گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-محمدجواد سمیعی؛ دانشگاه باید یک امید باشد؛ امیدی برای اصلاح و پر کردن تمام خلاءها و نقاط حساسی که به دلایل مختلف از جمله تحریمهای ظالمانه برای ما مشکلات جدی به وجود آورده است؛ اما در دهه گذشته با رشد قارچگونه موسسات آموزش عالی و همچنین عدم توجه به کیفیت و خروجی و بالا بردن بدون برنامه و چشم انداز ظرفیت ورودی در دانشگاهها باعث شدیم هم نیازهای کشور بدون پاسخ بمانند و هم جوانان این کشور دچار رکود و افسردگی شوند. برای بررسی این موضوع با محمودرضا آقامیری، رئیس گروه علوم هسته ای دانشگاه شهید بهشتی به گفتگو نشستیم.
آقامیری: هدف از تشکیل دانشگاه، تربیت یک تعداد متخصص است و طبیعی است که توقع داشته باشیم خروجی اینها بتوانند مسئله را حل کنند. برای این کار باید دو اتفاق رخ دهد؛ اول این که باید دانشگاهها مسائل کشور را بشناسند و دوم اینکه آمایش گسترده صورت و نیازها مورد ارزیابی قرار گیرد که اگر این اتفاق رخ دهد، دیگر دانشگاه وظیفه تربیت نیرو را باید به نحو احسن انجام دهد و جای هیچ گونه کوتاهی وجود ندارد.
همانطور که میدانید علم دو دسته است؛ اول علوم پایه و علوم انسانی که بیشتر برای ارتقای سطح علمی هستند و یکی هم علوم کاربردی است که البته انتظار میرود هردو به حل مسائل مختلف کمک کنند؛ اما هیچ وقت نباید این توقع وجود داشته باشد که یک دانشجوی علوم پایه مثل یک دانشجو مهندس برق همان کار را انجام دهد. این برای رشد علمی است و آن برای پیشبرد اهداف صنعتی و کاربرد گراست. قطعا نیازمند یک دسته بندی کلی و آمایش گسترده در سطح دانشگاهها نیز هستیم.
اکنون وضعیت آن طور که باید باشد نیست. ما با یک پدیده نا مبارکی به اسم جذب حداکثری در یک سری از مقاطع زمانی مواجه هستیم که البته بر اساس نیازهای کشور این تصمیم گرفته شد. این سیستم جذب حداکثری در زمان خودش خوب بود و به گسترش سیستم علمی و آموزشی کشور کمک کرد؛ اما از آن طرف هم مشکل بود. از آن جهت که سیستم قصد داشت تعداد صندلیهایی را که ایجاد کرده است را پر کند.
این اتفاق موجب این شد که سیل عظیمی از دانشجویان فارغ التحصیل بیکار و البته متوقع در جامعه سرازیر شود که به علت جایگاهی که برای خود قائل هستند، حاضر نیستند دست به کاری غیر از شغلهای متناسب با تحصیلاتشان بزنند و شرایط به شکلی بود که نمیشد تمام این افراد را بر سر کار گذاشت.
این در حالی است که فسلسفه وجود دانشگاهها در همه جای جهان این است که نیازهای یک کشور شناسایی و پوشش داده شود و همچنین متناسب با نیاز کشور تعداد ورودی دانشگاه مشخص شود. از این نکته هم نمیتوان غافل شد که در کنار گسترش کمی، کیفیت هم بسیار مورد توجه قرار میگیرد که در کشور ما گسترش کمی و کیفی به صورت هم زمان رخ نداده است.
آقامیری: در تمام جهان آموزش عمومی اجباری است؛ اما آموزش تکمیلی و تخصصی در مقاطع تحصیلی بالاتر اجباری نیست و فقط کسانی به مقاطع تحصیلی بالاتر میروند که از هوش بالا و اهداف علمی بهرهمند باشند. در ایران به علت طبیعت فرهنگی ما که بسیار هم مثبت است، همه افراد دوست دارند فرزندانشان از یک جایگاه علمی بالایی برخوردار باشند و به همین علت است که شاهدیم یک فرد حاضر است تمام لذتهای خودش را فدا کند و فشارهای عجیب اقتصادی را متحمل شود تا فرزندش در یک موقعیت علمی مناسب قرار بگیرد. این موضوع قابل تقدیر است و بسیار نکته مثبتی است که مردم ایران تحصیلات را مثل غذاخوردن یک امر واجب و ضروری در نظر دارند. همین نکته است که ما را از سایر جهان متمایز میکند، زیرا با تعداد بسیار بالای متقاضی برای ورود به دانشگاههای کشور مواجه هستیم. مشخص است دولت توانایی محدودی دارد و برای ورود این تعداد بالای متقاضی به دانشگاه ها باید فیلتر بگذارد.
یکی از همین فیلترها می تواند کنکور باشد. کنکور در شرایطی که ۵۰۰ هزار داوطلب در سال ۵۷ علاقه مند بودند وارد دانشگاه شوند و فقط ۲۰ هزار صندلی در دانشگاهها بود، شکل گرفت. همین موضع باعث شد تا گسترش کمی هم شروع شود.
با توجه به گسترش کمی که صورت گرفته امروز تعداد صندلی خالی که وجود دارد، نزدیک به ۸۰۰ هزار صندلی است. به همین خاطر است که امروز باید بتوانیم گزینش ویژه انجام دهیم. کنکور، یک ماراتون بسیار کاذب است؛ به این شکل که افراد با دوپینگ و دارو باید به رقابت ادامه دهند.
اکنون شاهدیم که از کلاس دوم دبستان کلاسهای کنکور شروع می شود و خانوادهها اصرار دارند بچه هایشان در مدارس تیزهوشان تحصیل کنند و این بحران است. در چنین شرایطی کنکور نمی تواند سیستمی مناسب برای انتخاب بهترینها باشد. ما باید روش گزینش را عوض کنیم و بازگردیم به سوابق تحصیلی و قابلیتهای دانشآموز تا افراد بر اساس توان ذهنی و ظرفیت تحصیلی خود ادامه تحصیل دهد.
نیازی نیست از کلاس اول دبستان ارزیابی آغاز شود و می توان بعد از یک مقطعی به طور مثال بعد از کلاس دوم دبیرستان همان کاری که در همه جای جهان می کنند را انجام دهیم؛ یعنی دانشآموزان را به یک کالج دو ساله ببریم. بین مقطع دهم و دوازدهم یک ارزیابی سنگینی از دانش آموز داشته باشیم، آن هم نه به وسیله مدارس که یک رقابت کاذب و غلط صورت بگیرد؛ بلکه به صورت جامع و متمرکز باید یک ارزیابی سراسری صورت بگیرد و افراد در یک آزمون سراسری شرکت کنند و بر اساس آن ارزیابی انتخاب رشته و گرایش فرد مشخص شود. برای یکسری نوشته خاص در دانشگاههای خاص هم میتوان آزمون مجزا گذاشت؛ چون نمی توان کنکور را از یک سری رشتههای خاص مثل پزشکی یا مهندسی در یک سری دانشگاه های خاص مثل شریف حذف کرد.
یکی از مزیتهای این مدل این است که این رقابت چندین ساله که دانش آموزان، از اواخر دوران ابتدایی درگیر آن هستند، خاتمه پیدا می کند. بسیاری از بار روانی آنها کاسته میشود. دومین اتفاق این است که بهترینها انتخاب میشوند برای بهترین صندلیها؛ اما متاسفانه کنکور یک پشتوانه اقتصادی بالا هم با خودش حمل می کند، که نمی دانم درست است یا غلط ولی بحث حدود ۸۰ هزار میلیارد تومان در سال است.
این چیزی نیست که برخی از افراد ذی نفع به راحتی از آن گذر کنند و شما میبینید که انواع روشها را به کار میگیرند تا کنکور پابرجا باقی بماند. و آن وقت نتیجه اش برای جوانان ما افسردگی، مشکلات اجتماعی حاصل از جوانی نکردن و شاداب نبودن است. و این بار ۸۰ هزار میلیارد تومانی است که این افراد بر دوش کشور و جوانان می گذارند و متاسفانه میبینیم که صدا و سیما هم برای آن ها تبلیغ می کند.
چه کسی گفته است که یک نقاش ماهر کمتر از یک دکتر ماهر است؟ اگر پزشک دارد جسم را درمان می کند یک نقاش هم با هنرش می تواند روح را درمان کند. باید به استعدادهای مختلف و سلایق مختلف احترام گذاشته شود و آنها پرورش داده شوند.
آقامیری: در این قسمت نمیتوان از دانشگاهها انتظار داشت و باید از نهاد بالادستی توقع داشت. در واقع دانشگاهها باید برای خود هدف گذاری کنند و بدانند که کجا می خواهند بروند و کجای پازل نظام آموزشی قرار دارند. آموزش عالی باید یک پازل را طراحی کند و نقش هر بخش را در آن مشخص کند و دانشگاه باید ببیند کجای آن قرار دارد. مهمتر از همه اینها نقشه جامع علمی کشور است که تنظیم کننده آن یعنی شورای عالی انقلاب فرهنگی به جای یک دانشگاه عمل نکند و به جای شورای عالی انقلاب فرهنگی عمل کند! بعد از آن دستگاه های ستادی مثل وزارت علوم و وزارت بهداشت که این وزارتخانه ها هم باید به جای کار سیاسی و جدلهای کاذب باید به این فکر باشند که آموزش عالی را چگونه اصلاح کنند. در این سیستم دانشگاهها مجری، شورای عالی انقلاب فرهنگی دستگاه مسئول و وزارتخانههای علوم و بهداشت هم ستاد هستند و باید پاسخگوی وضعیت فعلی باشند.
آقامیری: در مسئله ارتباط صنعت و دانشگاه یک مقوله فرهنگی وجود دارد که صنعت اساساً باید بتواند به سیستم علمی کشور اعتماد کند ولی با تمام این اوصاف رابطه صنعت و دانشگاه با وجود اینکه مطلوب نیست، در جایگاه بدی هم قرار ندارد. باید بدانید که ما ۴۰ سال شاهکار کردیم. با وجود تمام فشارها چه در عرصه صنعت و چه در عرصه علمی به رتبه های خوب رسیدیم. به طور مثال در سال ۲۰۲۰ ایران با سهم ۲/۲ درصد از علم جهان در رتبه ۱۵ جهان قرار گرفت و همچنین ایران با نرخ رشد ۶ درصد تولیدهای علمی در سال ۲۰۲۰ در میان ۲۰ کشور برتر جهان از نظر تولید علم در رتبه اول قرار گرفت. کل مدارک موجود ثبت شده به نام ایران در پایگاه استنادی wos در طول تاریخ بالغ بر ۵۷۶ هزار مورد بوده که ۳۶۶ هزار مدرک آن یعنی بیش از ۶۳ درصد در ۷ سال اخیر بوده است.