. حتی زمانیکه نقشهای خوبی پیشنهاد میشد، اما اولویت با خانوادهام بود. به همین خاطر نمیتوانستم به خاطر فرزندان و همسرم، برخی از کارها را نمیپذیرفتم.
وی افزود: وقتی ۲۶ سال پیش از شیراز به تهران آمدیم یکی از فرزندانِ من اول راهنمایی و دیگری اول دبیرستان بود؛ دوری از پدر و اجارهنشینی و بیگانه بودن با فضای زندگی، همهچیز را مشکل کرده بود. حتی از اداره تئاتر به من زنگ میزدند که اگر فعالیتم را مستمر نکنم بایکوت و فراموش میشوم، اما چون اولویت خانواده بود هیچچیزی برایم اهمیت نداشت. اگر میخواستم به تمایلات خودم تن دربدهم امروز شاید این خانواده گرم و صمیمی را کنار هم نداشتیم.
خانواده فراموش شد و همهچیز لاکچری شد!
این بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون به فراموش شدن احترام به بزرگترها به واسطه ضعف در سریالها و فیلمهای سینماییمان خاطرنشان کرد: وقتی سریالی مثل "خاطرات مرد ناتمام" نگاه کنیم میبینیم چقدر زمانی سر سفره کنار هم جمع شدن و احترام به بزرگتر و صیانت از خانواده اهمیت داشت. امروز خودنمایی و لاکچریبازی بیش از همهچیز مهماند. باید روی میز بنشینم و روی زمین سفره پهن کردن انگار نوعی عقبماندگی محسوب میشود. چقدر آن سریالها و فیلمها که به خانواده و اصالتهایش میپرداخت هنوز هم تازگی دارند.
وی با اشاره به اینکه از زمانی که فروش و تجارت در سریال و فیلم از همهچیز اولویت بیشتری پیدا کرد این اتفاقات افتاد، تأکید کرد: متأسفانه از جایی گفتند باید این فیلم بفروشد و این سریال حتماً دیده شود؛ با این نگاه کارها جلوی دوربین میرفتند آن موقع عبور از خط قرمزها و فراموش شدن خانواده به چشم آمد. دیگر از کنار هم بودن و صمیمیت خانواده در کارهایمان خبری نشد. آن نگاه سنتی پدرانه و مادرانه و احترام به همدیگر جایی در کارهایمان نداشتند؛ به یک باره، کارهای متعددی ساخته شد که پدران یا شکستخوردهاند یا منفعل!
ذائقه جوانان را بردیم به سمت سریالهای ترکیهای...
صبرکن افزود: میخواهیم ذائقه جوانان را به سمت سریالهای دستِ چندم و سوژههای ترکیهای ببریم؛ نمیدانم چه هدفی پشت آن است؟! ما داریم از آن نظام مادربزرگ و پدر بزرگ و اصالتها و سنتها فاصله میگیریم. مثلاً میگوییم در زمانه تکنولوژی و رسانههای نوین قرار داریم، اما بسیاری از سریالهای برخی از کشورها را میبینیم که به آداب و رسوم و سنتهایشان پایبندند و به روز بودنشان را هم حفظ میکنند. اما امروز با این نوع نگاهِ صرفاً تجاری، آرام آرام ذائقه جوانان را به سمت و سویی میبریم که دیگر احترام به بزرگتر و تشکیل و صیانت از خانواده جایگاهی ندارند.
چه کسی به این آگهیهای بازرگانی مجوز میدهد؟
او درباره نمایش سبکزندگی لاکچری در آگهیهای بازرگانی تلویزیون، گفت: نمیدانم چه کسی اجازه میدهد این سبک زندگی غلط را آگهیهای بازرگانی تلویزیون به مردم نشان دهد؟ چه کسی اجازه میدهد این سریالهایی ساخته شود که به خانوادههای ایرانی حمله کند؟ چرا مثلِ گذشته به فیلمنامههایی مجوز نمیدهند که فرزندآوری و خانواده داشتن را ترویج دهد به جای تجردگرایی و خیانت!
صبرکن تصریح کرد: باید جلوی فیلمنامههایی را بگیرند که زندگی غیرواقعی ایرانیها را نشان میدهد. سریالهایی بسازند که به جوانان یاد بدهد خانواده و داشتنِ خانواده چه تأثیراتی میتواند برای پیشرفت خودشان و جامعه داشته باشد. وقتی میز ناهارخوری لاکچری نشان میدهند به جای اینکه روی زمین نشستن و سفره پهن کردن و همچنین دور هم بودن را نمایش دهند! تجهیزات آشپزخانهای را در آگهیهای بازرگانی نشان میدهند که بیشتر مخاطب را خجالتزده خانوادهاش میکند. همهچیز دست به دست هم میدهد تا به خانواده و اصالتهایش حملهور شود.
پولشویی "رقص روی شیشه"
او درباره تنها سریال خانگی که قرار بود در آن حضور داشته باشد و پولشویی اجازه نداد، گفت: قرار بود در سریال "رقص روی شیشه" بازی کنم، اما وقتی نوبت به من رسید گفتند پولشویی شده و همهچیز به هم ریخته است. اگر قرار باشد در این مدیوم، کار کنم حتماً نگاه میکنم تجمل و اشرافیگری و حمله به خانواده نباشد. برای من خانواده از هرچیزی مهمتر است. به همین خاطر هیچوقت دنبال میهمانی دیدن و میهمانی رفتن و زد و بند با تهیهکننده نبودیم که به این واسطه بتوانم در کاری حضور داشته باشم. نه خودم چنین منشی دارم و نه همسرم محمود پاکنیت!
تعجبآور است!
این بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون در پایان تأکید کرد: نمیدانم این اتفاقات از کجا آب میخورد که جامعه را از این تکفرزندی و بیفرزندی و عدم تمایل به تشکیل خانواده درنمیآورند. تلویزیون بیش از همه مراکز فرهنگی رسالت دارد که به دادِ صیانت از خانواده برسد. از محصولی که تلویزیون تبلیغ میکند تا سریالی که روی آنتن میبرد. جملات و دیالوگهایی که خطرناکند و از طرفی نمایشخانگی که هر روز برای ماندگاریاش، از راهی غیر از راه هنرِ نمایش بهره میبرد. میتوانیم با هنرمندی و القای مفاهیم درست در سینما، تلویزیون حتی سریالهای خانگی، از خانواده و اصالتهایش دفاع کنیم.