به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، محسن هاشمی رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران در کنگره این حزب گفت: من در سال ۸۹ در مترو مدیرعامل بودم و ماهی ۶ میلیون تومان حقوق میگرفتم که با دلار ۹۰۰ تومان آن موقع، ۷۰۰۰ دلار حقوق میگرفتم و الان که رئیس شورای شهر هستم و نزدیک به ۲۰ میلیون تومان حقوق میگیرم با دلار ۲۶ هزار تومان کمتر از ۸۰۰-۷۰۰ دلار حقوق میگیرم و هیچوقت کشور چنین شرایطی نداشته است این بحران شدیدی است که باید با ذکاوت از آن عبور کنیم و روزبهروز وضعیت بدتر میشود. در این شرایط ما وارد انتخابات ۱۴۰۰ میشویم.
هاشمی با بیان اینکه ۴ راه در مقابل اصلاحطلبان قرار دارد، گفت: اولین راه، بحث تندروها در میان اصلاحطلبان است که این راه رویکرد تحریمی و عدم مشارکت است. راه دوم را به شوخی راه آقای مرعشی میگذارم و این راه شرکت منفعلانه در انتخابات است شبیه اتفاقی که در انتخابات مجلس برای حزب کارگزاران اتفاق افتاد یعنی ما لیستی را دادیم تحرک جدی نداشتیم و فقط عبور کردیم.
وی افزود: راه سوم را به شوخی راه آقای کرباسچی میگذارم و آن حضور در انتخابات با یک کاندیدای پرتلاش و جدی است که رقابت را حفظ کنند تا تفکر اصلاحطلبی در جامعه احیا و بازسازی شود. رویکرد آقای خاتمی در سال ۷۶ بر همین اساس بود. راه چهارم که اسم آن را راه آیتالله رفسنجانی میگذارم و آن یک حضور و رقابت جدی برای پیروزی در انتخابات است. یعنی طوری محکم و جدی وارد انتخابات شویم که خود را پیروز فرض کنیم.
سخنان محسن هاشمی درباره یک دهم شدن درآمدش البته اعتراف به سوءمدیریت طیف متبوع وی است. چه اینکه کاهش ارزش پول ملی در برابر ارز خارجی در حالی اتفاق افتاد که دلار قبل از برجام ۳۷۰۰ تومان بود و پس از سوءمدیریت ۷ ساله دولت در قالب «برجامزدگی» تا ۸ برابر افزایش یافت.
در واقع این هنر مدیریت اشرافی غربگراست که توانست ارزش پول ملی را به شکل بیسابقهای کاهش دهد. جالب اینکه علیاکبر صالحی عضو تیم مذاکرات برجام (رئیس سازمان انرژی اتمی) نیز آذر ۹۷ به یورونیوز گفته بود ارزش حقوقش معادل ۳ هزار دلار بوده، اما حالا به ۷۰۰ دلار کاهش یافته است.
این اتفاق در حالی رخ داد که القا میشد با برجام، قیمت دلار به ۱۰۰۰ یا ۵۰۰ تومان کاهش خواهد یافت.
ناخرسندی امثال محسن هاشمی و علیاکبر صالحی درباره کاهش ارزش حقوقشان در حالی است که تاثیرات ارزش پول ملی در قدرت خرید طبقات پایین و حقوقبگیر عادی (با حقوقهای ۳-۲ میلیونی)، بسیار گستردهتر بوده و در کنار آن، رکود تورم (گرانی و بیکاری) از دیگر سوغاتهای شوم مدیریت «برجام و دیگر هیچ» بوده است.
با این اوصاف به نظر میرسد مدعیان اصلاحات و اعتدال جا دارد به جای پیچیدن نسخههای تحریم انتخابات با مدلهای مرعشی و کرباسچی و مرحوم هاشمی، رسما از مردم بهخاطر وعدههای خلاف واقع و سوءمدیریت بیسابقه عذرخواهی کنند.