گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- منصوره پورکریمی؛ همیشه گفتهاند تاریخ درس عبرتی است برای آیندگان چنانکه ثبت و خوانش آن برای خوانندگان و جامعه جذاب است؛ اما بین همه وقایعی که در گذر زمان میان جوامع رخ داده، نگاه صرفا تاریخی به حادثه عاشورا شاید جفایی باشد بر ماهیت و اصل این رویداد. شهید مطهری در این باره در کتاب حماسه حسینی خود گفتهاند: «عاشورا حادثه عظیم تاریخی است که به ظاهر کمیتی محدود دارد؛ ولی از آن چنان کیفیت نامحدودی برخوردار است که زمان، مکان و دین و مذهب نتوانسته مانع گسترش فرهنگ آن شود؛ زیرا عاشورا یک حادثه نیست. یک تفکر توأم با عمل است که مکتب حسین بر مبنای آن شکل گرفته است.»
مکتبی بر مبنای اصول متقن تربیتی منبعث از تعالیم الهی؛ از این رو، نگرش حماسی و عاطفی محض به این واقعه، جفایی است مضاعف بر آفرینندگان آن؛ زیرا سیدالشهدا در آغاز حرکت انقلابی خویش، اصلاح امت اسلام را هدف اصلی خود عنوان نمودند.
هدفی که خود مؤید بعد تربیتی قیام عاشورا است؛ بنابراین هرچه که از قیام عاشورا بخوانیم و بدانیم و بر احوالات امام و أصحاب و یارانش بنگریم آموزه تازهای خواهیم یافت به طوری که برای همه بشریت کافی خواهد بود. در سوم شعبان مصادف با ولادت امام حسین (ع) و دومین پیشوای شیعیان بر آن شدیم تا بر مقالهای تحت عنوان «عاشورا تبلور دیدگاههای نوین تربیتی: سیره تربیتی امام حسین (ع) بسترساز خودگردانی متعالی» نگاهی گذرا داشته باشیم و بخشی از ابعاد سیره تربیتی امام (ع) در واقعه عاشورا را مورد توجه قرار داده و دریابیم که چگونه مکتب حسین (ع) میتواند انسانهایی با روحیه متعالی و مستقل و ظلم گریز و خود گردان پرورش دهد.
تحلیل بسترهای شخصیتساز قیام عاشورا مبین تأثیر عملکردهای منفعلانه در شکل گیری این حادثه است. افرادی که فاقد توانایی درونی برای حفظ استقلال خویش هستند و خواسته و ناخواسته افراد و جریانهای پیرامونشان عامل تصمیماتشان هستند، در اصطلاح دگرگردان نامیده میشوند. این در حالی است که با گسترش وسایل ارتباط جمعی، دگرگردانی و اتخاذ رویکرد انفعالی در برابر حجم عظیم اطلاعاتِ دریافتی به یکی از معضلات تربیتی عصر حاضر نیز مبدل شده است؛ زیرا عملکرد منفعلان. مخاطبان در برابر حجم عظیم تبلیغات رسانههای گروهی و اطلاعات دریافتی، آنها را به بردگان انتخابگری مبدل نموده است که بدون بصیرت و اندیشه ورزی اطلاعات دریافتی را ملاک انتخابهای خود قرار میدهند.
در این شرایط، عموم افراد، به ظاهر انتخابگر و آزاد تلقی میشوند؛ در حالی که این رسانههای جمعی و شبکههای اطلاعاتی جهانی هستند که در راستای منافع اداره کنندگان خود، مدیریت انتخابهای ایشان را بر عهده دارند. در نقطه مقابل انسانهای دگرگردان، افراد مستقل، آزاد، انتخابگر و خودگردان قرار دارند که ضمن تحلیل اطلاعات دریافتی و وقایع پیرامون، با تأمل عقلانی و بازنگری مدام، آزادانه و آگاهانه انتخاب میکنند؛ رویکردی که در سیره امام حسین (ع) و یارانشان به خوبی مشهود است. منظور از خودگردانی، خودگردانی با محوریت تعقل است. خودگردانی در بستر انتخاب آزاد شکل میگیرد و با آگاهی و تحلیل مشروعیت مییابد و اراده، بستر فعلیت یافتن آن میگردد. بر این اساس، اصالت، تأمل عقلانی و قدرت اراده ارکان سه گانه خودگردانی فردی به شمار میرود.
اعتباربخشی به عمل بر مبنای انطباق نیت و عمل، مصداق بارز توجه به اصالت رفتار است. بی اعتباری اعمال ریاکاران با وجود حسن ظاهری عمل نیز مؤید همین اصل است. نهی از پیروی ناآگاهانه از پیشینیان، ظن و گمان و نیروهای غیراصیل درونی (هوای نفس) نیز بر اهمیت منشأ درونی رفتار (اصالت) اشاره دارد.
تعقل نیز در اسلام جایگاه ویژهای دارد. نزول بیش از ۱۱۷ آیه با محوریت دعوت به تفکر و تعقل مؤید این نکته است. تصریح قرآن به تفکر و تعقل، در کنار نهی از دنباله روی بدون اندیشه از تفکرات و تعصبات قومی و نژادی نیز مؤید بازنگری و تأمل عقلانی دروندادهای فکری در راستای استقلال اندیشه است. از سوی دیگر، براساس آیات قرآن، صحت اندیشه تنها عامل رهنمون شدن به سعادت نیست؛ بلکه به منصه ظهور نرساندن اندیشه صحیح موجب خسران است؛ به گونهای که پیامد بی ارادگی، ترس و سکوت در جمع گمراهان، عذاب الهی خواهد بود.
با وجود وجوه تشابهات پیش گفته، در راستای تبیین دقیقتر ملاکهای خودگردانیِ منبعث از تعالیم اسلامی، وجوه تمایز را نمیتوان نادیده انگاشت. چنان که در اسلام با وجود پذیرش حجیت عقل و معرفی آن به عنوان حجت درون، محدودیتهای عقل مغفول نمانده است. بر این اساس، در اسلام هر جا عقل در حصار محدودیتهای ذاتی اش از طی طریق باز میماند، حجتهای بیرونی به مدد وحی مسیرش را هموار میکند. عقل در اسلام حجتی است که به واسطه وحی قدرتی مضاعف مییابد تا به هدایت انسان بینجامد.
اصالت رفتار
اصالت رفتار به توجیه رفتار بر مبنای دلایل نشئت گرفته درونی اشاره دارد. بر این اساس، رفتار ناشی از تبعیت از قوانین و دستورالعملهای تجویزی بر مبنای وابستگی به مراجع قدرت یا ترس از تنبیه و طمع تشویق اصالت ندارد. اثرناپذیری از تلقین، تهدید، فشارهای اجتماعی و فرهنگی شاخصه مهم رفتار اصیل محسوب میشود. بررسی رویکرد امام حسین (ع) در جریان واقعه عاشورا و رخدادهای منتهی به آن مبین وجود جریان¬های منسجم و غیرمنسجم در راستای اثرگذاری بر تصمیمات امام حسین (ع) است.
تلاش عبدالله بن عباس برای منصرف کردن امام از رفتن به کوفه؛ نامه عبدالله بن جعفر، پسر عموی حضرت، و سخنان عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر برای راضی کردن امام برای ماندن در مکه، از جمله تلاشهای مسالمت آمیز اطرافیان امام برای تغییر تصمیم ایشان بود که هیچ خللی در تصمیم قاطع امام وارد نکرد. افزون بر القائات فکری که در قالب توصیههای شفاهی و کتبی از سوی دوستان و دشمنان امام صورت گرفت، عمّال یزید نیز کلیه امکانات خود را برای اثرگذاری بر تصمیم امام به کار بستند.
اقدام یزید پس از مرگ معاویه در ارسال نامه به والی مدینه که در آن از او میخواهد امام حسین (ع) را وادار به بیعت نماید و در صورت عدم پذیرش سر از تنش جدا کند. تلاش برای ترور امام در مکه، بستن راه امام در مسیر کوفه توسط حر، بستن آب بر امام و یارانش و سرانجام جنگ، همگی در راستای اثرگذاری بر تصمیم امام و تغییر آن اجرا شد. با وجود این، عملکرد امام در جریان وقایع مبین تأثیرناپذیری امام در انتخاب و تصمیم گیری از جریانها و فشارهای پیرامون است.
تسلیم و رضا در برابر خدا و اثرناپذیری از هر آنچه غیر اوست بارزترین نمودهای اصالت در رفتار است. نمودهای اصالت رفتار در عملکرد یاران امام نیز به خوبی مشهود است. تأثیر ناپذیری محمدبنبشیر حضرمی از شرایط عاطفی پیش آمده پس از اسارت فرزندش و تداوم همراهی با امام خللناپذیری تصمیم حضرت عباس (ع) و برادرانش در یاری امام حسین (ع) با وجود امان نامه شمر و باقی ماندن یاران امام، پس از اینکه ایشان بیعت خود را از آنها برداشتند و آنها را در رفتن مخیر نمودند، نیز مؤید منشأء درونی رفتار آنهاست؛ زیرا با وجود عوامل درونی و بیرونی اثرگذار بر انتخابشان، بر سر انتخاب خود تا پای جان ماندند.
در اینجا بسترسازی امام (ع) برای تحقق خودگردانی در بستر اعطای آزادی به همراهان برای انتخاب، جای تأمل دارد. ایشان از ابتدای قیام ضمن آگاه نمودن همراهان از مسائل و رخدادهای پیش رو، همواره بر حق انتخاب آنها برای ماندن و رفتن تأکید داشتند و این خود مصداق بارز بسترسازی برای انتخابگری است.
تامل عقلانی
آزادی، مبارزه با جمود فکری، گذر از تعصبات کور و حقیقت گویی، پیامد تأمل عقلانی و بازنگری مداوم عملکرد است. مؤید شدن این قابلیت با تعالیم الهی، مسیر غلبه بر محدودیتهای عقل را فراهم میکند و با بسط افق دید انسان چشم اندازی به وسعت بشریت فراروی انسان میگشاید تا عملکرد خود را در چنین گسترهای ارزیابی کند. در چنین شرایطی، تأملات عقلانی در راستای تحقق اهداف فرازمانی است که در نگاه انسانهای عادی قابل توجیه نیست.
با وجود این، انتخابها و تصمیمات حاصل این نوع تأمل، حصار زمان و مکان را درمی نوردد و منشأ تحولات عظیم میشود. در جریان واقعه عاشورا افرادی، چون ابن عباس و محمدبن حنفیه، برادر امام، که به تدبیر شهره بودند درصدد برآمدند ضمن تشریح اوضاع، ایشان را از تصمیم خود منصرف کنند. ایشان در پاسخ آنها فرمودند: «آیا گمان میکنی آنچه را تو میدانی من نمیدانم؟!»
پاسخ امام (ع) به آنها مبین اشراف و آگاهی ایشان بر شرایط موجود بود و نشان میداد ایشان با علم و آگاهی نسبت به پیامدهای اقدام خود در راستای تحقق هدفی متعالی، مصلحت اندیشیهای سوداگرانه را وقعی نمینهد؛ زیرا امام مصداق بارز تحقق عقلانیت متعالی است که از محدودیتهای معمول عقل رها شده و ارزیابی هایش در حصار زمان و مکان محدود نیست. همین امر از بستر شکستی ظاهری، بزرگترین فتح را در طول تاریخ برای ایشان رقم زد و امام را به الگویی فرازمانی و فرادینی مبدل کرد.
یکی دیگر از مصادیق تبلور عقلانیت در قیام عاشورا، فرازی از زیارت اربعین است که فلسفه قیام امام را رهایی مردم از جهل معرفی میکند. احیای عقلانیت و رهایی مردم از جهالت در عصری که عقول عامه در حجاب تبلیغات مدفون شده بود و عقل خواص در حصار منفعت طلبی به انفعال کشانده شده بود، زمینه¬ساز آزادی ایشان از بردگی پنهان بود.
عملکرد اهل بیت و امام حسین (ع) نیز تبلور عقلانیت و آگاهی است، چه آنچه از سر ناآگاهی، تقلید و تعصب محقق شود بی ارزش است؛ در حالی که اقدامات و گفتار ایشان از روی بصیرت و روشن بینی بود. توصیف امام صادق از عمویش، عباس (ع) حماسه ساز عاشورا، با اوصاف بصیرت عمیق و ایمان راسخ جای بسی تأمل دارد؛ زیرا بصیرت در لغت عرب به معنای علم و دانایی است؛ و منظور از عمل با بصیرت، عملی است که از روی قصد و آگاهی انجام میشود. توصیف نماد شجاعت و رشادت و ایثار در حادثه کربلا به بصیرت و آگاهی از سوی امام معصوم مؤید تبلور عقلانیت متعالی در ایشان است.
عملکرد یاران امام (ع) در روز عاشورا و اشتیاق آنها برای شهادت نیز از بصیرت و علم آنها سرچشمه میگرفت. هرچند جلوه عقلانیت متعالی و گذر از عقل معاش در راستای تحقق انسانیت ناب در امام حسین (ع) عملکرد و اهل بیت ایشان مشهود است؛ اما حر تائبی که در آخرین لحظات سرنوشتی نو برای خود رقم زد، مصداق بارز بازنگری در پرتو عقلانیت است. حر پس از بستن راه بر امام، مدت زیادی در کنار ایشان بود و ایشان را شناخت و این امر مقدمهای شد برای ذهن تحلیلگر او تا خود را از حصار تبلیغات بنی امیه رها کند و سره را از ناسره تشخیص دهد و راه درست را انتخاب کند و تا پای جان بر سر انتخاب خود بایستد.
اراده
اراده عامل بروز و ظهور خودگردانی است. بر این اساس، پایداری بر عقیده و تلاش در راستای تحقق آن با وجود فشارهای خارجی تبلور اراده است. نامه امام به برادرش، محمد بن حنفیه، در تبیین چرایی قیام و اعلام عزم مصمم خود در احیای اسلام، مصداق بارز این رکن است. ایشان در این نامه تأکید میکند: حتی اگر هیچ کس مرا در این مهم یاری نکند به تنهایی و با صبر و استقامت به پیش خواهم رفت.
در مکتب تربیتی امام حسین (ع) برای تحقق اندیشهها و عقاید ناب سرچشمه گرفته از عقلانیت متعالی از بذل جان و مال نیز فروگذار نمیشود؛ و این امر مبین أراده قوی و استقامت در راه تحقق اهداف و اندیشههای متعالی است. پاسخ امام به حربنیزید ریاحی که راه را بر او سد میکند و او را از کشته شدن بیم میدهد، مؤید این ادعا است. رویکرد تربیتی امام حسین (ع) نیز مبین نقش استقامت و پایداری در حفظ استقلال اندیشه و پاسداشت عقاید است.
توصیه ایشان به پایداری بر ناملایمات و سختیهایی که انسان را در مسیر حق نگه میدارد، بر این نکته اشاره دارد. در مکتب تربیتی حسین (ع) مقاومت در برابر شرایط نامطلوب اجتماعی و پایداری در راستای تحقق اهداف متعالی کلید عزت و سربلندی است؛ از این رو، ضمن پرهیز از بیعت با یزید در راه مدینه راه هجرت را برمی گزیند تا با حضور در مکه ضمن انتقال دیدگاههای خود در مورد حکومت یزید مبارزات خود را در بعد فرهنگی و سیاسی ادامه دهد.
باب مبارزه با شرایط نامطلوب حاکم بر جامعه در دیدگاه تربیتی امام حسین (ع) هرگز بسته نخواهد شد؛ بنابراین، مبارزه با شفافسازی افکار عمومی و انذار عاملان تباهی آغاز میشود و با نپذیرفتن شرایط حاکمان و هجرت و مقابله همه جانبه تا پای جان ادامه مییابد. این مقاومت، ابراز و پاسداشت عقاید و اثرگذاری بر شرایط، پس از شهادت سیدالشهدا و در عملکرد امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) نیز تبلور مییابد.
ایشان به جای اتخاذ رویکرد انفعالی و مسکوت گذاشتن اندیشهها و دیدگاههای اعتقادی خود در اسارت، شجاعانه از اعتقادات خود و عملکرد امام حسین (ع) و شهدای کربلا دفاع میکنند، به گونهای که یزید هم در برابر منطق شجاعانه ایشان وادار به سکوت میشود. مقاومت جانانه یاران سیدالشهدا با وجود کثرت دشمنان و شهادت ایشان نیز مبین عزم و اراده مستحکم ایشان در پاسداشت اندیشهها و باورهای درونی ایشان است که در پرتو عقلانیت متعالی اعتبار یافته است و هیچ نیرویی نمیتواند آن را مسکوت بگذارد و صاحبانش را به انفعال بکشاند.