گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- محمدجواد سمیعی؛ چهل سال با هر ضرب و زوری که شد جلو آمدیم. در شرایطی که حتی یک کشور توسعه یافته هم زیر بار تحریمهای همه جانبه کمر خم میکند، در تمامی معادلات علمی جهانی درخشیدیم. از نانو گرفته تا شتاب تولید علم و حتی تعداد مقالات رسمی، همه و همه شگفتیهایی هستند که در این سالها رقم زدیم؛ اما درست در همین نقطه که امروز ایستادیم بیشتر از همیشه نیازمند برنامهریزی هستیم. برنامه برای آینده ای که اگر قرار باشد با چشمانی بسته به سویش حرکت کنیم چیزی جز مشکلات اساسی برای ما در پیش ندارد.
از اواخر دهه هفتاد سال به سال به ظرفیت پذیرش دانشجویان افزوده میشد و علتش چیزی جز تقاضای بالا برای ورود به دانشگاه نبود؛ اما حالا با بحران دانشجو مواجه هستیم. دانشجویانی که قریب به اتفاق آینده شغلی متناسب با رشته خودشان را آن طور که باید و شاید شفاف و روشن نمیبینند. اینکه بی انگیزگی و امید نداشتن به تحصیلات آکادمیک حاصل چه رویکردیست، یک مسئله جدی و قابل تامل است؛ اما بیانگیزگی تمام مشکل نیست و اینجا کشور از همه بیشتر در حال ضرر کردن است.
روشن است که برای پیشبرد اهداف کشور در راستای توسعه و پیشرفت، نیازمند جوانان متخصصی هستیم که هم خودشان به نیازها و خلاءهای کشور واقف هستند و همچنین برای حل این مسائل راهکار و تخصص لازم را دارند. برای این کار نیازمند یک آمار دقیق و یک نظام مسائل گسترده هستیم که برای دانشگاهها بتوانیم با توجه به آن مسائل و در راستای حل آنها ماموریت تعیین کنیم و تعیین کنیم که چه تعداد متخصص قرار است در دانشگاهها و در چه رشتههایی تولید شود.
اما تمام مشکل این نیست. جذب بدون برنامه دانشجو در شهرهای مختلف باعث شده تا با فارغ التحصیلانی مواجه باشیم که بازار کارشان در محل سکونتشان نیست. جدای از اینکه این اتفاق موجب مهاجرت این افراد به شهرهای بزرگ می شود و مشکلات خاص خودش را به همراه دارد، مشکلات و نیازهای منطقه هم، همچنان بدون هیچ راه حل و دست نخورده باقی میماند.
آمایش، آن نسخه ای است که میتواند مشکلات سیستم آموزشی ما را حل کند و ارتباط میان خروجی دانشگاهها و نیازهای کشور را اصلاح و البته هدفمند کند. همچنین می تواند از تولید انسان تحصیل کرده و پرتوقع بیکار که به هر کاری راضی نمیشوند و کشور جایی برای آنها ندارد، جلوگیری کند.
طرحهای گوناگونی برای آمایش آموزش عالی تنظیم شد که جدیدترینشان طرح اصلاح آمایش آموزش عالی شورای انقلاب فرهنگی بود؛ اما این طرح عملا با بیان یکسری بایدهای بدون راهکار جدی و عملی و البته بدون هیچ پیوست اجرایی و نظارتی همه کارها را به وزارت علوم و بهداشت واگذار کرد.
در لابلای پژوهشها اما چشممان به یک پژوهش جالب افتاد؛ پژوهشی که با توجه به نقشه جامع علمی کشور در سال 94 تنظیم شد. در این سند با توجه به تراکم فعالیتهای اقتصادی جدولی تدوین شده که به صورت دقیق مشخص می کند دانشجوی فارغ التحصیل متخصص در یک رشته خاص، بازار کارش در کدام شهر است.
این دادهها در ابتدا امر به داوطلبانی که می خواهند رشته دانشگاهی و آینده شغلی خود را انتخاب کنند کمک می کند که واقعی تر راههای پیش روی خودشان را ببینند و انتخاب کنند و در مرحله بعدی به نهادهای بالا دستی کمک میکند که در تنظیم تعداد صندلیهای دانشگاهها و همچنین تعیین راهبردهای کلان آموزشی کشور به شکل هدفمند اقدام کنند.
به طور مثال رشته کشاورزی در شهرهایی مثل تهران، البرز، یزد و اصفحان کمترین فعالیت را دارد و با این حال دانشگاههای این مناطق در تعداد بالایی اقدام به جذب دانشجوی کشاورزی در این شهر میکنند. این عدم توجه در تناسب ورودی دانشگاهها و نیازهای منطقه ای نه تنها بار اقتصادی کلانی را به کشور متحمل میکند؛ بلکه باعث بروز مشکلات اجتماعی و روانی نیز میشود. اینکه در سیاست گذاری ها برای ایجاد ظرفیت و پذیرش دانشجو توجهی به این اطلاعات نمیشود جای ابهام دارد.
طرح آمایش آموزش عالی در چارچوب نقشه جامع علمی کشور را از اینجا دانلود کنید
در بخشی دیگر از این سند اولویتهای فعالیت اقتصادی و صنعتی را در مناطق مختلف با توجه به دادههای نقشه جامع علمی کشور و برنامه توسعه ارزیابی کرده و به طور مثال مشخص کرده که در شهر اصفهان ساخت فلزات، منسوجات و معادن دارای اولویت بالاتری هستند. اما آیا صندلیهای دانشگاه در این مناطق با توجه به اولویتهای شهری خود اقدام به جذب دانشجو میکنند؟
یک واقعیت کلی در سطح تصمیم گیریهای کلان کشور وجود دارد و آن این است که لایههای پژوهشی صرفا به صورت نمایشی حضور و فعالیت دارند؛ در حالی که ایراد اصلی سند آمایش آموزش عالی شورای انقلاب فرهنگی که در حال اجراست، نبودن یک پژوهش دقیق در سطح کلان است و با بحران بی برنامگی دست و پنجه نرم میکند و البته هیچ کس حاضر به پاسخگویی درباره آن نیست. چنین اسنادی که هم کار پژوهشی دقیق و جامع را در دستور کار قرار دادند و هم راهکارهای عملیاتی درستی را برای انجام تحولهای بنیادین در نظر گرفته اند، در صحنه عمل هیچ جایگاهی ندارند. این سند که در سال ۹۴ تنظیم شده قطعا نمیتواند برای امروزی که همه معادلات به شکل پیچیده ای در هم تنیده شده تصمیم سازی کند و سوال اساسی اینجاست که آیا چنین اسنادی برای امروزمان که بیشتر از همیشه به آنها نیازمندیم، در دسترس هستند یا باید به همان سند قدیمی اکتفا کنیم؟