حسن شمشادی گفت: «من فکرمیکنم محافظهکاری مدیران صداوسیما نه برای حفظ شأن رسانه، بلکه بخاطر ترس از دست دادن صندلیهای ریاست است. بیشتر مدیران ما شجاعت ریسک کردن، شجاعت بیان وقایع، و پرداخت به موضوعات حساس را ندارند و دنبال دردسر نیستند. کاش مدیران ما بیشتر از حفظ صندلی به بیان حقایق و اطلاع رسانی به مخاطب توجه کنند.»
گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- نرگس روزبه؛ بند اول یکی از کتابهای خبرنگاری بحران، آنطور که توی چشم بیاید نوشته است «خبرنگاران و دستیارانشان که در محیطهای خصمانه و مناطق پرخطر فعالیت میکنند، مخاطرات آگاه نگهداشتن مردم را به جان میخرند.»، اما کاش برای اینکه این فعالیتها ثمر دهد، چندخط بالاترش آنطور که بیشتر توی چشم بیاید، مینوشتند «مدیران و مسئولینی که در رسانهها فعالیت میکنند باید مخاطرات آگاه نگهداشتن مردم را به جان بخرند.» نزدیک به دو ماه از ترور شهید فخری زاده، واقعهای که سرعت واکنشها به نحوه پوشش خبری آن توسط صداوسیما، از اصل حادثه پیشی گرفت، میگذرد، اما صدای گلایههای عبدالرضا بوالی مدیر شبکه خبر از تأثیر فشارهای بیرونی بر اطلاع رسانی درباره ترور هنوز در گوشمان است. به بهانه خاموش نشدن همین صداها، با حسن شمشادی خبرنگار بازنشسته صداوسیماو خبرنگار بحران، پیرامون چالشهای پیش روی رسانهملی در انتشار اخبار بحران گفتگو کردیم:
شمشادی با تأکید بر اهمیت پرداختن به بحران برای رسانه ها، گفت: «هیچ رسانهای از بحران نمیگذرد. بی تفاوتی رسانهها به بحران یا تعمدی است یا از روی کارنابلدی. رسانه لاجرم مجبور است به تمام بحرانها با عمقهای متفاوت، از طبیعی و انسان ساز تا امنیتی و سیاسی بپردازند. چراکه رسالت رسانه آگاهی بخشی و حفظ مخاطب است. رسانهای که به بحرانها بی توجه باشد، عملاً نه رسانه و جریان سازی را میفهمد و نه مخاطب را میشناسد. البته که واضح است رسانههای ما، نه فقط خاص صداوسیما، در اکثراً در موضوع بحرانها حرفهای عمل نمیکنند. اما بازهم میگوییم اکثراً چراکه هیچ چیز صفر و صدی نیست. رسانهها و خبرگزاریها و حتی صداوسیما هم در بعضی مواقع خوب عمل کردهاند، اما مدیریت رسانهای بحران در کشور ما مشکل جدی دارد.»
این خبرنگار بحران درباره محدودیتهای پوشش رسانهای برخی بحرانها ادامه داد: «از جمله علتهایی که اجازه نمیدهد رسانههای داخلی کشور به بحران ها، سریع، همهجانبه، شفاف و صادقانه بپردازند، محدودیتها است. اما محدودیتها همه علتها نیست. حالا سوال اصلی اینجاست که چه کسانی این محدودیتها را برای صداوسیما قائل میشوند؟ اصل صحبت ماهم این است که هیچ کس نمیداند چه کسانی این محدودیتها را وضع میکند؛ و این نداستن نه از محرمانه بودن، بلکه از مشخص نبودن این نهادها سرچشمه میگیرد.»
چه کسی و با چه چهارچوبی تصمیم میگیرد؟
شمشادی با گلایه از تعدد نهادهای تصمیمگیر و نبود دستورالعمل واحد برای رسانهملی در مواجه با بحران ها، گفت: «خیلیها فکر میکنند این فشارهای برون سازمانی از طرف یک نهاد واحد یا فقط شورای عالی امنیت ملی وارد میشود. اما باید گفت که شورای عالی امنیت ملی، بالاترین نهاد تصمیم گیری است که در خیلی از موارد حتی موضوعات به آن سطح تصمیمگیری نمیرسند. وزارت اطلاعات، ریاست جمهوری، رئیس قوه قضاییه، وزارت کشور، اطلاعات ناجا، سازمان اطلاعات سپاه و... همه اینها نهادهایی هستند که میتوانند قبل از شورای عالی امنیت ملی محدودیتهایی را برای رسانه ایجاد کند و البته اینها فارغ از سفارشات شخصی و تلفنبازیهای غیرنهادی است؛ و مشکل اصلی این است که هیچ دستور العمل واحد و نوشته شدهای هم وجود ندارد. اصلا آیا همه این ارگانها حق اعمال نظر دارند؟ یا اگر میگویند اقدام علیه امنیت ملی دقیقا پخش چه خبری امنیت ملی را به خطر میاندازد؟ اگر برای هر رسانهای تعریف شود که هربحرانی که اتفاق افتاد، حرف اول و آخر را فلان نهادِ واحد میزند و این هم چهارچوب و بندهای دستورالعمل ما است، هم تصمیم گیریها سریعتر انجام میشود و هم اعمال نظرها سلیقهای نمیشود. اگر این اتفاق افتاد میتوانیم بگویم در حوزه مدیریت رسانهای بحران یک گام رو به جلو برداشتیم.»
محافظه کاری مدیران صداوسیما؛ حفظ «شأن رسانه» یا «صندلی ریاست»؟
این خبرنگار بازنشسته صدا و سیما با اشاره به محدودیتهای درونسازمانی و خط قرمزهای فرضی مدیران سازمان، گفت: «بسیاری از اعمال نظرها و محدودیتهایی که ما فکر میکنیم درون سازمانی است، اصلا وجود ندارد. یعنی نه تنها دستورالعمل نوشته شدهای برای محدودیتهای درون سازمانی هم وجود ندارد بلکه خیلی از آنها خط قرمزهای فرضی است که مدیران صداوسیما برای خودشان ایجاد کردهاند ما فکر میکنیم که محدودیم. وگرنه خیلی از محدودیتهایی که اعمال میشود نه تنها هیچ کجا نوشته نشده است بلکه اصلا مشکل ساز هم نیست.
شمشادی با بیان اینکه محافظهکاری، عامل اصلی محدودیتها است، گفت: «مهمترین علت ایجاد این محدودیتها، محافظهکاری مدیران رسانهملی است؛ و من فکرمیکنم محافظهکاری مدیران صداوسیما نه برای حفظ شأن رسانه، بلکه بخاطر ترس از دست دادن صندلیهای ریاست است. بیشتر مدیران ما شجاعت ریسک کردن، شجاعت بیان وقایع، و پرداخت به موضوعات حساس را ندارند و دنبال دردسر نیستند. کاش مدیران ما بیشتر از حفظ صندلی به بیان حقایق و اطلاع رسانی به مخاطب توجه کنند. گاهی مدیران ما در جایگاه یک تصمیم گیر شجاعت تصمیم گیری و ورود به بعضی موضوعات را ندارند. اصلا فرض کنند نهایتش قرار است بگویند چرا شما این را گفتید؟ هیچ اتفاقی نمیافتد، شما رسالتتان را انجام دادید و فقط آن صندلی را از دست دادید.»
این فعال رسانهای پیرامون رفتارحرفهای خبرنگاران و رسانهها در مواجه با بحرانها نیز گفت: «نمیشود همیشه هم بدبین بود، گاهی هیچ اعمال نظری وجود ندارد و مدیران ارشد هم شجاعت گفتن حقایق را دارند، اما کار از جایی خراب میشود که نیروهای اجرایی، کاربلد بحران نیست. از دبیرخبرها تا خبرنگاران غالبا نمیدانند به بحران از چه زاویهای، با چه موضعی، و با چه ادبیاتی بپردازند؟ که البته باز همان ترس از برکناری در نیروهای اجرایی و مدیران میانی نیز بسیار دیده میشود. رسانهملی گاهی آنقدر دیر به یک موضوع میپردازد که دیگر هیچ کس حرفش را باور نمیکند چرا که هزاران روایت از طرق مختلف به مخاطب رسیده و او جامانده در این وضع حالا سالها هم روایت کنید، همان روایت اول در ذهن مخاطب میماند.»
کارشناسان ثابت؛ از مرغ و تخم مرغ تا تحلیل مسائل منطقهای
حسن شمشادی ضمن اشاره به این موضوع که ضعف رسانهملی فقط در اطلاع رسانی نیست، بلکه در تحلیل بحرانها و بررسی آن از دیدگاههای مختلف هم دست صداوسیما بسته است، گفت: «ما در حوزه تحلیل مسائل در صداوسیما یکسری کارشناس ثابت داریم، همین کارشناس از مرغ و تخممرغ تا مسائل منطقهای و سیاسی را تحلیل میکند. آیا دیگر اعتمادی برای مردم میماند؟ چرا هرشبکهای را میزنیم چند نفر سفارش شده وبیخطر نشستهاند که حرف خاصی از آن گفتگوها هم بیرون نمیآید؟ نتیجه چنین برخوردهایی میشود آنکه کارشناسان متخصص و کاربلدمان به دلیل ضعف رسانهملی در بیان تحلیلها و اعمال نظرهای غیرحرفهای، حضور در برنامهها را نپذیرند.»
هیچ رسانهای در دنیا همه چیز را نمیگوید
این خبرنگار جنگ درباره اصل مدیریت رسانهای بحران ها، گفت: «مدیریت رسانهای بحران نه به معنای گفتن تمام جزئیات، بلکه به معنای برخورد حرفهای با بحران است. اصل رسانه میگوید همه چیز را بگویید، اما هیچ رسانهای در دنیا همه چیز را نمیگوید. دروازبانی خبر به عنوان ابزار رسانه در تمام رسانهها وجود دارد، ولی استفاده درست و حرفهای از آن است که میتواند مخاطب را اقناع کند. مثلا آن زمانی که از سوریه که برای صداوسیما گزارش پخش میکردم تا صبح در فضای مجازی با مردم بحث میکردم؛ اکثر مردم میگفتند بی بیسی فارسی راست میگوید و شما دروغ میگویید. خب بله! ما هم داشتیم بخشی از واقعیت را میگفتیم که طبیعتا همه واقعیت نبود؛ بی بی سی فارسی هم داشت همان کار را میکرد، اما با ادبیات خاص خودش. مثلا میگفت ارتش اسد مردم بیگناه را اینجا و آنجا و فلان جا کشتند و حالا یک بخشی هم در آخر گزارش میگفت جمعی از هوادران بشاراسد هم امروز در دمشق تظاهرات کردند.
حالا آن «جمعی» که او میگفت دومیلیون نفر آدم بودند. بی بی سی چیزهایی که میخواست مهم جلوه نکند، خفیف میکرد، ولی میگفت. اما در مقابل میگفت مخالفان اسد در شهرهای مختلف سوریه درحال تظاهراتاند، و قریب به ۱۰ دقیقه فقط تجمعهای صد نفری نشان میداد. حالا مردم هم میگفتن ببینید بی بی سی فارسی همه چیز را گفت هم طرفداران را گفت هم مخالفین را، اما کسی دقت کرد وزن کلماتش چه بود؟ اول چه گفت دوم چه؟ کارشناس برنامه چه تحلیلی کرد؟ اصلا تحلیل درست بود یا غلط؟ نه!
مراقب کلمات باشید
شمشادی در پایان با گلایه از عدم توجه صداوسیما به انتخاب واژگان و استفاده حرفهای از کلمات، گفت: « با اینکه بر روی واژگان در صداوسیما نظارت میشود اما چیزی که در خروجی روی آنتن میبینیم یک کار حرفهای نیست. در یکی از کلاس های آموزشی زبان فارسی که حدود ۲۵ سال پیش در صداوسیما برگزار شد استاد زبان فارسی به ما گفت زبان صداوسیما، زبان معیار است، و چیزی که از آن پخش میشود زبانی است که در جامعه جاری و ساری میشود پس مراقب کلماتی که میگویید باشید. آیا صداوسیما مراقب کلماتی که میگوید هست؟»